گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حیات القلوب
جلد پنجم
باب دوم () در بیان آیاتی که در شأن ائمه علیهم السّلام مجملا نازل شده




فصل اول در تأویل سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِین
.«2» و فرموده است سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ «1» حق تعالی فرموده است یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ
اسم مبارك حضرت رسول صلّی « یس » : مفسران از حضرت امیر المؤمنین و امام محمد باقر علیهما السّلام روایت کرده اند که
اللّه علیه و آله و سلّم است
.«3»
و باقی ،« یس » به لفظ « آل » و در آیه دوم فخر رازي گفته است که: نافع و ابن عامر و یعقوب آل یس خوانده اند به اضافه لفظ
قرّاء به کسر همزه و سکون لام خوانده اند، و در قرائت اوّلی سه وجه گفته اند: اول آنکه الیاس پسر یاسین است، دوم آنکه آل
.«4» یاسین آل محمد است، سوم آنکه یاسین اسم قرآن است
.«5» و از طریق خاصه و عامه احادیث بسیار وارد شده است که قرائت منزله آل یس است و مراد آل محمد است
و ابن حجر در صواعق از فخر رازي نقل کرده است که: اهل بیت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
ص: 138
السلام علیک أیها » با آن حضرت مساویند در پنج چیز: در سلام، و فرموده است درباره رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و درباره اهل بیت که سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ؛ و در صلوات بر او و بر ایشان در تشهّد؛ و فرموده در حقّ رسول صلّی اللّه ،« النبی
و در حرمت تصدّق؛ و در محبت در شأن ؛«1» یعنی یا طاهر، و در شأن أهل بیت وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً « طه » علیه و آله و سلّم
و در شأن اهل بیت قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی ،«2» رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ
«4» .«3»
و علی بن ابراهیم در تفسیر روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: یس اسم رسول خداست، و دلیل بر این آنکه
«6» .«5» بعد از آن فرموده است إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
و ایضا گفته است در تفسیر سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ
.«7» که: یاسین، محمد است؛ و آل محمد، ائمه اند
در امالی و معانی الاخبار و تفسیر محمد بن العباس بن ماهیار روایت کرده اند از حضرت صادق علیه السّلام که حضرت امیر
.«8» المؤمنین علیه السّلام فرمود در تفسیر قول حق تعالی سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ که: یاسین، محمد است، و مائیم آل یس
و ایضا از امالی و معانی الاخبار روایت کرده است از ابی مالک که: یاسین، محمد است.
و ایضا در هر دو کتاب از ابن عباس روایت کرده است در قول حق تعالی سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ که گفت: یعنی علی آل محمد
.«9»
ص: 139
و ایضا در معانی الاخبار به سند دیگر از ابن عباس روایت کرده است در تفسیر سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ یعنی سلام از جانب
.«1» پروردگار عالمیان بر محمد و آل او و سلامتی از براي کسی که ولایت ایشان را اختیار کند در قیامت از عذاب خدا
و ایضا در معانی الاخبار از ابو عبد الرحمن سلمی روایت کرده است که: عمر بن الخطاب سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ را می خواند،
.«2» ابو عبد الرحمن گفت که: آل یاسین، آل محمد است
و ابن ماهیار در تفسیرش روایت کرده است از سلیم بن قیس هلالی که: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که: رسول
.«3» خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اسمش یاسین است و مائیم که خدا در شأن ما فرموده است سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ
.«4» و ایضا ابن ماهیار و فرات بن ابراهیم در تفسیرهاي خود به طرق متعدده این مضمون را از ابن عباس روایت کرده اند
در حدیث طولانی که حضرت امام رضا علیه السّلام احتجاج نموده بر علماء عامه در
فضل عترت طاهره مذکور است که حضرت از ایشان پرسید که: خبر دهید مرا از قول حق تعالی یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. إِنَّکَ
مراد به یس کیست؟ علما گفتند: محمد است، کسی در آن شکی ندارد؛ حضرت فرمود «5» لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
که: پس خدا عطا کرده است به محمد و آل محمد به این سبب فضیلتی که کسی به کنه وصف آن نمی رسد مگر کسی که
و «6» درست تعقّل کند آن را، زیرا که خدا سلام نفرستاده است مگر بر انبیاء پس فرموده است سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ
«7» فرموده است سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ
ص: 140
نفرموده است: سلام علی آل نوح و آل ابراهیم و آل موسی و هارون، و فرموده ،«1» و فرموده است سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ
.«2» است سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فصل دوم در بیان آنکه اهل ذکر، اهل بیت علیهم السّلام اند؛
و آنکه بر شیعه سؤال از ایشان واجب است و بر ایشان جواب واجب نیست حق تعالی فرموده که فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا
و در جاي دیگر نیز فرموده هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ ،«2» [* فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ] ،«1» تَعْلَمُونَ. بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ
.«4» و فرموده است وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ،«3» أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ
ظاهر آیه اولی و ثانیه آن است که: سؤال کنید از اهل ذکر اگر باشید که ندانید؛ و خلاف کرده اند مفسران که اهل ذکر
و اخبار بسیار وارد شده است که ائمه علیهم السّلام اند ؛«5» کیستند: بعضی گفته اند اهل علمند؛ و بعضی گفته اند اهل کتابند
به دو وجه: «6»
حیاه
القلوب، ج 5، ص: 142
وجه اول آنکه: ایشان اهل علم قرآنند چنانچه بعد از این آیه در سوره نحل فرموده است که وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما
.«1» نُزِّلَ إِلَیْهِمْ
.«2» دوم آنکه: ایشان اهل رسولند و رسول ذکر است چنانچه فرموده است قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً. رَسُولًا
این پادشاهی عطائی » : یعنی ،«3» و در آیه سوم مشهور میان مفسران آن است که خطاب به حضرت سلیمان علیه السّلام است
نه در دادن و « است از ما که به تو داده ایم خواهی بده و منّت گذار و خواهی امساك کن و مده بی آنکه بر تو حسابی باشد
نه در نگاه داشتن، و از اخبار آینده ظاهر می شود که مراد عطاي علم است.
و در آیه چهارم اکثر مفسرین ذکر را به شرف تفسیر کرده اند یعنی: قرآن شرفی است از براي تو و از براي قوم تو، و در قیامت
و در احادیث آینده وارد شده است که مراد آن است ؛«4» سؤال کرده خواهید شد از اداي شکر قرآن و قیام نمودن به حقّ آن
.«5» که سؤال از علوم و احکام قرآن از شما خواهند کرد
و علی بن ابراهیم و صفار به سندهاي بسیار روایت نموده اند که: زراره از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام سؤال کرد از
اهل ذکر، حضرت فرمود که: مائیم، زراره گفت: پس از شما باید سؤال کنند؟ فرمود: بلی، زراره گفت: مائیم سؤال کنندگان؟
فرمود: بلی، گفت: پس بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمود: بلی، گفت: بر شما واجب است جواب ما بگوئید؟
فرمود: نه اختیار با ماست اگر می خواهیم جواب می گوئیم و اگر نمی خواهیم نمی گوئیم؛
.«6» پس این آیه را خواند هذا عَطاؤُنا ... تا آخر
ص: 143
مترجم گوید که: هدایت گمراهان و نهی از منکر و امر به معروف بدون مانعی و با تحقق شرایط بر همه کس واجب است
خصوصا بر امامان و پیشوایان دین که ایشان براي این امور منصوبند، پس این حدیث و امثال آن یا محمولند بر حال تقیه که
مأمور نیستند که ترك تقیه کنند و با ظنّ ضرر البته اظهار حق نکنند، و یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر عدم
خوف ضرر است و شرط دیگر تجویز تأثیر است، یا محمولند بر بعضی از تأویل آیات نسبت به جمعی که عقول ایشان تاب
فهم آنها نداشته باشد یا بعضی از دقایق معرفت اللّه یا معرفت احوال غریبه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
حضرات ائمه معصومین صلوات اللّه علیهم که فهم اکثر خلق قاصر است از ادراك آنها، زیرا که ائمه ما صلوات اللّه علیهم از
شیعیان قاصر الفهم زیاده از سنّیان تقیه می کردند به سبب آنکه بعضی از شیعیان از دیدن بعضی از معجزات غریبه یا شنیدن
بعضی از احوالات عجیبه ایشان غالی شدند و به الوهیّت ایشان قائل شدند.
و امّا استشهاد به آیه قصه سلیمان علیه السّلام به آن است که بر سبیل مثل و نظیر ذکر کرده اند، یعنی: همچنانچه حضرت
سلیمان علیه السّلام را در امور دنیوي مخیّر نموده بودند میان عطا و منع، ما را در افاضه علوم و حقایق مخیّر گردانیده اند، یا
آنکه در قصه حضرت سلیمان نیز مراد خصوص علم و معارف باشد یا اعم از اینها
از امور دنیویّه، یا آنکه در حقّ ائمه ما علیهم السّلام نیز اعم از هر دو مراد باشد.
و در عیون اخبار الرضا در حدیث احتجاج در فضیلت عترت طاهره آن حضرت فرمود: پس مائیم اهل ذکر که خدا در قرآن
فرموده است، پس از ما سؤال کنید اگر ندانید؛ پس علماي عامه گفتند: مراد به اهل ذکر یهودند و نصاري، حضرت فرمود:
سبحان اللّه! آیا جایز است که از ایشان بپرسیم؟! اگر از ایشان سؤال کنیم ما را به دین خود دعوت خواهند کرد و خواهند
گفت که: دین ما بهتر است از دین اسلام. مأمون گفت که: آیا شرحی و بیانی به خلاف گفته ایشان نزد شما هست؟ حضرت
فرمود که: بلی ذکر رسول خداست و ما اهل اوئیم و این مطلب در کتاب خدا مبیّن و واضح است در آنجا که در سوره طلاق
می فرماید الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً. رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ
ص: 144
.«2» پس ذکر، رسول خداست، و ما اهل اوئیم «1» مُبَیِّناتٍ
و در قرب الاسناد و بصائر الدرجات و کافی به سند صحیح روایت کرده اند که حضرت امام رضا علیه السّلام نوشت به ابن
و ایضا می فرماید وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا «3» ابی نصر که: حضرت عزت می فرماید فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
نبوده اند » : یعنی «4» کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
مؤمنان که بیرون آیند از شهرهاي خود پس چرا از هر فرقه اي بیرون نمی آیند از براي آنکه مسائل دین خود را بیاموزند و
بترسانند قوم
.« خود را از عذاب الهی چون برگردند بسوي ایشان شاید حذر کنند
حضرت فرمود: پس واجب شده است بر شما سؤال کردن و رد کردن بسوي ما و بر ما واجب نکرده اند جواب گفتن را، حق
اگر » : یعنی «5» تعالی می فرماید فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُديً مِنَ اللَّهِ
استجابت تو نکنند و سخن تو را قبول نکنند پس بدان که ایشان متابعت نمی کنند مگر خواهشهاي نفسانی خود را و کیست
.«6» « گمراه تر از کسی که پیروي کند خواهش خود را بغیر هدایتی از جانب خدا
مترجم گوید: ظاهرا حضرت آیه را تأویل فرمودند به آنکه: هرگاه دانی که استجابت تو نمی کنند در کار نیست بر تو تبلیغ
رسالت و مبالغه در آن نسبت به ایشان پس دلیل این خواهد بود که بر ایشان جواب گفتن واجب نیست.
و در بصائر الدرجات به چندین طریق موثق از زراره روایت کرده است که گفت: از
ص: 145
حضرت امام محمد باقر علیه السّلام پرسیدم که: اهل ذکر کیستند؟ فرمود که: مائیم، پرسیدم: آنها که مأمور شده اند که سؤال
از ایشان بکنند کیستند؟ فرمود که: شمائید، یعنی شیعیان.
گفتم: پس چنانچه مأمور شده ایم سؤال می کنم و گمان کردم که از این راه که بدرآیم هر چه سؤال کنم جواب خواهد
گفت، پس فرمود که: شما مأمور به سؤال شده اید و ما مأمور به جواب نشده ایم، اختیار با ماست اگر خواهیم جواب می
.«1» گوئیم و اگر نخواهیم نمی گوئیم
و صفار در بصائر الدرجات زیاده از سی سند معتبر این مضمون را روایت کرده است، و عیاشی نیز در تفسیر به سندهاي بسیار
.«2» روایت کرده است
و ابن بطریق از تفسیر ثعلبی روایت نموده است از حضرت صادق علیه السّلام که: مائیم اهل ذکر، و از حضرت امیر المؤمنین
.«3» علیه السّلام نیز چنین روایت کرده است
و علّامه حلی رحمه اللّه در کتاب کشف الحق از تفسیر محمد بن موسی شیرازي که از علماي عامه است و از دوازده تفسیر
استخراج کرده روایت نموده است که: او از ابن عباس روایت کرده است که: اهل ذکر محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین
علیهم السّلام اند، ایشان اهل ذکر و علم و عقل و بیانند و اهل بیت نبوّتند و معدن رسالتند و محلّ آمدن و رفتن ملائکه اند، و
اللّه که خدا مؤمن را مؤمن ننامیده مگر از براي کرامت امیر المؤمنین علیه السّلام.
.«4» و سفیان ثوري نیز این حدیث را روایت کرده است از سدي از حارث اعور
و در بصائر الدرجات به چهار سند صحیح از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ
.«6» که: ذکر، قرآن است، و مائیم قوم آن حضرت و از ما سؤال می کنید معانی و احکام قرآن را «5» سَوْفَ تُسْئَلُونَ
ص: 146
و در روایت صحیح دیگر حضرت باقر علیه السّلام فرمود که: مقصود به این آیه مائیم، و مائیم اهل ذکر، و مائیم سؤال کرده
.«1» شده که باید از ما سؤال کنند
و در دو روایت دیگر صحیح حضرت باقر علیه السّلام فرمود در تفسیر این آیه که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
اهل بیت او علیهم السّلام اهل ذکرند و از ایشان سؤال
.«2» می کنند
.«3» و ایضا به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم قوم آن حضرت
.«4» و ابن ماهیار در تفسیرش مثل این روایات را از سلیم بن قیس از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است
و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت این آیه را خواندند و فرمودند که: رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیت او اهل ذکرند و ایشانند سؤال کرده شدگان، خدا امر کرده است مردم را که از
ایشان سؤال کنند پس ایشانند والیان مردم و اولی به امر ایشان، پس حلال نیست احدي از مردم را که این حقّی که خدا از
.«5» براي ایشان واجب گردانیده است از ایشان بگیرد
و ایضا در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: قوم آن حضرت، امیر المؤمنین علیه السّلام است و مردم را
.«6» از ولایت آن حضرت در قیامت سؤال خواهند کرد
و در کافی به سند معتبر روایت کرده است از موسی بن اشیم که گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم شخصی از
تفسیر آیه اي سؤال کرد، حضرت جواب فرمود، پس مرد دیگر داخل مجلس شد و از همان آیه سؤال کرد حضرت تفسیر و
جواب دیگر فرمود
ص: 147
غیر آن که به اول فرموده بود، پس مرا حالتی عارض شد که خدا می داند حتی آنکه گویا دلم را پاره پاره کردند و در دل
خطا نمی کند آمدم به نزد این « واو » خود گفتم که: من ابو قتاده را در شام گذاشتم که یک حرف مانند
مرد که چنین خطاي بزرگی می کند، در این حال بودم که مرد دیگري آمد و از همان آیه سؤال کرد و تفسیر دیگر فرمود بغیر
آنچه به هر دو گفته بود، پس نفس من ساکن شده دانستم که این خطا نیست دانسته اینها را فرموده از براي تقیه و مصلحت؛ و
چون حضرت به اعجاز دانستند که چه در خاطر من گذشت به جانب من التفات نمودند و فرمودند که: اي پسر اشیم! خدا
و به پیغمبرش صلّی اللّه علیه ،«1» تفویض کرد به حضرت سلیمان علیه السّلام و فرمود هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ
هر چه عطا کند شما را رسول پس » : یعنی «2» و آله و سلّم تفویض کرد و فرمود ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
و آنچه به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ،« بگیرید و عمل بکنید و آنچه نهی کند شما را از آن پس ترك کنید
.«3» تفویض کرده بود به ما تفویض نموده
و در کتاب اختصاص همین حدیث را روایت کرده و در آخرش چنین است که: چون حاضران مجلس بیرون رفتند نظر کرد
بسوي من و فرمود که: گویا دلتنگ شدي، گفتم:
فداي تو شوم! دلتنگ شدم از سه قول مختلف در یک سؤال، حضرت فرمود: اي پسر اشیم! بدرستی که خدا تفویض کرد به
پسر داود علیه السّلام امر پادشاهی را و فرمود هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ و تفویض کرد به محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم امر دین خود را و فرمود ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و
بدرستی که خدا تفویض کرده است به ائمه از ما آنچه تفویض کرده بود به محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پس دلتنگ مشو
.«4»
و در بصائر الدرجات به سند حسن کالصحیح روایت کرده که صفوان از حضرت امام رضا علیه السّلام پرسید که: آیا می توان
بود که از امام بپرسم از مسأله حلال و حرام و جوابش نزد
ص: 148
.«1» او نباشد؟ فرمود که: نه، امّا گاه هست که جوابش نزد او هست و نمی گوید از براي مصلحت
و از حضرت صادق علیه السّلام به سند صحیح روایت کرده است که: مائیم اهل ذکر و اولو العلم و نزد ماست علم حلال و
.«2» حرام
آنها که ایمان آورده » : یعنی «3» و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر این آیه الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ
یعنی ،«4» فرمود که: یاد خدا امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه اند ،« اند و مطمئن و ساکن می گردد دلهاي ایشان به یاد خدا
ولایت ایشان یا آنکه یاد ایشان یاد خداست.
و ابن ماهیار روایت کرده است از حضرت امام موسی علیه السّلام در تفسیر این آیه لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا
«؟ بتحقیق که فرستاده ایم بسوي شما کتابی را که در آن ذکر شما هست آیا نمی فهمید و تعقل نمی کنید » : یعنی «5» تَعْقِلُونَ
.«6» فرمود که: مراد به ذکر، اطاعت امام است بعد از پیغمبر که مورث شرف دنیا و آخرت است
ص: 149
فصل سوم در بیان آنکه ایشانند اهل علم قرآن و راسخون در علم و انذار کنندگان به قرآن
ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ
پس » : یُؤْمِنُونَ بِهِ یعنی
حضرت فرمود که: مراد به آنها که کتاب به ایشان داده شده است ،« آنها که داده ایم به ایشان کتاب را ایمان می آورند به آن
یعنی: «1» آل محمدند که علم قرآن به ایشان داده شده است، وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ
.«2» فرمود که: مراد اهل ایمانند از اهل قبله ،« و از این جماعت بعضی هستند که ایمان می آورند به کتاب »
و ایضا او و کلینی و دیگران روایت کرده اند به سندهاي بسیار از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر این آیه بَلْ هُوَ آیاتٌ
بلکه قرآن آیات واضحی چند است در سینه هاي آنها که علم به ایشان داده شده » : یعنی «3» بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ
فرمود که: ،« است
.«4» مراد به آنها که علم به ایشان داده شده است ائمه اند از آل محمد و لفظ و معنی قرآن در سینه هاي ایشان است
ص: 150
و در بصائر الدرجات به سند معتبر از ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که حضرت این آیه را
خواند بعد از آن فرمود که: خدا نگفت که در میان دو جلد مصحف است بلکه گفت: در سینه آنهاست که علم به ایشان داده
؟«1» شده است؛ ابو بصیر گفت که: شمائید آنها؟ فرمود: که بغیر ما می تواند بود
و محتمل است که فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ را «2» و قریب به بیست سند روایت کرده است که این آیه در شأن ایشان است
متعلق به بیّنات گردانیده باشند، یعنی وضوحش در سینه آنهاست و کسی به غیر ایشان معانی و اسرار را نمی داند پس در فهم
قرآن رجوع به آنها باید کرد.
و
عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه میمونه الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ
آنها که کتاب به ایشان داده ایم تلاوت می کنند آن را چنانچه سزاوار تلاوت کردن است، » : یعنی «3» أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ
.«4» حضرت فرمود: آنها که کتاب به ایشان داده شده است، ائمه اند « ایشانند که ایمان آورده اند به کتاب
مترجم گوید که: بعضی از مفسران گفته اند که مراد به کتاب، تورات است؛ و آنها که علمش به ایشان داده شده است، آن
جماعتند از یهود و نصاري که ایمان به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده بودند. و بعضی گفته اند که: کتاب،
.«5» قرآن است؛ و آنها که کتاب به ایشان داده شده است، مؤمنان این امّتند
و تفسیري که آن حضرت فرموده اند مبتنی بر این است و موافقتر است به سیاق آیه کریمه زیرا که حقّ تلاوت قرآن موقوف
است بر علم به اسرار و بطون آن و آن مخصوص ایشان است چنانچه ایمان کامل داشتن به قرآن بعمل نمی آید مگر از ایشان.
ص: 151
و کلینی به سندهاي معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر این آیه کریمه وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ
حضرت فرمود « وحی کرده شد بسوي من این قرآن که بترسانم به آن شما را و هر که برسد » : یعنی «1» لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ
که: یعنی هر که به حدّ امامت برسد از آل محمد علیهم السّلام و انذار می کند مردم را به قرآن چنانچه انذار می کرد رسول
.«2» خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به آن
و علی بن ابراهیم
روایت کرده است که وَ مَنْ بَلَغَ امام است؛ و فرموده که:
.«3» محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم انذار می کرد و ما انذار می کنیم چنانچه آن حضرت انذار می کرد
مترجم گوید که: اکثر مفسرین گفته اند وَ مَنْ بَلَغَ عطف است بر ضمیر مفعول در لِأُنْذِرَکُمْ یعنی از براي آنکه انذار کنم شما را
و انذار کنم هر کس را که قرآن به او برسد تا روز قیامت؛ و بنا بر آنچه در احادیث وارد است عطف است بر ضمیر فاعل
خواهد بود. « انذرکم »
و علی بن ابراهیم به سند معتبر روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: قرآن زجرکننده است و امرکننده؛ امر می
کند به بهشت و زجر می کند از جهنم. و در آن محکم هست- که واضح الدلاله است بر معنی مقصود- و متشابه است- که
معانی بسیار در آن محتمل است، و فهم معنی مقصود از آن مشکل است-؛ امّا محکم را پس ایمان می آوري به آن و عمل
می کنی به آن و اعتقاد می کنی به آن؛ و امّا متشابه را پس ایمان می آوري به آن و عمل نمی کنی به آن و این است معنی
قول حق تعالی فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی
.«5» آل محمد علیهم السّلام اند « راسخون در علم » و «4» الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا
ص: 152
و ایضا علی بن ابراهیم و صاحب اختصاص به سندهاي صحیح و معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده اند
که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم بهترین راسخان در علم بود و دانست آنچه خدا بر او فرستاده بود از تنزیل قرآن و تأویل آن- یعنی ظهر و بطن
قرآن- و نخواسته بود که بر او فرو فرستد آیه را که تأویلش را تعلیم او نکند، و اوصیاي او که بعد از او آمدند همه تنزیل و
.«1» تأویل قرآن را می دانستند
و در کافی و بصائر تتمه اي هست که: آنها که تأویلش را نمی دانند- از شیعیان- چون عالم- یعنی امام- از روي علم و دانائی
در میان ایشان بیان کند می گویند: ایمان آوردیم به آن همه از جانب پروردگار ماست، و قرآن در آن خاص و عام می باشد
.«2» و محکم و متشابه می باشد و ناسخ و منسوخ می باشد و راسخان در علم همه را می دانند
مِنْهُ « اوست خداوندي که فرستاده است بر تو قرآن را » : مترجم گوید: اول آیات چنین است هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ یعنی
و» وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ،« از جمله قرآن آیه اي چند هست واضح الدلاله که آنها اصل قرآن است » آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ ،« آیه اي چند دیگر هست که معنی آنها شبیه به یکدیگر است و معنی مقصود در آن واضح نیست
،« پس متابعت می کنند آنچه متشابه است از قرآن » فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ « پس آنها که در دلهاي ایشان میل بسوي باطل هست »
وَ ،« از براي آنکه مردم را گمراه کنند و به شبهه اندازند و از براي آنکه به خواهش خود تأویل کنند » ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ
نمی دانند تأویل متشابه را مگر خدا و آنان » : ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یعنی
و « اللّه » و بناي علم ایشان بر یقین است، و در اینجا خلاف است میان مفسران اکثر ایشان وقف می کنند بر « که ثابتند در علم
راسخون در علم می گویند: » را خبر آن می دانند، یعنی «3» این را ابتداي کلام می دانند و یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا
ایمان آوردیم به متشابه، همه از جانب
ص: 153
می کنند، یعنی « اللّه » را عطف بر « راسخون » وقف نمی کنند و « اللّه » هر چند معنی آن را ندانیم؛ و بعضی بر « پروردگار ماست
راسخون در علم نیز می دانند یعنی متشابه قرآن را. و احادیث بسیار وارد شده است بر این تفسیر و بر آنکه مراد از راسخون،
.«1» رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیه السّلام اند
استیناف کلام است، و فاعل آن: « یقولون » و در بعضی از روایات وارد شده است که
شیعیان است، یعنی چون شیعیان از ائمه خود که راسخ در علمند تأویل متشابه کلام را می شنوند تصدیق ایشان می کنند و می
.«2» گویند همه از جانب پروردگار ماست
و کلینی به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم راسخان در علم و ما می دانیم تأویل متشابه
.«3» قرآن را
.«4» و به سند معتبر دیگر از آن حضرت روایت است که: راسخان در علم، امیر المؤمنین و امامان بعد از اوست
و در بصائر الدرجات روایت کرده است به سند صحیح از امام محمد باقر علیه السّلام که: هیچ آیه در قرآن نیست مگر آنکه
آن را ظهري و بطنی هست، و هیچ حرفی در آن نیست مگر آنکه اشاره است به امري که حادث می شود و حدوث و ظهور
آن بر امام وقتی دارد، و بر امام زنده علم آن فائض می شود و بر امام گذشته چنانچه خدا می فرماید که: نمی داند تأویل آن
.«5» را مگر خدا و راسخان در علم و ما می دانیم آن را
و علی بن ابراهیم روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر این آیه کریمه قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ
خواهند گفت » : یعنی «6» الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ
ص: 154
حضرت فرمود که: آن جماعت که « آن جماعتی که داده شده است به ایشان علم که: خواري امروز و حال بد بر کافران است
.«1» علم به ایشان داده شده است ائمه اند
و می دانند » : یعنی «2» و ایضا روایت کرده است در تفسیر این آیه وَ یَرَي الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ
حضرت فرمود که: مراد « آنها که علم به ایشان داده شده است که آنچه نازل شده است بسوي تو از پروردگار تو آن حق است
امیر المؤمنین علیه السّلام است که تصدیق کرد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در آنچه خدا بر او فرستاده است
.«3»
و کلینی روایت کرده است به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام که: دعوي نکرده است احدي از مردم که همه
قرآن را چنانچه نازل شده است می داند مگر دروغگوئی، و جمع نکرده و حفظ نکرده است قرآن را چنانچه خدا فرستاده
است مگر علی بن ابی طالب علیه السّلام و ائمه بعد از او علیهم السّلام؛ و در روایت دیگر فرمود: نمی تواند دعوي کند کسی
که نزد او جمیع قرآن هست ظاهرش و باطنش
.«4» غیر اوصیاي پیغمبر علیهم السّلام
و در حدیث صحیح دیگر فرمود که: از جمله علمها که خدا به ما داده است تفسیر قرآن است و احکام قرآن، و علم تغییر زمانه
و حوادثی که واقع می شود؛ پس فرمود: اگر ضبطکننده می یافتیم که اسرار ما را فاش نکند یا کسی که رازي به او توان
.«5» گفت، می گفتیم
و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: بخدا سوگند که من می دانم کتاب خدا را از
اول تا آخر چنانکه گویا در کف من است، در قرآن خبر آسمان هست و خبر زمین و خبر گذشته و خبر آینده، و خدا می
«6» « فیه تبیان کلّ شی ء » فرماید
ص: 155
.«1» « در قرآن است بیان همه چیز » : یعنی
و در حدیث دیگر فرمود که: خدا در شأن آصف وزیر سلیمان علیه السّلام گفته است که:
«2» « گفت آن کسی که نزد او علمی از کتاب بود که من می آورم براي تو تخت بلقیس را پیش از آنکه چشم بر هم زنی »
.«3» پس حضرت انگشتها را گشود و بر سینه حقیقت دفینه خود گذاشت و فرمود: و اللّه علم جمیع کتاب نزد ماست
و به سند صحیح از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: معاویه بن عمار از آن حضرت سؤال کرد از
بگو یا محمد که: بس است خدا گواه میان » یعنی «4» تفسیر این آیه قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ
یعنی علم قرآن یا لوح محفوظ، حضرت فرمود: مراد مائیم، « من و میان شما و آن که نزد اوست علم کتاب
.«5» و علی علیه السّلام اول ما و افضل و بهتر ماست بعد از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و در بصائر به سند معتبر روایت نموده است که: شخصی به خدمت امام موسی علیه السّلام عرض نمود که: شما تفسیري چند
می کنید کتاب خدا را که ما نشنیده ایم از دیگري، حضرت فرمود: قرآن بر ما نازل شده پیش از دیگران و از براي ما تفسیر
شده پیش از آنکه در میان مردم منتشر گردد، پس ما می دانیم حرام و حلال قرآن را و ناسخ و منسوخ آن را و ما می دانیم که
کدام آیه در سفر نازل شده و کدام آیه در حضر نازل شده و در کدام شب نازل شده و در شأن که و در چه باب نازل شده،
پس ما حکیمان و دانایان خدائیم در زمین او و گواهان خدائیم بر خلق او، و این مفاد قول حضرت عزت می باشد سَتُکْتَبُ
شَهادَتُهُمْ
ص: 156
حضرت فرمود: شهادت از براي ماست و « بزودي نوشته می شود شهادت ایشان و از ایشان سؤال می کنند » : یعنی «1» وَ یُسْئَلُونَ
سؤال کردن از براي مشهود علیه است که سایر امّت باشند، پس این علم آن چیزي است که اعلام کردم بسوي تو و ادا نمودم
.«2» بسوي تو آنچه لازم شده بود بر من، پس اگر قبول کنی شکر کن و اگر ترك کنی پس خدا بر همه چیز گواه است
فصل چهارم در بیان آنکه آیات خدا و بیّنات خدا و کتاب خدا ایشانند در بطن قرآن
علی بن ابراهیم روایت نموده است در تفسیر این آیه وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ
ظاهر «1» یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
کسانی که تکذیب کردند به آیات ما کرانند که نمی شنوند آیات را شنیدنی که از آن منتفع گردند، و » : لفظش آن است که
لالانند که گویا به حق نمی گروند و در تاریکیهاي کفر و ضلالت و جهالت حیران مانده اند، هر که را خدا خواهد گمراهی
او را، گمراه گرداند او را- یعنی هر که مستحقّ الطاف الهی نیست او را به خود می گذارد- و هر که را خواهد می گرداند او
حضرت فرمود: این آیه نازل شد در شأن جماعتی که تکذیب کردند اوصیاي انبیاء را کران و لالانند، چنانچه « را بر راه راست
خدا فرموده است در ظلماتند، هر که از فرزندان شیطان است تصدیق نمی کند به اولیاء و ایمان نمی آورد به ایشان هرگز، و
اینهایند که خدا گمراه کرده است ایشان را، و هر که از فرزندان آدم است- که شیطان در نطفه او شریک نشده است- ایمان
می آورد به اوصیاء و ایشانند که بر راه راستند.
راوي گفت: از حضرت شنیدم که می فرمود: هر جا که کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا در قرآن وارد شده است مراد تکذیب به همه اوصیاء
.«2» است
ص: 158
مترجم گوید: تکذیب به آیات را تأویل کردن به تکذیب اوصیاء دو وجه دارد:
اول آنکه: مراد به آیات، علامات عظمت جلال الهی باشد، و ایشان اعظم علامات بزرگی الهی اند چنانچه بعد از این خواهد
آمد.
دوم آنکه: مراد آیاتی باشد که در شأن آنها در قرآن وارد شده است و تکذیب به آنها متضمن تکذیب به همه قرآن است.
و آن جماعتی که » : یعنی «1» و ایضا علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه روایت کرده است وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ
که مراد از آیات، امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام اند، و دلیل بر این، قول حضرت امیر المؤمنین « ایشان از آیات ما غافلند
علیه السّلام است که فرمود:
.«2» خدا را آیتی از من بزرگتر نیست
و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: پرسیدند از تفسیر قول حق تعالی وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ
فرمود که: « فائده نمی بخشد آیات و نذر- یعنی ترسانندگان- گروهی که ایمان نمی آورند » : یعنی «3» النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ
.«4» آیات، ائمه اند؛ و نذر، پیغمبران
آنها که کافر شدند و تکذیب » : یعنی «5» و باز فرموده است در این آیه وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ
که مراد آن گروهی اند که ایمان نیاورده اند به ولایت امیر « نمودند به آیات ما پس از براي ایشان است عذاب خوارکننده
.«6» المؤمنین و ائمه علیهم السّلام
بزودي » : یعنی «7» و بازگفته است در تفسیر این آیه سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها
ص: 159
فرمود که: مراد امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام اند؛ چون بر « می نماید خدا به شما آیات خود را پس خواهید شناخت آنها را
.«1» می گردند در رجعت، دشمنان ایشان می شناسند ایشان را چون می بینند آنها را
و باز روایت کرده است به سند حسن کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر این آیه إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ
اگر خواهیم می فرستیم بر ایشان از آسمان آیتی پس برمی گردد گردنهاي ایشان » : یعنی «2» آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِ عِینَ
که مراد خضوع گردنهاي بنی امیّه است در وقتی که صدا از آسمان به اسم صاحب الامر علیه « براي آن آیه خاضع و ذلیل
السّلام ظاهر
.«3» گردد
یعنی: «4» و ایضا گفته است در تفسیر قول حق تعالی وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ
که مراد آن است که انکار نمی کنند امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام را مگر ،«5» « انکار نمی کنند آیات ما را مگر کافران »
کافران.
و ایضا به سند معتبر از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ
.«7» که مراد از بیّنات، ائمه علیهم السّلام اند «6» بِالْبَیِّناتِ
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه میمونه وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لا
یعنی: «8» یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ
و چون تلاوت می شود بر ایشان آیات ما در حالتی که بیّن و واضحند می گویند آن جماعتی که امید ملاقات ما ندارند- »
یعنی اعتقاد به آخرت ندارند-: بیاور قرآنی غیر این
ص: 160
گویا مراد این باشد که ایشان می گفتند قرآنی ،«1» حضرت فرمود که: یعنی بدل کن علی علیه السّلام را « یا بدل کن این را
بیاور که ولایت علی علیه السّلام در آن نباشد یا در این قرآن به جاي علی علیه السّلام دیگري را قرار ده.
و در احادیث بسیار به روایت ابن ماهیار و دیگران از حضرت صادق و امام رضا علیهما السّلام وارد شده است در تفسیر این
بدرستی که قرآن در لوح » : که اکثر مفسران گفته اند که مراد آن است که «2» آیه وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ
یعنی مشتمل است بر حکمتها « محفوظ نزد ما محفوظ است از تغییر و بلند مرتبه است در میان کتابهاي آسمانی و حکیم است
فرمودند: مراد آن است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در سوره ،«3» یا محکم است، و منسوخ نمی گردد به غیر خود
علی علیه السّلام « الصراط المستقیم » و این مبتنی بر آن است که ،«4» حمد که ام الکتاب است مذکور است حکیم و دانا است
است، و راه، ولایت و متابعت او، چنانچه منقول است که از حضرت امام رضا علیه السّلام پرسیدند که: در کجاي امّ الکتاب
که علی علیه السّلام صراط مستقیم است «5» ذکر علی بن ابی طالب علیه السّلام است؟ فرمود که: در اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
.«6»
و در دعاي روز غدیر ذکر شده است که: شهادت می دهم که علی علیه السّلام امام هادي و رشید است و امیر مؤمنان است که
.«7» او را در کتاب خود ذکر کرده است که گفته وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ
فصل پنجم در بیان آنکه برگزیده بندگان و آل ابراهیم، ائمه علیهم السّلام اند
و در این باب چند آیه است آیه اول- آنکه حق تعالی می فرماید ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ
پس به » : تا آخر آیه، یعنی «1» وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِ دٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ. جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها
به آنها که برگزیده ایم از » که قرآن باشد یا تورات یا مطلق کتابهاي الهی را، الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا « میراث دادیم کتاب را
بعضی گفته اند که این برگزیده ها پیغمبرانند؛ و بعضی گفته اند که علماي امّت محمد صلّی اللّه علیه و آله و ،« بندگان خود
پس بعضی از ایشان ستم کننده اند » سلّم اند؛ و احادیث بسیار خواهد آمد که این مخصوص اهل بیت است، فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ
اختلاف کرده اند مفسران در مرجع ضمیر ،« مر نفس خود را
سیّد مرتضی رضی اللّه عنه و جماعتی از مفسران گفته اند که ضمیر راجع است به عباد، یعنی: بعضی از بندگان ما ستم ،« منهم »
وَ ،« و بعضی از ایشان میانه رواند » کننده اند بر نفس خود؛ و بعضی گفته اند که راجع است به برگزیدگان، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ
ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ ،« و بعضی از ایشان پیشی گیرنده اند به خیرات و نیکیها به توفیق خدا » مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ
باز اختلاف کرده اند مفسران در احوال این سه فرقه که در آیه مذکور شده: بعضی گفته اند .« این است آن فضیلت بزرگ »
همه
ص: 162
نجات می یابند؛ و بعضی گفته اند آنها که ظالمند از عذاب الهی نجات نمی یابند، چنانکه قتاده گفته است که: ظالم، اصحاب
بهشتهاي عدن و دار اقامت است که » مشئمه؛ و مقتصد، اصحاب میمنه است؛ و سابق، سابقون مقرّبونند، جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها
به چه راجع است: بعضی گفته اند به هر سه « یدخلونها » خلاف کرده اند در آنکه ضمیر فاعل « ایشان داخل می شوند آنها را
راجع است و هر سه داخل بهشت می شوند؛ و بعضی گفته اند راجع است به برگزیدگان که فرمود الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا؛ و
.«1» بعضی گفته اند راجع است به مقتصد و سابق، و ظالم داخل نیست
و امّا احادیث که در این باب وارد شده است:
در معانی الاخبار از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: ظالم پیوسته متابعت شهوات نفس خود می کند؛ و مقتصد دور
دل خود می گردد- یعنی سعی در تصحیح عقاید خود می نماید یا در پی اصلاح نفس خود است، یا در پی عبادت است و
اغراض دنیوي نیز او را منظور می باشد-؛ و سابق به خیرات گرد پروردگار خود می گردد- یعنی از
.«2» - مرادات خود خالی شده و بغیر رضاي پروردگار خود غرضی نمی دارد
و ایضا به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: ظالم از ذرّیّه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
آن است که حقّ امام را نداند؛ و مقتصد آن است که امامت امام را اعتقاد کند و حقّ او را داند؛ و سابق به خیرات، امام است
.«3»
و در مجمع البیان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است این مضمون را و در آخرش فرمود که همه ایشان آمرزیده
.«4» اند، جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یعنی سابق و مقتصد داخل جنات عدن می شوند
و ایضا به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: از تفسیر این آیه سؤال
ص: 163
کرده اند، فرمود که: در حقّ ما اهل بیت نازل شده.
ابو حمزه ثمالی گفت که: پرسیدم: ظلم کننده بر خود، از شما کیست؟
فرمود: آن است که گناه و ثواب او برابر باشد از ما اهل بیت، یعنی ذرّیّه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، پس او
ظلم کننده است بر نفس خود که تقصیر در عبادت خدا کرده است.
گفتم: کیست مقتصد از شما؟
فرمود: آن است که عبادت خدا کند در حال شدت و رخا، یا در حال غلبه اهل حق و حال غلبه اهل باطل تا وقتی که مرگ
متیقّن به او برسد.
گفتم: کیست سابق به خیرات از شما؟
فرمود: آن است که مردم را به راه پروردگار خود بخواند و امر کند مردم را به نیکیها و طاعات و نهی کند مردم را از بدیها و
معاصی و یاور گمراه کنندگان نباشد و
از جانب خیانت کنندگان خصمی ننماید و راضی به حکم فاسقان نباشد مگر کسی که بر نفس خود و دین خود ترسد و
.«1» یاوري نیابد که با ایشان معارضه کند و از روي تقیه با ایشان مدارا کند
و علی بن ابراهیم گفته: الَّذِینَ اصْطَفَیْنا ائمه علیهم السّلام اند؛ و ظالِمٌ لِنَفْسِهِ از آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم غیر ائمه اند
.«2» که انکار حقّ امام کنند؛ و مُقْتَصِدٌ آن است که اقرار به امام کند از آل محمد علیهم السّلام؛ و سابِقٌ بِالْخَیْراتِ امام است
و در احتجاج روایت نموده که: ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کرد از تفسیر این آیه، حضرت فرمود: تو چه می
گوئی؟ گفت: من می گویم مخصوص فرزندان فاطمه علیها السّلام است، حضرت فرمود: کسی که شمشیر بلند کند و مردم را
بسوي خود دعوت کند و بسوي ضلالت و گمراهی و به ناحق دعوي کند خواه از فرزندان فاطمه باشد و خواه از غیر ایشان
داخل این آیه نیست، گفت: پس که داخل است در این آیه؟ فرمود که: ظالم بر نفس خود آن است که مردم را نه بسوي
ضلالت می خواند و نه بسوي هدایت؛ و مقتصد از ما اهل بیت
ص: 164
.«1» آن است که حقّ امام را می شناسد؛ و سابِقٌ بِالْخَیْراتِ امام است
.«2» و در بصائر الدرجات به چهارده طریق معتبر روایت کرده که: سابق به خیرات، امام است
.«3» و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که: الَّذِینَ اصْطَفَیْنا آل محمد علیهم السّلام اند؛ و سابق به خیرات امام است
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که: این آیه در
.«4» شأن ما نازل شده است، و سابق به خیرات امام است
و به سند دیگر از آن حضرت روایت نموده که: سابق به خیرات امام است، و این آیه در شأن فرزندان علی و فاطمه علیهما
.«5» السّلام نازل شده است
و در کشف الغمه از دلایل حمیري روایت کرده که ابو هاشم جعفري گفت: سؤال کردم از حضرت امام حسن عسکري علیه
السّلام از تفسیر این آیه، فرمود که: هر سه از آل محمدند، و ظالِمٌ لِنَفْسِهِ آن است که اقرار به امام نمی کند.
ابو هاشم گفت: پس آب از دیده من ریخت و در خاطر خود گذرانیدم که این چه بزرگی است که خدا به آل محمد داده
است؛ حضرت به اعجاز دانست که این معنی در خاطر من خطور کرده، پس نظر کرد بسوي من و فرمود که: امر امامت عظیمتر
و رتبه امام بزرگتر است از آنچه در خاطر گذرانیدي از عظمت شأن آل محمد، پس حمد کن خدا را که تو را متمسک به
حبل ایشان گردانیده است و معتقد به امامت ایشان نموده، تو را در روز قیامت به نام ایشان خواهند طلبید در وقتی که هر
.«6» گروهی را به نام امام خود بخوانند، پس شاد باش اي ابو هاشم که تو بر مذهب حقّی
ص: 165
و در مجمع البیان از ابو الدرداء روایت نموده که گفت: شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که در تفسیر این آیه
می فرمود که: سابق داخل بهشت می شود بی حساب؛ و مقتصد را حساب می کنند حساب آسان؛ و ظلم کننده بر نفس خود
را مدتی طویل در مقام حساب
حمد » : یعنی «1» او را حبس می کنند پس داخل بهشت می شود، پس ایشانند که می گویند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ
.«2» « و سپاس خداوندي را سزاست که از ما برطرف کرد ترس و اندوه و بدي عاقبت را
و از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: ظلم کننده از ما آن است که عمل شایسته کند و عمل دیگر بد و
ناشایسته کند؛ و مقتصد عبادت کننده است که سعی بسیار در عبادت کند؛ و سابق به خیرات علی و حسن و حسین علیهم
.«3» السّلام است و هر که شهید کشته شود از آل محمد علیهم السّلام
و سیّد ابن طاووس در کتاب سعد السعود از تفسیر محمد بن العباس روایت نموده، و صاحب تأویل الآیات الباهره نیز از او
روایت کرده است به سند او از ابی اسحاق سبیعی که گفت: به حج رفتم محمد بن علی را ملاقات کردم- یعنی ابن الحنفیه را-
پس از تفسیر این آیه پرسیدم، او گفت: قوم تو در تفسیر این آیه چه می گویند- و مراد از قوم او اهل کوفه اند-؟ گفتم که:
می گویند مراد شیعیانند، فرمود: پس چرا می ترسند هرگاه از اهل بهشتند؟ گفتم: پس تو چه می گوئی فداي تو شوم؟ فرمود
که: این مخصوص ما اهل بیت است، اي ابو اسحاق! امّا سابق به خیرات پس علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهم السّلام
است و هر امامی از ما- و در بعضی از نسخ: و هر شهیدي از ما-؛ و مقتصد آن است که روزها روزه می دارد و شب به عبادت
می ایستد؛ و امّا ظالم بر خود، پس در او هست آنچه
در حقّ توبه کاران نازل شده است- و در بعضی از روایات: آنچه در سایر مردم است- و او آمرزیده است؛ اي ابو اسحاق! به
سبب ما زایل می گرداند خدا عیبهاي شما را و به ما ادا
ص: 166
می کند قرضهاي شما را و به ما افتتاح می کند خلافت و هدایت را و به ما ختم می کند نه به شما، و مائیم غار شما و پناه شما
مانند اصحاب کهف، و مائیم کشتی نجات شما مانند کشتی نوح، و مائیم درگاه حطّه شما مانند باب حطّه بنی اسرائیل.
و سیّد رحمه اللّه فرموده است که: محمد بن العباس تأویل این آیه را به این وجه به بیست طریق روایت کرده است به اندك
.«1» زیادتی و نقصانی
.«2» و فرات بن ابراهیم نیز روایت کرده است به اندك تفاوتی
و در کتاب تأویل الآیات الباهره از تفسیر محمد بن العباس به سند معتبر از سوره بن کلیب روایت کرده است که: از امام محمد
باقر علیه السّلام سؤال کردم از تفسیر این آیه، حضرت فرمود که: ظالِمٌ لِنَفْسِهِ آن است که امام را نشناسد؛ گفتم: پس مقتصد
کیست؟ گفت:
آن است که امام را شناسد؛ گفتم: سابق به خیرات کیست؟ گفت: امام است؛ گفتم: پس از براي شیعیان شما چیست؟ گفت:
گناهان ایشان آمرزیده می شود و قرضهاي ایشان ادا می شود و مائیم باب حطّه ایشان و به ما آمرزیده می شود گناهان ایشان
.«3»
و ایضا به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا آل محمد علیهم السّلام اند
که برگزیده خدایند؛ و ظلم کننده بر نفس خود، هالک است؛ و مقتصد، صالحانند؛ و
سابق به خیرات، علی مرتضی علیه السّلام است، خداوند عالم می فرماید ذلِکَ هُوَ الْفَضْ لُ الْکَ بِیرُ یعنی قرآن، جَنَّاتُ عَدْنٍ
یَدْخُلُونَها یعنی آل محمد علیهم السّلام داخل می شوند در قصور بهشتها که هر قصري از یک دانه مروارید است که در آن
شکافی و وصلی نیست، اگر جمع شوند اهل اسلام در آن قصر گنجایش همه داشته باشد، و در آن قصر قبّه ها از زبرجد بوده
باشد و در هر قبّه دو درگاه بوده باشد که هر درگاهی طولش دوازده میل بوده باشد که چهار فرسخ است؛ بعد از آن خدا می
،« حمد و سپاس خداوندي را سزاست که از ما برداشت حزن را » : گوید که: ایشان چون داخل بهشت شوند گویند
ص: 167
.«1» حضرت فرمود که: حزن، آن چیزي است که در دنیا به ایشان رسیده باشد از ترسها و شدتها و سختیها
مترجم گوید که: حاصل این احادیث به یکی از دو وجه برمی گردد:
اول آنکه: ضمایر راجع است به اهل بیت علیهم السّلام و سایر ذرّیّه طیّبه بوده باشد؛ و ظالم، فاسق ایشان باشد؛ و مقتصد، صالح
ایشان باشد؛ و سابق به خیرات، امام باشد، و بنابراین در این قسمت داخل نخواهد بود کسی که دعوي امامت به ناحق کند یا از
جهت دیگر عقایدش درست نباشد.
دوم آنکه: ظالم کسی باشد که اعتقادش درست نباشد؛ و مقتصد کسی باشد که عقایدش درست باشد و امري که منافی ایمان
راجع به مقتصد و سابق است نه ظالم، و می تواند بود که هر دو مراد باشد به « یدخلونها » باشد از او صادر نشود، پس ضمیر
حسب ظهر و بطن آیه یا بطون مختلفه؛ و بر هر
تقدیر مراد به اصْ طَفَیْنا آن خواهد بود که خدا این ذرّیّه طیّبه را برگزیده است به آنکه در میان ایشان اوصیاء و ائمه قرار داده نه
آنکه هر یک از ایشان را وصی و امام گردانیده؛ و همچنین مراد به میراث در آن کتاب آن است که بعضی از ایشان را علم
کتاب داده و این شرفی است براي همه اگر ضایع نکنند.
یعنی: «2» آیه دوم- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ. ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
بدرستی که حق تعالی برگزید براي نبوت و امامت و خلافت آدم و نوح را و آل ابراهیم را- که اولاد اویند و رسول خدا »
و خلاف است که کیستند: بعضی گفته اند « صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم السّلام نیز داخلند- و آل عمران را
مراد موسی و هارون و اولاد ایشانند زیرا که موسی و هارون پسرهاي عمران بودند؛ و بعضی گفته اند مریم و عیسی مرادند
.«3» زیرا که مریم دختر عمران بود
و آل محمد علی » : و شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته است که در قرائت اهل بیت چنین است
ص: 168
.«1» و از ائمه علیهم السّلام منقول است که: آل ابراهیم آل محمد علیهم السّلام اند ؛« العالمین
و ایضا طبرسی گفته است که: واجب است که آن جماعتی که خدا ایشان را برگزیده است مطهر و معصوم و منزّه باشند از
قبایح، زیرا که خدا اختیار نمی کند و برنمی گزیند مگر کسی را که چنین باشد و ظاهرش مثل باطنش باشد در طهارت و
عصمت، پس بنابراین اصطفا مخصوص کسی خواهد
بود که معصوم باشد از آل ابراهیم و آل عمران خواه پیغمبر باشد و خواه امام. ذُرِّیَّهً یعنی اولاد و اعقابی چندند، بَعْضُ ها مِنْ
یعنی یاري یکدیگر می کنند در دین، یا از نسل یکدیگرند زیرا که ذرّیّه آدمند « که بعضی از ایشان از بعضی دیگرند » بَعْضٍ
پس ذرّیّه نوح پس ذرّیّه ابراهیم؛ چنانچه از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که فرموده است: آنها که خدا ایشان را
.«2» برگزیده است بعضی از نسل بعضی اند. تمام شد کلام طبرسی
و آل » : و علی بن ابراهیم در تفسیر گفته است که: عالم- یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام- فرمود که: آیه چنین نازل شده
.«3» پس آل محمد را از قرآن انداختند ،« ابراهیم و آل عمران و آل محمد علی العالمین
و شیخ طوسی در مجالس به سند معتبر از ابراهیم بن عبد الصمد روایت کرده که گفت:
ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل محمد علی » شنیدم از حضرت صادق علیه السّلام که این آیه را چنین می خواند
.«4» و فرمود: چنین نازل شده « العالمین
و در کتاب تأویل الآیات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
چیست حال جماعتی که چون آل ابراهیم و آل عمران را یاد می کنند شاد می شوند و چون آل محمد را یاد می کنند دلهاي
ایشان منقبض می شود؟ سوگند یاد می کنم به آن خدائی که جان محمد در دست قدرت اوست که اگر یکی از آنها به
قیامت بیاید با عمل هفتاد پیغمبر
ص: 169
خدا، از او قبول نکند تا ولایت من و علی بن ابی طالب را
.«1» اقرار نکند
و ایضا روایت کرده است از ابن عباس که گفت: رفتم به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و گفتم: اي ابو الحسن!
خبر ده مرا به آنچه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وصیت فرموده است بسوي تو، گفت: خبر می دهم شما را بدرستی
که خدا برگزید از براي شما دین خود را و پسندید آن را از براي شما و تمام کرد نعمت خود را بر شما و شما سزاوارتر بودید
به آن نعمت و اهل آن بودید، و بدرستی که حق تعالی وحی کرد بسوي پیغمبرش که وصیت کند بسوي من پس حضرت
فرمود: یا علی! حفظ کن وصیت مرا و رعایت کن امان مرا و وفا کن به عهد من و به وعده هاي من و ادا کن قرضهاي مرا و
احیا کن سنّتهاي مرا و دعوت کن مردم را بسوي ملت من، زیرا که خدا برگزید مرا و پسندید مرا پس به خاطر آوردم دعاي
برادرم موسی علیه السّلام را پس گفتم: خداوندا! بگردان از براي من وزیري از اهل من چنانچه هارون را از براي موسی قرار
دادي، پس حق تعالی وحی کرد بسوي من که: علی وزیر توست و یاور توست و خلیفه توست بعد از تو؛ یا علی! تو از امامان
هدایتی و اولاد تو از تواند، پس شما کشانندگانید بسوي هدایت و تقوي و درختید که من اصل آنم و شما شاخه ها و فرع
آنید، هر که به آن درخت چنگ زند پس بتحقیق که نجات یافته است و هر که از آن تخلف کند پس هلاك گردیده است و
در درکات
ضلالت فرو رفته است، و شمائید آنها که حق تعالی واجب گردانیده است مودت و محبت شما را و اقرار به امامت شما را، و
شمائید آن جماعتی که ایشان را در کتابش یاد کرده است و وصف نموده ایشان را از براي بندگانش پس فرموده است إِنَّ اللَّهَ
اصْ طَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ. ذُرِّیَّهً بَعْضُ ها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ پس شمائید برگزیده از
جانب خدا از آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران و بهترین قبیله اید و شیعه اید از اسماعیل و عترت هدایت کنندگانید از
.«2» محمد علیهم السّلام
ص: 170
و عیاشی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی تا ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ فرمود: ما
.«1» از آن ذرّیّتیم و بقیه آن عترتیم
بوده است، آنها که قرآن را جمع کرده « و آل محمد » ،« و آل عمران » و به سند دیگر روایت کرده است که: در قرآن به جاي
.«2» اند نامی را به جاي نامی گذاشته اند
و به چند سند دیگر روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: روح و راحت و رحمت و نصرت و آسانی
و توانگري و خشنودي و غلبه بر اعادي و قرب خدا و محبت از جانب خدا و از جانب رسول او از براي کسی است که علی را
دوست دارد و پیروي کند اوصیاء بعد از او را، بر من واجب است که ایشان را داخل گردانم در شفاعت خود و بر پروردگار
من لازم است که شفاعت مرا در حقّ ایشان
قبول کند زیرا که ایشان اتباع منند و هر که متابعت من نماید از من است، مثل ابراهیم جاري شده است در من که ابراهیم
زیرا که ابراهیم از من است و من از اویم، و دین من دین او و دین او دین من است، و سنّت من «3» گفت: فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی
سنّت اوست و سنّت او سنّت من است، و فضیلت من فضیلت اوست و من از او افضلم، و این تصدیق فرموده پروردگار من
.«4» است که فرمود ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و ابن بطریق در کتاب عمده از تفسیر ثعلبی روایت کرده است از ابی وابل که گفت:
.«5» « ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل محمد علی العالمین » : خوانده ام در مصحف عبد اللّه بن مسعود
یعنی: «6» آیه سوم- قول خدا است الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی
ص: 171
.« سپاس مخصوص خداوند عالمیان است و سلام خدا بر بندگان او که برگزیده است ایشان را »
.«1» علی بن ابراهیم گفته است که: آن بندگان برگزیده، آل محمد علیهم السّلام اند
آیه چهارم- رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی تا آخر آیات، در وقتی که حضرت ابراهیم علیه السّلام اسماعیل و هاجر را به امر الهی
بِوادٍ « اي پروردگار ما! بدرستی که من ساکن گردانیدم بعضی از ذرّیّه و فرزندان خود را » : در نزد کعبه معظمه گذاشت گفت
نزد خانه تو » چون سنگ است، عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ « در وادیی که در آنجا زراعت نمی شود و قابل زراعت نیست » غَیْرِ ذِي زَرْعٍ
اي پروردگار ما! از » رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ ،« که مکرّم و محترم است همیشه
پس بگردان دلهاي چند از مردم را که سرعت کنند به » فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْهِمْ ،« براي آنکه نماز را برپا دارند
لَعَلَّهُمْ ،« و روزي کن ایشان را از میوه ها » وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ ،« مودّت و شوق بسوي ایشان یا دوست و مشتاق ایشان باشند
.« شاید که ایشان شکر کنند این نعمتها را » «2» یَشْکُرُونَ
عیاشی و ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: مائیم بقیه آن عترت و دعاي حضرت
.«4» و به روایت دیگر: مائیم بقیه آن ذرّیّه ؛«3» ابراهیم از براي ما بود و بس
و در تفسیر فرات از ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: مراد از أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ
.«5» دلهاي شیعیان ماست که میل می کنند و مسارعت می نمایند بسوي محبت ما
و به سند دیگر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که حق تعالی فرمود
ص: 172
که ضمیر راجع به خانه کعبه باشد، پس شما « الیه » فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْهِمْ که ضمیر راجع به ذرّیّه باشد، و نفرمود
گمان می کنید که خدا بر شما واجب گردانیده است آمدن بسوي سنگها را و دست مالیدن بسوي اینها را و واجب نگردانیده
است بر شما آمدن بسوي ما را و سؤال کردن مسائل از ما را و محبت ما اهل بیت را، و اللّه که بر شما واجب نگردانیده است
.«1» غیر این را
سزاوارترین مردم به » : یعنی «2» آیه پنجم- إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ
انتساب به حضرت
.« ابراهیم آن جماعتند که پیروي او کردند و این پیغمبر و آنها که ایمان آورده اند به او و خدا ولیّ و یاور مؤمنان است
در کافی به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به اینها که ایمان آورده اند، ائمه
.«3» علیهم السّلام اند و اتباع ایشانند
و در مجمع البیان از عمر بن یزید روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود: شما و اللّه از آل محمدید، گفتم: از
خودشان؟ گفت: بلی و اللّه از خودشان؛ سه مرتبه فرمود پس نظر کرد بسوي من و من نظر کردم بسوي او، پس فرمود: اي
.«4» عمر! حق تعالی در کتابش می فرماید إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ تا آخر آیه
آیه ششم- أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّهِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ
ایشان آن جماعتند که » : ترجمه ظاهر لفظش آن است که «5» هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا
انعام کرده است خدا بر ایشان از پیغمبران از فرزندان آدم و از آن جماعت که ایشان را بار کردیم با
ص: 173
نوح در کشتی و از ذرّیّه ابراهیم و اسرائیل- که یعقوب است- و از آن جماعت که ایشان را هدایت کردیم و برگزیدیم
.« گروهی هستند که هرگاه خوانده می شود بر ایشان آیات خداوند رحمان بر زمین می افتند سجده کنندگان و گریه کنندگان
محمد بن العباس روایت کرده است به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام که از آن حضرت پرسیدند از تفسیر
این آیه، فرمود: مائیم ذرّیّه ابراهیم و مائیم
آنها که با نوح در کشتی سوار شدیم و مائیم برگزیده خدا، و امّا قول حق تعالی وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا پس ایشان بخدا سوگند
که شیعیان مایند که خدا هدایت کرده است ایشان را بسوي مودت و محبت ما و اختیار کرده است ایشان را از براي دین ما
پس بر دین ما زندگی می کنند و بر آن می میرند؛ و وصف کرده است حق تعالی ایشان را به عبادت و خشوع و رقت قلب به
.«1» آنکه فرموده است إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ تا بُکِیا
مترجم گوید: تفسیري که حضرت فرموده مبتنی بر آن است که وَ مِمَّنْ هَدَیْنا جمله مستأنفه باشد چنانچه جمعی از مفسران
.«2» گفته اند
.« برگزیدیم ایشان را دانسته بر عالمیان » : یعنی «3» آیه هفتم- وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ
در تفسیر محمد بن العباس به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: یعنی امامان از
.«4» مؤمنان را تفضیل دادیم بر غیر ایشان
مترجم گوید: اگر چه ظاهر آیه آن است که ضمیر راجع به حضرت موسی علیه السّلام و قوم او بوده باشد امّا چون حکم بنی
اسرائیل و این امّت متشابه است و به جاي پیغمبران که در امّت موسی بودند که خلفاي او بودند در این امّت ائمه قائم مقام
حضرت رسولند و افضلند از سایر امّت.
فصل ششم در بیان وجوب مودت و محبت اهل بیت علیهم السّلام است
و می ،«1» و آنکه مودت ایشان مزد رسالت است حق تعالی می فرماید وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّهً
فرماید قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ
.«2» اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ
شیخ طبرسی رحمه اللّه در تفسیر آیه اولی روایت کرده است از ابن عباس که: کافران سرزنش کردند حضرت رسول صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم را به بسیار تزویج کردن زنان، و گفتند: اگر پیغمبر می بود هرآینه مشغول می کرد او را پیغمبري از خواستن
.«3» زنان؛ پس این آیه نازل شد
و روایت کرده اند از حضرت صادق علیه السّلام که این آیه را خواند پس اشاره نمود به سینه خود و گفت: مائیم بخدا سوگند
.«4» ذرّیّه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و در تفسیر آیه دوم گفته است که: اختلاف کرده اند در معنی صدر آیه بر چند قول:
اول آنکه: سؤال نمی کنیم در تبلیغ رسالت مزدي مگر دوستی و محبت کردن در چیزي که موجب قرب الهی باشد.
ص: 175
دوم آنکه: مراد آن باشد که: مگر آنکه دوست دارید مرا در قرابتی که با شما دارم.
سوم آنکه: نمی خواهم از شما بر رسالت مزدي مگر آنکه دوست دارید خویشان و عترت مرا، و حفظ نمائید حرمت مرا در
ایشان. و این معنی منقول است از علی بن الحسین علیه السّلام و سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب و امام محمد باقر علیه السّلام
.«1» و امام جعفر صادق علیه السّلام و جماعتی
و در شواهد التنزیل روایت نموده است از ابن عباس که: چون این آیه نازل شد صحابه گفتند: یا رسول اللّه! کیستند آن
.«2» جماعت که ما را امر کرده اند به دوستی ایشان؟ حضرت فرمود که: علی و فاطمه و فرزندان ایشان
و ایضا از ابو امامه باهلی روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم گفت که: حضرت عزت خلق کرد پیغمبران را از درختهاي متفرق، و مخلوق شدیم من و علی از یک درخت
پس من اصل آن درختم و علی فرع آن است و حسن و حسین میوه هاي آنند و شیعیان ما برگهاي آنند، پس هر که به شاخه
اي از شاخه هاي آن بچسبد نجات می یابد، و هر که میل کند از آن فرو می رود در درکات عذاب الهی، و اگر بنده اي
عبادت کند خدا را در میان صفا و مروه هزار سال پس هزار سال پس هزار سال تا آنکه مانند مشک پوسیده شود پس درنیابد
.«3» محبت ما را، خدا او را سرنگون در آتش جهنم اندازد؛ پس این آیه را خواند قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی
در شأن مودت ما آیه اي هست که « حم » و زاذان از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده است که: در سوره هاي
.«4» حفظ نمی کند مودّت ما را مگر هر مؤمنی؛ پس این آیه را خواند
ص: 176
پس شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته است که: بر هر تقدیر در این مودت دو قول است:
اول آنکه: استثناء منقطع است، زیرا که این مودت به سبب اسلام واجب است پس مزد پیغمبري نخواهد بود.
دوم آنکه: استثناي متصل است، یعنی: سؤال نمی کنم مزدي مگر مودت که به این مزد راضی شدم و این نفعش به شما برمی
.«1» گردد، پس گویا مزدي سؤال نکرده ام
و ابو حمزه ثمالی در تفسیرش از ابن عباس روایت نموده است که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون به مدینه
تشریف آورد و مستحکم شد اسلام،
انصار در میان خود گفتند که: می رویم به خدمت آن حضرت و عرض می کنیم که: خرجها بر تو وارد می شود اینک مالهاي
ما از توست هر حکم که می خواهی در آنها بکن بی آنکه حرجی بر تو باشد یا حرام باشد بر تو؛ پس چون این را عرض
کردند این آیه نازل شد قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی پس آیه را بر ایشان خواند و فرمود که: باید خویشان مرا
دوست دارید بعد از من؛ پس از خدمت آن حضرت بیرون آمدند انقیاد کنندگان فرموده آن حضرت را، پس منافقان گفتند:
محمد این را در همین مجلس افتراء کرد می خواهد ما را ذلیل خویشان خود گرداند بعد از خود، پس این آیه نازل شد افْتَري
پس فرستاد بسوي ایشان و آیه را بر ایشان خواند، پس گریستند و نزول این آیه بر ایشان دشوار آمد، پس «2» عَلَی اللَّهِ کَذِباً
پس از ،« اوست خداوندي که قبول می کند توبه را از بندگانش » یعنی «3» این آیه نازل شد هُوَ الَّذِي یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ
یعنی: و مستجاب می گرداند خدا دعاي آنها را «4» عقب ایشان فرستاد و ایشان را بشارت داد و فرمود وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا
که ایمان آوردند، یا ثواب می دهد ایشان را، یا ایشان اجابت می کنند دعوت خدا را؛ پس گفت:
مراد آن جماعتند که اول انقیاد کردند فرموده خدا را وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها
ص: 177
هر که طاعتی بکند زیاده می کنیم براي او در این طاعت، نیکی را؛ یا آنکه ثواب از براي او واجب می گردانیم؛ » : حُسْناً یعنی
.« یا مضاعف می گردانیم ثواب او را
و ابو
.«1» حمزه ثمالی از سدّي روایت کرده است که: اقتراف حسنه، دوستی آل محمد است
در حدیث صحیح روایت شده است از حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام که خطبه اي براي مردم خواند و در خطبه فرمود
که: من از اهل بیتی هستم که خدا فرض گردانیده است مودت ایشان را بر هر مسلمانی، پس گفته است قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ
.«2» أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً و اقتراف حسنه، دوستی با اهل بیت است
تا اینجا .«3» و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: این آیه نازل شده است در شأن ما اهل بیت که اصحاب عبائیم
کلام طبرسی بود.
و علامه حلی قدس اللّه سره در کشف الحق گفته است که: روایت کرده اند سنّیان در صحیح بخاري و مسلم و احمد بن حنبل
در مسند خود و ثعلبی در تفسیر خود که: چون این آیه نازل شد صحابه گفتند: یا رسول اللّه! کیستند قرابت تو که خدا واجب
و واجب بودن مودت مستلزم وجوب ،«4» گردانیده است بر ما مودّت ایشان را؟ فرمود که: علی و فاطمه و دو فرزند ایشان
اطاعت است.
.«5» و این روایت را بیضاوي نیز در تفسیرش روایت نموده
و فخر رازي که از معظم علماي ایشان است در تفسیر کبیر خود روایت نموده از ابن عباس که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم چون به مدینه آمد و خرجها بر او وارد می شد و حقوق بر او لازم می شد به سبب بسیار آمدن عرب و غیر آن، و
وسعت مالی در دست او نبود، انصار به
ص:
178
یکدیگر گفتند که: خدا شما را هدایت کرد بر دست این مرد و او خواهرزاده شماست و نازل شده است در شهر شما، پس از
براي او جمع کنید قدري از اموال خود را؛ پس قدري از اموال خود جمع نمودند و به خدمت آن حضرت آوردند، حضرت
بر ایمان آوردن شما » : قبول نفرمود و رد کرد بر ایشان پس این آیه نازل شد قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی یعنی
پس تحریص و ترغیب کرد ایشان را بر مودّت اقارب خود « مزدي نمی خواهم مگر آنکه دوست دارید اقارب و خویشان مرا
.«1»
پس نقل نموده است از صاحب کشاف که او روایت کرده است از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که: هر که بمیرد
بر محبت آل محمد، شهید مرده است؛ و هر که بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده مرده است؛ و هر که بر محبت آل محمد
بمیرد، توبه کرده مرده است؛ و هر که بر محبت آل محمد بمیرد، با ایمان کامل مرده است؛ و هر که بر محبت آل محمد
بمیرد، بشارت دهد او را ملک موت به بهشت پس بشارت می دهند او را منکر و نکیر به بهشت؛ و هر که بمیرد بر محبت آل
محمد، او را زفاف کنند بسوي بهشت چنانچه زفاف می کنند عروس را به خانه شوهرش؛ و هر که بر محبت آل محمد بمیرد،
بر سنّت و جماعت مرده است؛ و هر که بر بغض و عداوت آل محمد بمیرد، کافر مرده است؛ و هر که بر بغض آل محمد
.«2» بمیرد، بوي بهشت را نشنود
فخر رازي گفته است:
این است آنچه صاحب کشاف روایت نموده است و من می گویم: آل محمد آن جماعتند که امر ایشان به آن حضرت راجع
می شود، و هر که بر گردیدن امرش به آن حضرت شدیدتر باشد می باید او آل باشد، و شک نیست در آنکه فاطمه و علی و
حسن و حسین تعلق میان ایشان و میان رسول خدا شدیدترین تعلقات بود، و این از بابت معلوم متواتر است، پس می باید که
ایشان آل باشند. و ایضا اختلاف کرده اند مردم در آل: بعضی گفته اند خویشانند؛ و بعضی گفته اند امّت آن حضرتند. پس
اگر
ص: 179
حمل بر خویشان کنیم، ایشان آلند؛ و اگر حمل کنیم بر امّتی که قبول دعوت آن حضرت کرده اند، باز ایشان آلند؛ پس ایشان
بر هر تقدیر آلند. و امّا غیر ایشان پس خلافی است، پس بر هر تقدیر ایشان آل محمدند.
و روایت نموده است صاحب کشاف که: چون این آیه نازل شد گفتند: یا رسول اللّه! کیست قرابت تو، آن قرابتی که واجب
است بر ما مودّت ایشان؟ آن حضرت فرمود که:
علی و فاطمه و دو پسر ایشان؛ پس ثابت شد که این چهار نفر اقارب پیغمبرند، و هرگاه این ثابت شد واجب است که ایشان
مخصوص باشند به زیادت تعظیم. و دلالت می کند بر اختصاص ایشان به زیادت تعظیم و تکریم به چند وجه:
اول: قول حضرت عزت إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی چنانچه گذشت.
دوم: چون ثابت شده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حضرت فاطمه علیها السّلام را بسیار دوست می
و ثابت شده است به نقل متواتر ،«1» « فاطمه بضعه منّی یؤذینی ما یؤذیها » : داشت فرمود
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که او دوست می داشت علی و حسن و حسین علیهم السّلام را، و هرگاه این ثابت شد بر
پس متابعت کنید حضرت رسول را » : یعنی «2» « فاتبعوه لعلکم تفلحون » همه امّت مثل آن واجب است، به دلیل قول حق تعالی
باید حذر کنند آنها که مخالفت می » : یعنی «3» و فرموده است فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ ،« شاید فلاح و رستگاري بیابید
«4» از آنکه به ایشان برسد فتنه یا عذاب الیمی، و فرموده است قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ « کنند از امر خدا
و باز فرموده ،« بگو- یا محمد- به ایشان که: اگر دوست می دارید خدا را پس متابعت کنید مرا تا خدا شما را دوست دارد »
ص: 180
بتحقیق که بود شما را در رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اقتدا » : یعنی «1» است لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ
.« و متابعت نیکو
سوم آنکه: دعا کردن از براي آل آن حضرت منصب عظیمی است و لهذا این دعا را خاتمه تشهد قرار دادند در همه نمازها
و این تعظیم در غیر آل بعمل نیامده. « اللهم صل علی محمد و آل محمد » که می گویند
پس اینها همه دلالت می کنند بر آنکه محبت آل محمد واجب است؛ پس شعري چند از شافعی نقل نموده است از جمله این
است:
ان کانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ فَلیَشهَدِ الثَّقَلانِ انّی رافِضِی
یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، پس گواه باشند انس و جن که من رافضی ام.
.«2» تمام شد کلام فخر رازي
و صاحب کشاف زیاده بر آنچه رازي از آن نقل کرده روایت
نموده است از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که: شکایت کردم بسوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حسد بردن
مردم را بر من، حضرت فرمود که: آیا راضی نیستی که چهارم چهار نفر باشی: اول کسی که داخل بهشت می شود منم و تو و
حسن و حسین، و زنان ما از جانب راست و چپ ما، و فرزندان ما از عقب زنان.
و از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که: حرام است بهشت بر کسی که ظلم کند اهل بیت مرا و
آزار کند مرا در حقّ عترت من، و هر که احسان کند بسوي یکی از فرزندان عبد المطّلب و او جزا ندهد او را بر آن احسان،
.«3» من جزا می دهم او را بر آن احسان در وقتی که در قیامت ملاقات کند مرا
و علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایت کرده است از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام در
ص: 181
فرمود که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از قومش سؤال کرد که «1» تفسیر این آیه قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ
اقارب او را دوست دارند و آزار نرسانند به ایشان، پس این آیه نازل شد که: آن مزدي که سؤال کرده ام از شما ثوابش و
.«2» منفعتش به شما عاید می شود
و در کافی و مناقب ابن شهر آشوب و قرب الاسناد به سندهاي صحیح روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السّلام از مؤمن
الطاق پرسید که: به بصره رفته اي؟ گفت: بلی، فرمود:
سرعت مردم را در امر تشیع و دخول ایشان در دین
حق چگونه دیده اي؟ گفت: و اللّه که بسیار کم است، بعضی از ایشان میل می کردند امّا بسیار کم، فرمود که: بر تو باد به
جوانان که به هر چیزي مسارعت ایشان بیشتر است از پیران؛ پس فرمود: چه می گویند اهل بصره در این آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ
عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی ؟ گفت: فداي تو شوم می گویند این آیه از براي خویشان حضرت رسول است و از براي اهل
.«3» بیت او، فرمود که: نازل نشده است مگر در شأن ما اهل بیت: حسن و حسین و علی و فاطمه که اصحاب عبایند
و در قرب الاسناد و اختصاص به سندهاي معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که: چون آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ* تا
آخر آیه بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شد آن حضرت در میان ایشان ایستاد و فرمود: أیها الناس! بدرستی که
حق تعالی واجب نموده است از براي من بر شما فرضی، آیا ادا می کنید آن را؟ هیچ یک از ایشان جواب نگفتند؛ پس
حضرت برگشت و روز دیگر آمد و ایستاد و همان سخن را اعاده کرد، و جواب نگفتند؛ در روز سوم نیز چنین کرد و هیچ
یک از آنها جواب نگفتند؛ پس حضرت فرمود که: از طلا و نقره نیست و خوردن و آشامیدن نیست، ایشان گفتند: پس بگو،
فرمود که: حق تعالی این آیه را فرستاده است، گفتند: اگر این است قبول داریم و اداي آن می کنیم و مودّت اهل بیت تو را بر
خود واجب می گردانیم.
پس حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: بخدا سوگند که وفا به این عهد نکرده مگر
هفت
ص: 182
نفر: سلمان و ابو ذر و عمار و مقداد بن الاسود کندي و جابر بن عبد اللّه انصاري و ثبیت آزاد کرده رسول خدا و زید بن ارقم
.«1»
و علی بن ابراهیم به سند کالصحیح از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی
یعنی: در اهل بیت آن حضرت، و فرمود که: انصار آمدند بسوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و گفتند که: ما پناه
دادیم تو را و یاري کردیم تو را پس بگیر قدري از اموال ما را و استعانت نما بر خرجهائی که بر تو وارد می شود، پس حق
تعالی فرستاد قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی یعنی: سؤال نمی کنم از شما مزدي بر پیغمبري إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی
یعنی: مگر مودّت در اهل بیت آن حضرت، پس فرمود که: نمی بینی که شخصی دوستی دارد و در نفس آن دوست عداوتی
و کینه اي بر اهل بیت او هست، پس آن شخص سینه اش صاف نمی باشد با آن دوست، پس خدا خواست که در نفس
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خدشه اي از امّتش نباشد پس واجب گردانید مودّت خویشان و اهل بیت او را؛ اگر
قبول کنند، امر واجبی را قبول کرده اند؛ و اگر ترك نمایند، امر واجبی را ترك کرده اند.
پس چون آیه را حضرت بر صحابه خواند و از مجلس آن حضرت بیرون رفتند بعضی از آنها گفتند که: ما اموال خود را بر او
عرض کردیم، او گفت: بعد از من قتال کنید از جانب اهل بیت من؛ و
طایفه اي گفتند: این را آن حضرت از پیش خود گفت، و انکار کردند او را، پس خدا فرستاد أَمْ یَقُولُونَ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَذِباً
اگر » : پس خدا فرمود فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ یعنی ،« بلکه آیا ایشان می گویند افترا بسته است بر خدا به دروغ » : یعنی
وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ فرمود که: یعنی ،« خواهی بر خدا افترا کنی، خدا می تواند مهر زند بر دل تو که نتوانی آن افترا را القا کنی
،« و ثابت می گرداند حق را به کلمات خود » : وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ یعنی ،« خدا باطل می گرداند و برطرف می کند باطل را »
حضرت فرمود: یعنی به ائمه و قائم آل محمد علیهم السّلام، وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا حضرت فرمود:
ص: 183
آنها که تصدیق کردند و گفتند: گفته، گفته رسول خداست، وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَ نَهً فرمود که: حسنه، اقرار به امامت اهل بیت و
.«1» « مکافات می دهیم ایشان را به احسان » : احسان کردن به ایشان و نیکی و صله ایشان، نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً یعنی
و در بصائر به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که:
و اللّه واجب است از جانب خدا بر بندگان از براي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در اهل بیت او.
.«2» و به روایت محاسن از آن حضرت فرمود که: قربی، ائمه علیهم السّلام اند که صدقه بر ایشان حلال نیست
و ایضا روایت نموده که حضرت صادق علیه السّلام از ابو جعفر احوال پرسید که: چه می گویند علماي عامه که نزد شمایند
در تفسیر این آیه؟ گفت: حسن بصري می گفته است که مراد، تمام خویشان منند از عرب، حضرت
فرمود که: جماعتی از قریش که نزد ما می باشند می گویند از براي ما و شما است همه، پس من می گویم به ایشان که: مرا
خبر دهید از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هرگاه شدتی عارض می شد کی را مخصوص به آن می گردانید؟ در
وقتی که ملاعنه با نصاراي نجران کرد دست علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را گرفت و ایشان را در عرصه نفرین
درآورد؛ و در روز بدر اول کسی را که به جنگ فرستاد علی علیه السّلام بود و حمزه و عبیده بن الحارث بودند، پس شیرین را
؟«3» براي شما قرار داده و تلخ را مخصوص ما گردانیده
و در تفسیر فرات به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
مائیم درختی که اصلش پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و فرعش علی علیه السّلام است و شاخهایش فاطمه علیها السّلام و
میوه اش حسن و حسین علیهما السّلام است، و مائیم درخت پیغمبري و خانه رحمت و کلید حکمت و معدن علم و موضع
رسالت و محلّ آمد و شد ملائکه و موضع اسرار الهی و ودیعه خدا و امانتی که عرض کردند بر آسمانها و زمین و کوهها، و
مائیم حرم بزرگ خدا و بیت اللّه
ص: 184
العتیق، و نزد ماست علم مرگهاي مردم و بلاهاي آنها و قضاهاي خدا و وصایاي پیغمبران و فصل خطاب جدا کننده حق از
باطل، و می دانیم که کی بر اسلام متولد شده و نسبهاي عرب را.
بدرستی که ائمه نوري بودند در دور عرش پروردگار، پس امر کرد ایشان
که خدا در قرآن « مسبّحون » و « صافّون » را که تنزیه کنند خدا را، پس اهل آسمانها به تنزیه ایشان تنزیه خدا کردند و ایشانند
فرموده؛ هر که به عهد ایشان وفا کند، به عهد خدا وفا کرده است؛ و هر که حقّ ایشان را بشناسد، حقّ خدا را شناخته است؛ و
هر که انکار حقّ ایشان کند، انکار حقّ خدا کرده؛ ایشانند والیان امر خدا و خازنان وحی خدا و وارثان کتاب خدا، و ایشانند
اهل بیت پیغمبر و عترت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و ایشانند که انس می گیرند به بال زدن ملائکه، و ایشانند
آنها که غذا داده است جبرئیل ایشان را به امر خدا، و ایشانند خانه آباده اي که خدا ایشان را گرامی داشته است به شرف خود،
و شرف داده است ایشان را به کرامت خود، و عزیز کرده است ایشان را به هدایت خود، و ثابت گردانیده است ایشان را به
وحی خود، و گردانیده است ایشان را پیشوایان هدایت کننده و نور در تاریکی فتنه ها، و مخصوص گردانیده است ایشان را
براي دین خود، و زیادتی داده است ایشان را بر دیگري به علم خود، و داده است به ایشان آنچه نداده است به احدي از
عالمیان، و گردانیده است ایشان را ستون دین خود، و سپرده است به ایشان رازهاي پنهان خود را، و گردانیده است ایشان را
امناء بر وحی خود و گواهان بر خلق خود، و برگزیده است ایشان را، و مخصوص گردانیده است و زیادتی داده است ایشان را،
و پسندیده است ایشان را، و گردانیده است ایشان را نوري از براي
شهرها و ستونی براي بندگان و حجت بزرگ خود و اهل نجات و قرب خود، و ایشانند برگزیدگان گرامی و قاضیان حکم
کننده به حق و ستاره هاي راه نماینده، و ایشانند صراط مستقیم و راهی که درست ترین راهها است، هر که از راه ایشان بگردد
از دین به در رفته است، و هر که پس ماند از ایشان باطل است، و هر که ملازم طریقه ایشان باشد به ایشان ملحق می گردد، و
ایشانند نور خدا در دلهاي مؤمنین و دریاها که گوارا است براي آشامندگان و ایمنی اند از براي کسی که به ایشان
ص: 185
ملتجی گردد، و امانند از براي کسی که به ایشان تمسک جوید، بسوي خدا می خوانند مردم را و از براي خدا تسلیم و انقیاد
می نمایند، و به امر خدا عمل می کنند و به بیان خدا حکم می کنند.
در میان ایشان خدا مبعوث گردانیده پیغمبر خود را، و بر ایشان نازل شده است ملائکه او، و در میان ایشان فرود می آید سکینه
او، و بسوي ایشان مبعوث گردیده است روح الامین، این نعمتی است از خدا بر ایشان که ایشان را به آن مخصوص گردانیده و
بر دیگران فضیلت داده، و به ایشان عطا کرده است تقوا، و به حکمت تقویت کرده است ایشان را.
ایشانند فروع طیّبه و اصول مبارکه و خزینه داران علم و وارثان حلم و صاحبان پرهیزکاري و عقل و نور و ضیاء، و ایشانند
وارثان انبیاء و بقیه اوصیاء، از جمله ایشان است طیّب محمد مصطفی و برگزیده و رسول امّی، و از جمله ایشان است شیر بیشه
شجاعت حمزه بن عبد المطّلب، و از ایشان است عباس عمّ
پیغمبر، و از ایشان است جعفر صاحب دو بال و نماز کرده به دو قبله و هجرت کننده به دو هجرت بسوي حبشه و مدینه و بیعت
کرده به دو بیعت، و از ایشان است دوست محمد و برادر او و تبلیغ کننده بعد از او برهان را و تأویل را و محکم تفسیر را امیر
مؤمنان و ولیّ و اولی به امر ایشان و وصیّ رسول خدا علی بن ابی طالب علیه السّلام. اینهایند که خدا فرض و واجب گردانیده
است مودّت و ولایت ایشان را بر هر مرد و زن مسلمانی.
پس فرموده است در آیه محکم کتابش خطاب به پیغمبرش قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَ نَهً
.«1» نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ حضرت فرمود که: اقتراف حسنه، محبت ما اهل بیت است
و ایضا از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که: چون جبرئیل این آیه را آورد گفت: یا محمد! هر دینی
است؛ و فرعش و بنیانش، محبت شما « لا اله الا اللّه » اصلی و ستونی و فرعی و بنیانی دارد؛ و اصل این دین و ستونش، گفتن
اهل بیت است
ص: 186
.«1» و متابعت شما در آنچه موافق حق باشد
مترجم گوید که: بر مضامین مزبوره احادیث بسیار است، به همین اکتفا کردیم.
و از جمله آیاتی که موافق احادیث معتبره دلالت بر وجوب مودّت اهل بیت طهارت می کند، این آیه کریمه است وَ إِذَا
اگر چه قرائت مشهوره مهموز است بر وزن مفعول امّا در قرائت اهل بیت علیهم السّلام به «2» الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ. بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ
فتح واو و
.«3» دال مشدّد است بدون همزه
دختري را گویند که زنده دفن کنند، و در جاهلیت چنین بود که زن حامله وقت « موءوده » : و شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته که
ولادتش که می شد گودالی می کند و بر سر آن گودال می نشست، اگر دختر می زائید او را در آن گودال می افکند و
خاك بر آن می ریخت و آن قبرش می بود، و اگر پسر می زائید نگاه می داشت؛ یعنی در قیامت سؤال کرده می شود از دختر
که: به چه گناه کشته شدي؟ و غرض از این سؤال، سرزنش و تهدید کشنده است که چرا او کشته شده است، و بعضی گفته
.«4» اند: سؤال از کشنده می کنند که چرا او کشته شده است
به فتح میم و واو « و اذا الموده » و از حضرت امام محمد باقر و از امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت شده است که: ایشان
خوانده اند. و از ابن عباس نیز چنین روایت شده است.
پس مراد رحم و خویشی خواهد بود و آنکه سؤال خواهند کرد از قطع کننده رحم که: چرا قطع رحم کردي. و از ابن عباس
نیز روایت نموده اند که: مراد کسی است که در مودّت ما اهل بیت کشته شود.
و از امام محمد باقر علیه السّلام منقول است که: یعنی قرابت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و کسی که در جهاد کشته
شود. و در روایت دیگر: کسی که کشته شود در مودّت و ولایت ما. تمام شد
ص: 187
.«1» کلام طبرسی
و علی بن ابراهیم به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده است که: مراد کسی است که در مودّت ما کشته
شود
.«2»
و محمد بن العباس در تفسیر خود روایت نموده از زید بن علی بن الحسین که: و اللّه مراد، مودّت ماست و در شأن ما نازل
شده است و بس.
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد کسی است که در مودّت ما کشته شود و از کشنده او می پرسند
که: چرا او را کشتی؟
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد کسی است که در مودّت ما کشته شده است. و به روایت دیگر فرمود
که: مراد شیعه آل محمد علیهم السّلام است، سؤال می کنند که: به چه گناه کشته شده اند.
.«3» و به سند معتبر از آن حضرت روایت نموده که: مراد مودّت ما و در حقّ ما نازل شده است
.«4» و از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که: مراد حضرت امام حسین علیه السّلام است
.«5» و در تفسیر فرات از محمد بن الحنفیه روایت نموده که: مراد مودّت ماست
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که: سؤال خواهند کرد از مودتی که نازل شده بر شما فضل آن، به چه گناه آنها را
؟«6» کشته اید
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: مراد مودّت ماست، و آن حقّی است از ما که واجب است بر مردم و
محبت ماست که واجب است بر خلق، ایشان کشتند مودّت ما
ص: 188
.«1» را
مترجم گوید که: بناي این احادیث بر قرائت دوم است، و آنچه به خاطر می رسد به چهار وجه تأویل می توان کرد:
اول آنکه: مضافی در کلام تقدیر کنند، یعنی از اهل مودت سؤال می کنند که: به چه گناه ایشان را کشتند؟
دوم آنکه:
اسناد قتل به مودت، اسناد مجازي باشد و مراد از قتل اهل مودت باشد.
سوم آنکه: تجوزي در قتل ارتکاب کنیم و تضییع مودت را قتل گفته باشد مجازا، و مراد از قتل مودت، باطل کردن آن و عدم
قیام به آن و به حقوق آن باشد.
چهارم آنکه: بعضی از روایات را حمل کنیم بر قرائت مشهوره به آنکه مراد به موءوده، نفس مدفونه در تراب باشد مطلقا-
مرده یا زنده- یا اشاره باشد به آنکه چون در راه خدا کشته شده اند مرده نیستند بلکه زنده اند نزد خدا و روزي می خورند،
تا آخر آیه، پس گویا زنده مدفون شده اند؛ و این «2» چنانچه حق تعالی فرموده است وَ لا تَحْسَ بَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ
وجه نهایت لطف دارد.
ص: 189
فصل هفتم در تأویل والدین و ولد و ارحام و ذوي القربی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم السّلام
.« سوگند یاد می کنم به پدر و آنچه از او متولد شده است » : یعنی «1» حق تعالی می فرماید وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ
فرزندان اویند همه، یا انبیاء و اوصیاء از فرزندان « ما ولد » حضرت آدم علیه السّلام است، و « والد » : بعضی از مفسران گفته اند
فرزندان اویند. و بعضی گفته اند: هر پدر و فرزندي را « ما ولد » حضرت ابراهیم علیه السّلام، و « والد » : او. و بعضی گفته اند
.«2» شامل است
اوصیاء از « ما ولد » رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و « والد » : و ابن شهر آشوب از سلیم بن قیس روایت کرده است که
.«3» فرزندان آن حضرت است
« والد » : و در تفسیر محمد بن العباس و کافی به سندهاي معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده اند که
.«4» ائمه علیهم السّلام است « ما ولد » حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام، و
و
.«5» حسن و حسین علیهما السّلام است « و ما ولد » به روایت معتبر دیگر
ص: 190
یعنی «1» و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر قول حق تعالی وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ
.«2» اولاد آن حضرت است « ما ولد » علی علیه السّلام، و « والد » رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و
و در کافی به سند معتبر از اصبغ بن نباته روایت کرده است که او سؤال کرد از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام از تفسیر قول
که خدا شکر ایشان را واجب گردانیده آن دو « والدان » : حضرت فرمود ،«3» حق تعالی أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِ یرُ
پدرند که علم از ایشان متولد شده و حکمت از ایشان به میراث مانده و مأمور شده اند مردم به اطاعت ایشان، پس فرمود حق
تعالی إِلَیَّ الْمَصِ یرُ پس بازگشت بندگان بسوي خداست، و دلیل بر این تأویل لفظ والدان است، پس برگردانید سخن را به ابو
بکر و عمر و فرمود وَ إِنْ جاهَداكَ عَلی أَنْ تُشْرِكَ بِی یعنی: اگر ابو بکر و عمر با تو مجادله کنند که شرك بیاوري یعنی در
وصیت شریک گردانی به آن کسی که خدا امر فرموده است که وصیّ خود گردانی- یعنی علی بن ابی طالب علیه السّلام- نه
دیگري را، پس اطاعت ایشان مکن و سخن ایشان را مشنو؛ پس برگردانید سخن را بسوي والدین و فرمود وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا
و این است معنی قول حق تعالی وَ ،« به مردم بشناسان فضیلت ایشان را و مردم را دعوت کن به راه متابعت ایشان » : مَعْرُوفاً یعنی
یعنی: بسوي خدا، پس بازگشت کن بسوي ما پس از خدا بترسید و معصیت و «4» اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ
.«5» مخالفت والدین مکنید که رضاي ایشان موجب رضاي خداست و غضب ایشان موجب غضب خداست
مترجم گوید که: این حدیث از اخبار مشکله و بطون غریبه تفسیر است، و حاصلش آن است که: حقّ پدر و مادر جسمانی از
جهت آن است که در حیات فانی دنیا که بزودي
ص: 191
منقضی می شود مدخلیتی فی الجمله دارند و از مال فانی دنیا ممکن است که میراثی از ایشان به او برسد که در حیات فانی
شاید از آن منتفع گردند، و دو پدر روحانی که پیغمبر و امام است سبب حیات معنوي ابدي آخرت می شوند به سبب ایمان و
معرفت و عبادت که موجب نعیم ابدي بهشت می گردند، و میراثی که از ایشان مانده حکمتهاي ربانی است که اثر آنها ابد
الآباد با نفس هست، پس حقّ ایشان عظیم تر و حقّ رعایت ایشان اولی خواهد بود؛ و امّا به حسب لفظ خود ترجیحی ندارد
زیرا که اطلاق والدین بر والد و والده تغلیبا مجاز است، و بنابراین تأویل در لفظ والد و اطلاق آن بر والد روحانی تجوّزي شده
واحد تجوّزین اولی از دیگري نیست با آنکه آن مرجّحات معنویّه که مذکور شد از آن طرف هست؛ و دفع اشکالات وارده بر
.«1» ذکر کرده ایم « بحار الانوار » حدیث را در کتاب
و در تفسیر فرات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تأویل قول حق تعالی وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ
که رسول خدا صلّی «2» إِحْساناً
.«3» اللّه علیه و آله و سلّم و علی بن ابی طالب علیه السّلام والدانند، و به ذي القربی مراد حسن و حسین علیهما السّلام اند
و در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام مذکور است در تفسیر قول حق تعالی وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا
که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: بهترین والدین شما و سزاوارترین آنها به شکر «4» اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً
شما، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام اند.
و علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: شنیدم از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که: من و علی دو پدر این امّتیم، و
حقّ ما بر ایشان عظیمتر است از حقّ پدر و مادر ولادت ایشان زیرا که ما خلاص می کنیم ایشان را اگر اطاعت ما بکنند از
آتش جهنم و می رسانیم ایشان را بسوي بهشت که دار قرار است و ملحق می گردانیم ایشان را از بندگی شهوات به بهترین
آزادان.
و حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود: دو پدر این امّت محمد و علی علیهما السّلام است که راست
ص: 192
می کنند کجیهاي ایشان را و نجات می دهند ایشان را از عذاب الیم اگر اطاعت ایشان کنند، و مباح می گردانند از براي ایشان
نعیم دائم بهشت را اگر موافقت کنند با ایشان.
و حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمود: محمد و علی علیهما السّلام دو پدر این امّتند، پس خوشا حال کسی که عارف
باشد به حقّ ایشان و در همه احوال مطیع ایشان باشد؛ خدا او را از بهترین ساکنان بهشت گرداند و سعادتمند
گرداند او را به کرامتها و خشنودي خود.
و امام حسین علیه السّلام فرمود: هر که بشناسد حقّ دو پدر افضلش را محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام و
اطاعت کند ایشان را چنانچه حقّ اطاعت است، به او گویند در قیامت که: در هر جاي از بهشت که خواهی به وسعت و
رفاهیت ساکن شو.
و امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: اگر پدر و مادر حقّ ایشان عظیم شده است بر اولاد ایشان از براي احسانی که نسبت به
ایشان می کنند، پس احسان محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام بسوي این امّت جلیل تر و عظیمتر است، پس
ایشان به پدر بودن و رعایت حقّ ایشان نمودن سزاوارترند.
و امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: هر که قدر خود را نزد حضرت عزت بداند، پس باید نظر کند که قدر دو پدر افضل او که
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام اند نزد او چگونه است، یعنی هر چند قدر ایشان نزد او عظیمتر است قدر
او به آن نسبت نزد خدا بزرگتر است.
و امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: هر که رعایت کند حقّ دو پدر افضل خود را محمد و علی صلوات اللّه علیهما، ضرر
نمی رساند او را آنچه ضایع گرداند از حقّ پدر و مادر خود و از حقوق سایر عباد اللّه، زیرا که آن دو پدر بزرگوار ایشان را
راضی می گردانند از او در قیامت.
و حضرت امام موسی علیه السّلام فرمود: بزرگ می شود ثواب نماز به قدر تعظیم صلوات فرستادن بر دو پدر افضلش محمد
صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام.
و حضرت امام رضا علیه السّلام فرمود: آیا کراهت ندارد احدي از شما از آنکه نفی کنند او را از پدر و مادري که از ایشان
متولد شده است؟ گفتند: بلی و اللّه، فرمود: پس جهد کند که او را نفی نکنند از دو پدر که افضلند از پدر و مادر او.
ص: 193
و امام محمد تقی علیه السّلام روزي شخصی در حضور آن حضرت گفت: من محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه
السّلام را چنان دوست می دارم که اگر اعضاي مرا از یکدیگر جدا کنند یا بدن مرا به مقراض ببرند، ترك آنها نخواهم کرد،
حضرت فرمود: محمد و علی جزاي تو را به قدر محبت تو خواهند داد و در روز قیامت از براي تو استدعا خواهند کرد از
کرامتها و درجات عظیمه آن قدر که آنچه تو در محبت ایشان بعمل آورده اي وفا به یک جزء از صد هزار جزء آن نتواند
کرد.
و حضرت امام علی نقی علیه السّلام فرمود: هر که دو پدر دینی او که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام
است نزد او گرامی تر نباشد از پدر و مادر نسبی او، او را نزد حق تعالی هیچ منزلتی و کرامتی نخواهد بود.
و امام حسن عسکري علیه السّلام فرمود: هر که اختیار کند اطاعت دو پدر دینی خود را بر اطاعت پدر و مادر نسبی خود
حضرت عزت او را خطاب کند که: البته تو را اختیار کنم چنانچه مرا اختیار کردي و تو را شریف و بزرگ
گردانم در حضور دو پدر دینی تو چنانچه خود را شرف دادي به اختیار محبت ایشان بر محبت پدر و مادر نسبی خود.
پس امام حسن عسکري علیه السّلام فرمود: امّا قول حق تعالی ذَوِي الْقُرْبی پس ایشان خویشان تواند از پدر و مادر تو، به تو
گفته است حق تعالی که: بشناس حقّ ایشان را چنانچه عهد گرفته ایم بر بنی اسرائیل، و گرفته شده است بر شما اي گروه امّت
محمد عهد و پیمان که بشناسید قرابات محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را که امامان بعد از اویند و هر که بعد از مرتبه ایشان
است از برگزیده هاي اهل دین ایشان.
بدرستی که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر که رعایت کند حقّ خویشان پدر و مادر خود را خدا در
بهشت هزار درجه به او کرامت کند که ما بین هر دو درجه صد سال راه باشد به دویدن اسب تندرو فربه کرده، و یک درجه
از نقره باشد و دیگري از طلا و دیگري از مروارید و دیگري از زبرجد و دیگري از زمرد و دیگري از مشک و دیگري از عنبر
و دیگر از کافور، و همچنین سایر درجات از اصناف مختلفه است، و هر که رعایت کند حقّ خویشان محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم و علی علیه السّلام را حق تعالی عطا کند به او از زیادتی درجات و مثوبات
ص: 194
به قدر زیادتی فضیلت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام بر پدر و مادر نسبی او.
و حضرت فاطمه علیها السّلام به بعضی
از زنان گفت که: راضی کن دو پدر دینی خود را محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام به سخط و غضب پدر
و مادر نسبی خود، و راضی مگردان پدر و مادر نسبی خود را به غضب دو پدر دینی خود زیرا که اگر پدر و مادر نسبی تو با
تو در غضب باشند راضی می گردانند ایشان را به ثواب یک جزو از هزاران جزو از یک ساعت از طاعتهاي خود، و اگر دو
پدر دینی تو با تو در غضب باشند پدر و مادر نسبی تو قادر نیستند به راضی کردن ایشان زیرا که ثواب طاعتهاي جمیع دنیا
برابري نمی کند با غضب ایشان.
و حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمود که: بر تو باد به احسان کردن به قرابات دو پدر دینی خود محمد صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم و علی علیه السّلام و هر چند ضایع کنی قرابات پدر و مادر نسبی خود را، و زنهار ضایع مکن قرابات دو پدر دینی
خود را به تلافی خویشان پدر و مادر نسبی خود زیرا که شکر این جماعت بسوي دو پدر دینی تو محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و علی علیه السّلام فایده مندتر است از شکر آن قرابات بسوي دو پدر نسبی تو، بدرستی که قرابات دو پدر دینی تو هرگاه
شکر کنند تو را نزد ایشان به اندك نظر شفقتی از ایشان جمیع گناهان تو از تو می ریزد هر چند گناهان تو پر کند ما بین ثري
تا عرش را، و قرابات پدر و مادر نسبی تو اگر تو را شکر کنند
نزد ایشان و حال آنکه ضایع کرده باشی قرابات دو پدر دینی خود را هیچ فایده به تو نخواهد بخشید.
و حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرمود که: حقّ قرابات دو پدر دینی ما محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه
السّلام و دوستان ایشان سزاوارتر است از قرابات پدر و مادر نسبی ما، بدرستی که دو پدر دینی ما راضی می گردانند پدر و
مادر نسبی ما را، و پدر و مادر نسبی ما قادر نیستند که راضی گردانند از ما مادر و پدر دینی ما را محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و علی علیه السّلام.
و حضرت امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: هر که دو پدر دینی او محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام
برگزیده تر باشند نزد او و خویشان ایشان گرامی تر باشند نزد او از پدر و مادر نسبی و خویشان ایشان، حق تعالی خطاب می
فرماید او را که: تفضیل دادي فاضلتر را و اختیار کردي کسانی را که اولی بودند اختیار کردن ایشان را، پس سزاوارتر آن
است که تو را در
ص: 195
بهشت که دار قرار است ندیم و هم صحبت دوستان خود گردانم.
و حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: هر که دست تنگ شود و نتواند قرابات دو پدر دینی و قرابات پدر و مادر نسبی
هر دو را رعایت کند پس مقدّم دارد رعایت قرابات دو پدر دینی را بر قرابات پدر و مادر نسبی خود، حق تعالی در روز قیامت
فرماید: چنانچه مقدّم داشتی رعایت قرابت دو پدر دینی خود را بر
قرابت نسبی خود، پس مقدّم دارید او را بسوي بهشتهاي من؛ پس زیاد می کنند بر آنچه از براي او مهیّا کرده بودند هزار هزار
برابر.
و حضرت امام موسی علیه السّلام فرمود که: اگر بر کسی دو متاع را عرض کنند و هزار درهم داشته باشد و وفا به یکی از آن
دو متاع کند، و بپرسند که: کدام از این دو متاع براي من سودمندتر است؟ گویند که: این متاع رنجش هزار برابر زیاده از آن
متاع دیگر است، آیا نه چنین است به مقتضاي عقل او که باید بهتر را اختیار کند؟ حاضران مجلس گفتند: بلی، حضرت فرمود
که: همچنین اختیار کردن دو پدر دینی تو محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام ثوابش زیاده است از پدر و
مادر نسبی به زیاده از این، زیرا که فضلش به قدر فضیلت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام است بر پدر و
مادر نسبی او.
و مردي به حضرت امام رضا علیه السّلام عرض نمود که: می خواهید خبر دهم شما را به زیانکار پس مانده؟
فرمود که: کیست؟ گفت: فلان مرد ده هزار اشرفی داشت داد و ده هزار درهم گرفت.
حضرت فرمود که: اگر ده هزار اشرفی را به هزار درهم بفروشد آیا زیانش بیشتر نیست؟ گفتند: بلی.
فرمود که: خبر دهم شما را به کسی که زیانکاریش و حسرتش از این بیشتر است، اگر هزار کوه از طلا داشته باشد و بفروشد
به هزار حبّه از نقره مغشوش حسرتش از این زیاده نیست؟ گفتند: بلی.
فرمود که: از این هم زیانکارتر و صاحب حسرت تر کسی است که
اختیار کند در برّ و نیکی و احسان، قرابت پدر و مادر نسبیش را بر قرابت دو پدر دینیش محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
علی علیه السّلام زیرا که فضل قرابات محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام بر قرابت پدر و مادر نسبیش زیاده
ص: 196
است از فضل هزار کوه طلا بر هزار حبّه نقره تار.
و حضرت امام محمد تقی علیه السّلام فرمود که: هر که اختیار کند قرابات دو پدر دینی خود را محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و علی علیه السّلام بر قرابات پدر و مادر نسبیش، خدا او را اختیار کند بر رءوس اشهاد در روز قیامت که همه خلایق ببینند
و او را در میان ایشان مشهور گرداند به خلعتهاي کرامت خود و شرف دهد او را بر همه بندگان مگر کسی که مثل او باشد در
این فضیلت یا زیاده بر او باشد.
و حضرت امام علی نقی علیه السّلام فرمود که: از جمله بزرگ شمردن جلال خدا، اختیار کردن قرابت دو پدر دینی توست
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام بر قرابت پدر و مادر نسبی تو؛ و از جمله حقیر شمردن بزرگی خدا، اختیار
نمودن خویشان پدر و مادر نسبی توست بر خویشان دو پدر دینی تو محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام.
و حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام فرمود که: شخصی عیالش گرسنه شدند از خانه بیرون آمد که از براي ایشان چیزي
تحصیل کند، یک درهم تحصیل کرد و نان
خورشی خرید و خواست براي عیال خود بیاورد، در اثناي راه به مردي و زنی از قرابات محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
علی علیه السّلام برخورد و ایشان را گرسنه یافت، با خود گفت که: ایشان سزاوارترند از خویشان من؛ آنها که خریده بود به
ایشان داد و حیران مانده بود که عیال خود را چه جواب بگوید، در این اندیشه متفکر بود و قدري حرکت کرد ناگاه پیکی را
دید که او را طلب می نماید، چون نشان دادند نامه اي به او داد با پانصد اشرفی در میان همیانی و گفت: این بقیه مال پسر عمّ
توست که در مصر فوت شده و صد هزار درهم از او مانده است که بر ذمه تجّار مکه و مدینه است و اضعاف آن از عقار و
مستغلات و اموال در مصر دارد؛ پس آن پانصد اشرفی را گرفت و بر عیال خود توسعه کرد.
و چون شب به خواب رفت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام را در خواب دید که به او فرمودند:
چگونه دیدي غنی کردن ما تو را چون اختیار کردي قرابت ما را بر قرابت خود؟ پس نماند در مکه و مدینه از آنها که بر ذمّت
ایشان چیزي از آن صد هزار درهم بود مگر آنکه محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام در خواب دیدند که به
ایشان فرمودند که: اگر بامداد حقّ فلان مرد را
ص: 197
از میراث پسر عمّش به او نرسانی ما بامداد تو را هلاك و مستأصل می گردانیم و نعمت تو را
از تو زایل می نمائیم و تو را از حشم و اهلت جدا می کنیم؛ صبح که شد هر که از آن مال بر ذمّت او بود همه را به نزد آن
مرد آورد تا آنکه در همان بامداد جمیع آن صد هزار درهم نزد او حاضر شد، و هر که در مصر مالی از او نزد او بود محمد
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام در خواب او را امر کردند با تهدید که تعجیل کنند در رساندن مال آن مرد و در
اسرع ازمنه به او برسانند.
و محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام به خواب آن مرد مؤمن آمدند و به او گفتند: چگونه دیدي صنع خدا را
نسبت به تو؟ امر کردیم هر که در مصر مال تو نزد او بود که بزودي به تو برساند، آیا می خواهی امر کنیم حاکم مصر را که
مستغلات و املاك تو را بفروشد و حواله کند که در مدینه به تو بدهند که به عوض آنها املاك در مدینه بخري؟ گفت: بلی،
پس محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام در خواب حاکم مصر را فرمودند که املاك او را بفروشد و زرش را
حواله کند. حاکم، املاك را به سیصد هزار اشرفی فروخت و از براي او فرستاد و او مالدارترین اهل مدینه شد، پس حضرت
رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خواب به او فرمود: اي بنده خدا! این جزاي توست در دنیا براي آنکه اختیار کردي
قرابت مرا بر قرابت خود و در آخرت
بدل هر حبّه اي از این مال در بهشت هزار قصر به تو عطا کنم که کوچکترین آنها از جمیع دنیا بزرگتر باشد و به قدر هر
.«1» سوزنی از آنها بهتر از دنیا و آنچه در دنیا است بوده باشد
مشتق است از رحمت و در بعضی از نسخه ها از « رحمن » : که « رحمن » و ایضا امام حسن عسکري علیه السّلام فرمود در تفسیر
رحم.
و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود: خداوند عالم می فرماید
که: منم رحمن و از براي رحم نامی از نام خود اشتقاق کردم و آن را رحم نامیدم، هر که وصل کند رحم مرا من وصل نمایم
او را به رحمت خود، و هر که قطع کند رحم مرا من قطع کنم او را از رحمت خود.
ص: 198
پس حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام از یکی از اصحاب خود پرسید که: می دانی این کدام رحم است که هر که او را وصل
کند خداوند رحمان او را به رحمت خود وصل کند و هر که او را قطع کند خداوند رحمن او را قطع کند؟
گفتند: ترغیب فرموده است حق تعالی هر قومی را که گرامی دارند خویشان و رحمهاي خود را.
حضرت فرمود که: آیا ترغیب نموده است که رحمهاي کافر خود را صله کنند و تعظیم نمایند کسی را که خدا او را حقیر
شمرده است؟
گفت: نه، و لیکن ترغیب کرده است ایشان را بر صله رحمهاي مؤمن خود.
حضرت فرمود که: واجب گردانیده است حقوق رحمها را از براي آنکه متصل می شود نسب ایشان به پدر و مادرهاي
ایشان؟
گفت: بلی اي برادر رسول خدا.
فرمود که: پس در صله رحم ایشان رعایت حقوق پدران و مادران می کنند؟
گفت: بلی اي برادر رسول خدا.
فرمود که: پدران و مادران ایشان غذا داده اند ایشان را در دنیا و نگاه داشته اند ایشان را از مکاره دنیا، و اینها نعمتی چندند
زایل و مکروهی چندند که منقضی می شوند؛ و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می برد ایشان را بسوي نعمت دائم که
آخر شدن ندارد و نگاه می دارد ایشان را از مکروه ابدي چند که برطرف نمی شوند، پس کدامیک از این دو نعمت عظیمتر
است؟
گفت: نعمت رسول خدا جلیل تر و عظیمتر و بزرگتر است.
حضرت فرمود که: پس چگونه جایز باشد که ترغیب کند بر قضاي حقّ کسی که خدا حقّ آن را حقیر شمرده و تحریص نکند
بر قضاي حقّ کسی که خدا حقّ آن را بزرگ شمرده؟
گفت: جایز نیست.
فرمود که: پس حقّ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عظیمتر است از حقّ پدر و مادر، و حقّ رحم و خویشان او عظیمتر
است از حقّ رحم پدر و مادر، پس رحم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اولی است به صله و اعظم است در قطع کردن،
پس عذاب و کلّ عذاب براي کسی است که قطع
ص: 199
کند آن را، و ویل و اعظم عذاب براي کسی است که قطع تعظیم حرمت آن بکند، مگر نمی دانید که حرمت رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم حرمت خداست و حق تعالی حقّش عظیمتر است از هر منعمی که غیر اوست زیرا که هر منعمی که غیر
اوست انعام نمی کند مگر به توفیق او.
و خطاب نمود حق تعالی به حضرت موسی علیه السّلام که: یا موسی! آیا می دانی که رحمت من نسبت به تو به چه مرتبه
رسیده است؟
موسی عرض کرد: تو رحم کننده تري نسبت به من از مادر من.
حق تعالی فرمود: یا موسی! مادرت رحم نکرده است تو را مگر به سبب زیادتی رحمت من، من او را مهربان گردانیدم بر تو و
من او را چنین کردم که خواب شیرین خود را ترك کرد از براي تربیت تو، اگر چنین نمی کردم او و دیگران نسبت به تو
یکسان بودند؛ یا موسی! آیا می دانی که بنده اي از بندگان من آن قدر گناه می دارد که به اطراف آسمان می رسد و من می
آمرزم گناهان او را و پروا نمی کنم؟
موسی گفت: چگونه پروا نمی کنی؟
فرمود که: براي یک خصلت شریف که در آن بنده است که آن خصلت را دوست می دارم، و آن خصلت آن است که
دوست می دارد برادران مؤمن خود را و به احوال ایشان می رسد و ایشان را با خود مساوي می گرداند و تکبر نمی کند بر
ایشان، پس چون چنین کند می آمرزم گناهانش را و پروا نمی کنم؛ یا موسی! بدرستی که فخر کردن رداي من است و کبریا
از آن من، هر که با من در این دو صفت منازعه کند او را عذاب می کنم به آتش خود؛ یا موسی! از جمله تعظیم جلال من آن
است که هر که را بهره اي از مال فانی دنیا به او داده باشم گرامی دارد بنده مؤمن مرا که دستش از دنیا کوتاه باشد، و اگر
تکبر کند بر او عظیم جلال مرا سبک شمرده.
پس حضرت
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که: آن رحمی که خدا آن را از رحمان مشتق نموده، رحم محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
است، و از جمله عظیم دانستن خدا عظیم دانستن محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، و از جمله عظیم دانستن محمد صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم عظیم دانستن رحم و خویشان محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، و بدرستی که هر مرد مؤمن و زن
مؤمنه از شیعیان ما او از رحم محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است
ص: 200
و تعظیم ایشان تعظیم محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، پس واي بر کسی که استخفاف کند به چیزي از رحم محمد
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و خوشا حال کسی که تعظیم کند حرمت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را و گرامی دارد و صله
.«1» کند رحم و قرابت او را
و در اخبار بسیار در کافی و سایر کتب منقول است در تفسیر قول حق تعالی وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ
که مراد از ذي القربی، ائمه معصومین علیهم السّلام اند که یک حصّه خمس از امام زمان است و «2» لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبی
حصّه خدا و حصّه رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از اوست، پس نصف خمس از امام زمان است و نصف دیگر از یتیمان و
.«3» مساکین و ابناء سبیل سادات است
و ایضا اخبار بسیار روایت نموده اند در تفسیر آیه انفال که می فرماید ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی
که مراد از ذوي القربی، ائمه «4» رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ
.«5» معصومین علیهم السّلام اند
اولو » : یعنی «6» * و ایضا اخبار کثیره روایت کرده اند در تفسیر قول حق تعالی وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ
که فرموده اند: این آیه در شأن فرزندان حضرت امام « الارحام و خویشان، بعضی از ایشان اولایند به بعضی در کتاب خدا
حسین علیه السّلام نازل شده است و در باب امامت و امارت و خلافت است که به فرزند می رسد و به برادر و عم نمی رسد
.«8» و در بعضی روایات وارد شده که: مراد آن است که قرابت پیغمبر و خویشان او احقّند به خلافت او از دیگران ؛«7»
ص: 201
و در تفسیر علی بن ابراهیم و عیاشی از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر این آیه کریمه وَ الَّذِینَ
حضرت ،« آن جماعتی که وصل می کنند آن چیزي را که خدا امر به وصل آن کرده » : یعنی «1» یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ
فرمود که: رحم آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چسبیده است به عرش الهی و می گوید: خداوندا! وصل کن هر که مرا
.«2» وصل کند و قطع کن هر که مرا قطع کند؛ و این آیه در رحمهاي دیگر نیز جاري است
و در معانی الاخبار روایت کرده است که: رحم ائمه از آل محمد علیهم السّلام چنگ می زند به عرش در روز قیامت و
رحمهاي مؤمنان نیز چنگ می زنند و می گویند: پروردگارا! وصل کن به رحمت خود هر که ما را
وصل نموده باشد و قطع کن رحمت خود را از هر که از ما قطع کرده باشد، پس حق تعالی می فرماید که: منم رحمان و توئی
رحم، اشتقاق نموده ام نام تو را از نام خود پس هر که تو را وصل نموده باشد من او را وصل می کنم به رحمت خود و هر که
تو را قطع نموده باشد من او را قطع می کنم؛ و به این سبب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: رحم قرابتی
.«3» است از خداوند رحمن مشترك میان خدا و بندگان
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام در تأویل این آیه روایت نموده است که: صله رحم داخل است در این آیه، و غایت
.«4» تأویلش صله و احسان توست نسبت به ما اهل بیت
و ابن شهر آشوب نیز از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده در تفسیر قول حق تعالی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ
که مراد از ارحام، قرابت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و سیّد و بزرگ ایشان حضرت امیر المؤمنین «5» وَ الْأَرْحامَ
.«6» علیه السّلام است، امر کرد خدا مردم را به مودّت ایشان پس مخالفت نمودند آنچه را به آن مأمور شده بودند
ص: 202
و در تفسیر فرات از ابن عباس روایت کرده که: این آیه نازل شده در شأن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ذي
ارحام او، زیرا که هر سبب و نسبی منقطع می شود در روز قیامت مگر کسی که سبب و نسبتش به آن حضرت منتهی می شود
.«1»
مترجم گوید که: اکثر قراء
به کسر خوانده، و بناي تأویل این دو حدیث « و الارحام » به نصب خوانده اند، و حمزه که یکی از قرّاي سبعه است « و الارحام »
بر قرائت اول است یعنی: بپرهیزید از رحمها و قطع کردن آنها.
و عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِي الْقُرْبی وَ
یعنی: خدا امر می کند به عدالت- که توسط در عقاید است- میان افراط و تفریط مثل «2» یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ
امر بین الامرین میان جبر و تفویض و اخراج حق تعالی از حدّ تعطیل و تشبیه و امثال آنها، و احسان که نیک بعمل آوردن
عبادات یا نیکی کردن به عباد اللّه وَ إِیتاءِ ذِي الْقُرْبی یعنی: به خویشان عطا نمودن آنچه ایشان را در کار باشد، و نهی می کند
از فحشاء یعنی افراط در متابعت قوه شهوانی، و منکر که افراط در متابعت قوه غضبی، و بغی که استیلا و تسلط و تجبر بر خلق
باشد، اینها موافق ظاهر لفظ و اقوال مفسران است.
حضرت فرمود که: عدل، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که اساس عدالت را آن حضرت گذاشت؛ و احسان، علی بن
ابی طالب علیه السّلام است که شرایع و عبادات را از براي خلق تمام کرد.
و فرمود: ایتاء ذي القربی مراد قرابت ما است که خدا امر کرده است بندگان را به مودت ما و ادا کردن حقوق ما و نهی کرده
.«3» است ایشان را از فحشا و منکر و بغی یعنی بغی بر اهل بیت و خواندن مردم را بسوي غیر ایشان
و
محمد بن العباس و غیر او به سندهاي معتبر روایت نموده اند که: جبرئیل بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شد و
عرض نمود: یا محمد! از براي تو فرزندي متولد خواهد شد که امّت
ص: 203
تو او را شهید خواهند کرد بعد از تو، حضرت فرمود که: یا جبرئیل! من به چنین فرزندي احتیاج ندارم، جبرئیل گفت: یا
محمد! امامان از او بهم خواهند رسید.
و به روایت دیگر: به آسمان رفت و برگشت و گفت: پروردگارت تو را سلام می رساند و بشارت می دهد تو را که در ذرّیّه
او امامت و ولایت و وصیت را قرار داده، گفت: راضی شدم.
پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نزد حضرت فاطمه علیها السّلام آمد و فرمود: فرزندي از تو متولد خواهد شد
که امّت من بعد از من او را خواهند کشت، حضرت فاطمه علیها السّلام گفت: من به چنین فرزندي احتیاج ندارم؛ سه مرتبه این
را فرمود و این جواب را شنید، در آخر فرمود:
ائمه و اوصیاء از او بهم خواهند رسید، گفت: راضی شدم اي پدر.
پس حامله شد به حضرت امام حسین علیه السّلام پس خدا او را با آنچه در بطن مطهر او بود از شرّ شیطان حفظ نمود، و شش
ماه که گذشت متولد شد، و کسی نشنیده است که فرزندي شش ماهه متولد شود و بماند مگر حضرت امام حسین علیه السّلام
و حضرت یحیی علیه السّلام.
و چون متولد شد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زبان مبارك خود را در دهان شریف او گذاشت و مکید و شیر
و عسل در دهان او می ریخت، و امام حسین علیه السّلام از زنی شیر نخورد و گوشت و خونش از آب دهان حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روئیده شد، و اشاره به این است قول حق تعالی وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ
وصیت کردیم انسان را به پدر و مادرش نیکی کند، حمل کرد مادرش او » : یعنی «1» وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً
پس این آیه مناسب ،«2» « را از روي کراهت و بر زمین گذاشت از روي کراهت و مدت حملش تا شیر بازگرفتنش سی ماه بود
آن حضرت است از چند جهت:
یکی آنکه: حمل و وضع از روي کراهت بودن مخصوص آن حضرت است به اعتبار خبر شهادت.
ص: 204
دوم آنکه: مدت حمل و فصال سی ماه بودن به آیه دیگر که دلالت می کند بر آنکه مدت رضاع دو سال است اشاره است به
آنکه مدت حمل شش ماه بوده، و دانستی که در این امّت مخصوص آن حضرت بود.
سوم آنکه: بعد از این می فرماید حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ
تا آنکه رسید به حدّ نهایت قوّت بدن و عقل و رسید به چهل سال گفت: » : یعنی «1» عَلی والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ
پروردگارا! الهام کن مرا و توفیق بده که شکر کنم نعمت تو را آن نعمتی که انعام کرده اي تو بر من و بر پدر و مادر من و
و این مناسب آن حضرت است که ،« اینکه بکنم عملی که بپسندي آن را
امامت آن حضرت در حوالی سال چهل از عمر شریف آن حضرت بود.
یعنی بعضی « و اصلاح کن از براي من در میان ذرّیّه من » : یعنی «2» چهارم آنکه: بعد از این فرموده است وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی
از ایشان را، و این مناسب آن حضرت است که دعا از براي امامان از ذرّیّه خود کرد به امامت؛ لهذا دعا از براي بعضی از
می « اصلح لی ذرّیّتی » ایشان کرد زیرا که نمی توانست بود که همه امام شوند، چنانچه حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اگر
.«3» گفت هرآینه همه ذرّیّه آن حضرت امام می شدند
وارد شده از طریق عامه و خاصه که مراد از ذي القربی، فاطمه «4» و احادیث بسیار در آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ
علیها السّلام است؛ و مراد از حق، فدك است. و بعد از نزول این آیه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فاطمه علیها السّلام
و ذکر هر یک از این اخبار، موضع دیگر دارد که ان شاء اللّه در آنجا بیان خواهد .«5» را طلبید و فدك را به او تسلیم نمود
شد.
فصل هشتم در بیان آنکه در قرآن امانت به معناي امامت است و آن در دو آیه است
آیه اول: آنکه خدا می فرماید إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ
بدرستی که خدا امر می کند شما را که امانتها را ادا کنید بسوي اهل آنها، و » «1» نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِ یراً
هرگاه حکم کنید در میان مردم آنکه حکم کنید به عدالت، بدرستی که خدا خوب چیزي است آنچه پند می دهد شما را به
آن، بدرستی که خدا بوده است و هست شنوا و
.« بینا
و در مورد نزول آیه میان مفسران خلاف است بر چند قول:
اول آنکه: در باب هر کس است که او را بر امانتی از امانتها امین گردانند؛ و امانتهاي خدا اوامر و نواهی اوست، و امانتهاي
بندگان آن چیزها است که امین می کنند بعضی از ایشان بعضی را بر آنها از مال و غیر مال چنانچه در روایات متعدده منقول
حتی در بعضی از روایات وارد شده که: اگر قاتل امیر المؤمنین علیه السّلام ،«2» است از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام
.«3» شمشیري که آن حضرت را به آن شهید نموده به من بسپارد، البته به او رد می کنم
دوم: در باب خلفا و والیان امر است. شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته که: خدا امر کرده است
ص: 206
و این را روایت نموده اند اصحاب ما از ،«1» ایشان را که قیام نمایند به حقّ رعیّت و بدارند ایشان را بر احکام دین و شریعت
حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام که فرمودند: خدا امر کرده است هر یک از ائمه را که تسلیم کند امانت را به امام
و مؤیدش آن است که بعد از این امر کرده است رعیّت را به اطاعت والیان امر و ائمه علیهم السّلام، فرموده ،«2» بعد از خود
اند: دو آیه است، یکی از براي ماست و دیگري از براي شماست، حق تعالی می فرماید إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی
«4» .«3» أَهْلِها تا آخر آیه؛ و فرموده است یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ
و طبرسی گفته است که: این قول داخل است در قول اول زیرا که
این از جمله چیزي چند است که حضرت عزت امین کرده است بر آن ائمه صادقین علیهم السّلام را.
و همچنین امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: اداء نماز و زکات و روزه و حج از جمله امانات است، و از جمله آن است امري
.«5» که والیان امر را امر کرده اند به قسمت غنایم و صدقات و غیر ذلک از چیزهائی که حقّ رعیّت به آنها تعلق دارد
سوم آنکه: خطاب به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که رد کند کلید کعبه را به عثمان بن طلحه در وقتی که
.«6» در فتح مکه کلید را از او گرفت و خواست که به عباس بدهد
و در بصائر به سند موثق از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده که: این آیه در شأن ما نازل شده و از خدا یاري
.«7» می طلبیم
و باز به سندهاي صحیح از آن حضرت روایت کرده که در تفسیر این آیه فرمود: مراد آن است که امام می باید که امامت را
به امام بعد از خود بدهد و نباید که از او بگرداند و به
ص: 207
.«1» دیگري بدهد
و به سند صحیح دیگر روایت کرده است که: مراد مائیم که باید امام اول از ما به امام بعد از خود بدهد کتابها که نزد اوست و
سلاح رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ یعنی: وقتی که ظاهر شوید حکم
.«2» کنید به آن احکام عدلی که در دست شماست
و به سندهاي صحیح روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که در
.«3» تفسیر إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها فرمود که: بخدا سوگند مراد، اداي امامت و وصیت است بسوي امام
و ایضا به سند معتبر روایت کرده است که حضرت باقر علیه السّلام از مالک جهنی سؤال کرد که: این آیه در کی نازل شده
است؟ مالک گفت: می گویند در همه مردم نازل شده، حضرت فرمود که: پس همه مردم حکم می توانند کرد در میان مردم
.«4» زیرا که خطاب وَ إِذا حَکَمْتُمْ به همه جماعت نازل شده؟! پس بدان که در شأن ما نازل شده
و به سند موثق کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که: امام را به سه خصلت می توان شناخت:
اول آنکه: اولاي ناس باشد از جهت نسب به امامی که قبل از او بوده.
دوم آنکه: سلاح رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که ذو الفقار است نزد او باشد.
سوم آنکه: امام سابق او را وصی نموده باشد. این است که حضرت باري می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها؛ و فرمود که: سلاح در میان ما بمنزله تابوت است در میان بنی اسرائیل، نزد هر
کس که سلاح است با اوست پادشاهی، چنانچه
ص: 208
.«1» در میان بنی اسرائیل تابوت به هر جا که می رفت پادشاهی در آنجا بود
و در معانی الاخبار از امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که از تفسیر این آیه پرسیدند، فرمود که: این خطاب به ماست
و بس، خدا امر کرده است هر امامی از ما را که ادا کند امامت را به امامی بعد از خود و او را وصیّ خود گرداند، پس جاري
شد آیه
در سایر امانتهاي مردم؛ مرا خبر داد پدرم از پدرش که علی بن الحسین علیه السّلام به اصحاب خود فرمود: بر شما باد به اداي
امانت که اگر قاتل پدرم حسین بن علی علیه السّلام مرا امین می کرد به آن شمشیري که با آن پدرم را کشته بود، هرآینه به او
.«2» رد می کردم
و نعمانی به سند صحیح از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که: این آیه در شأن ماست، امر کرده امام از ما را که ادا کند
امامت را به امام بعد از او و او را نیست که به دیگري بدهد، مگر نشنیده اي که بعد از آن می فرماید وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ
.«3» پس معلوم شد که خطاب با حکّام است
و فرات در تفسیر خود روایت نموده از شعبی که در تفسیر إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها گفت: می گویم و از
.«4» غیر خدا نمی ترسم، بخدا سوگند که ولایت علی بن ابی طالب است
آیه دوم: إِنَّا عَرَضْ نَا الْأَمانَهَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً
.«5» جَهُولًا
در تأویل این آیه اقوال بسیار هست:
«6» اول آنکه: اشاره است به آیه سابق وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً
ص: 209
و اطاعت خدا و رسول را امانت نامیده از جهت آنکه واجب است اداي آن، و مراد آن است که عظمت شأن این اطاعت به
مرتبه اي است که اگر عرض کنند بر این اجسام عظیمه و صاحب شعور باشند ابا خواهند کرد از حمل آن، و از حمل آن
خواهند ترسید و انسان
با این ضعف بنیه و سستی قوّت حمل آن کرد، لهذا ثوابش در دنیا و عقبی عظیم است، بدرستی که او ظلم کننده بود بر نفس
خود که حقّ آن را چنانچه باید رعایت کرد، نکرد، و جاهل و نادان بود به عاقبت آن، وصف متعلق به نوع است به اعتبار اغلب
افرادش.
دوم آنکه: مراد به امانت، اطاعت است، اعم از آنکه طبیعی باشد یا اختیاري؛ و مراد به عرض، استدعاي آن است، اعم از آنکه
از مختار طلب کنند یا اراده صدور آن نمایند از غیر مختار؛ و مراد به حمل، خیانت در امانت است و امتناع از اداي آن چنانچه
حامل امانت کسی را می گویند که خیانت کند در آن و بر ذمه اش باقی بماند؛ پس مراد به ابا کردن، اتیان اوست به آنچه
ممکن باشد که از او بعمل آید؛ و مراد به ظلم و جهالت، خیانت و تقصیر است.
سوم آنکه: صانع تعالی شأنه این اجرام را خلق کرد و در اینها فهمی و شعوري خلق نمود و گفت: من فریضه اي واجب
گردانیدم و بهشتی خلق کرده ام براي کسی که مرا اطاعت کند، و آتشی آفریده ام براي کسی که مرا معصیت کند؛ گفتند: ما
مسخّریم براي آنچه ما را از براي آن خلق نموده اي و تاب فریضه نداریم و ثواب و عقابی نمی خواهیم. و چون آدم را خلق
کرد مثل این را بر او عرض نمود و او قبول کرد و ظلم کننده بود بر نفس خود که بر آن بار کرد چیزي که دشوار بود بر او و
نادان بود به بدي عاقبت آن.
چهارم آنکه: مراد به امانت، عقل است یا تکلیف؛ و
مراد به عرض بر ایشان، رعایت استعداد و قابلیت ایشان آن امر را؛ و مراد به اباي ایشان، اباي طبیعی است که عبارت از عدم
لیاقت و استعداد است؛ و مراد به حمل انسان، قابلیت داشتن آن است؛ و ظلوم و جهول بودن عبارت است از غلبه قوّه شهوانی و
.«1» غضبی بر او
ص: 210
و بعضی امانت را کنایه از محبت گرفته اند، و صوفیه وجوه دیگر نیز گفته اند.
و امّا تأویلاتی که در اخبار وارد شده است:
در کافی و غیر آن از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده اند که: مراد از امانت، ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام
.«1» است
و در عیون و معانی الاخبار روایت شده است که از حضرت امام رضا علیه السّلام سؤال کردند از تفسیر این آیه، حضرت
.«2» فرمود که: امانت، ولایت است، هر که ادّعا کند آن را بغیر حق، کافر است
و در معانی الاخبار به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که:
.«3» امانت، ولایت است و انسان ابو الشرور منافق است یعنی ابو بکر
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: امانت، امامت و امر و نهی است؛ و دلیل بر امامت بودن آن است که خدا خطاب
نموده است به ائمه علیهم السّلام إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها پس مراد آن است که امامت را عرض کردند بر
آسمانها و زمین و کوهها پس ابا کردند از آنکه دعوي کنند آن را به ناحق یا غصب کنند آن را به ناحق از اهلش و ترسیدند
از آن، و حمل کرد آن را انسان- یعنی ابو بکر- بدرستی که
او ظالم و جاهل بوده براي آنکه عذاب کند حق تعالی مردان منافق و زنان منافقه را و مردان مشرك و زنان مشرکه را و قبول
این ترجمه آیه بعد از این آیه است. ؛«4» کند توبه مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و بود خدا و هست آمرزنده و مهربان
و در بصائر و کافی به سندهاي معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که:
.«5» امانت، ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام است
ص: 211
و ایضا در بصائر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: امانت، ولایت است، ابا کردند از آنکه حمل کنند آن را
.«1» و کافر شوند در حمل آن، و آن انسانی که آن را حمل کرد ابو بکر بود
و ابن شهر آشوب در مناقب روایت نموده از مقاتل از محمد بن حنفیه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود در تفسیر
إِنَّا عَرَضْ نَا الْأَمانَهَ: عرض کرد حضرت عزت امامت مرا بر آسمانهاي هفتگانه با ثواب و عقاب، گفتند: پروردگارا! با ثواب و
عقاب حمل نمی کنیم و لیکن بدون ثواب و عقاب حمل می کنیم؛ و عرض کرد امامت و ولایت مرا بر مرغان، پس اول مرغی
که به آن ایمان آورد بازهاي سفید و قبّره بود، و اول مرغی که انکار نمود بوم و عنقا بود، امّا بوم نمی تواند که در روز ظاهر
شود براي بغضی که سایر مرغان نسبت به آن دارند، و امّا عنقا پس پنهان شد در دریاها که کسی آن را نمی بیند؛ و بدرستی
که عرض کرد امامت مرا بر زمینها، پس هر بقعه اي که ایمان آورد به ولایت
من، آن را طیّب و پاکیزه گردانید و گیاه و میوه اش را شیرین و گوارا گردانید و آبش را صاف و شیرین ساخت، و هر بقعه اي
که انکار امامت و ولایت من کرد آن را شوره زار گردانید و گیاهش را تلخ و میوه اش را عوسج و حنظل کرد و آبش را شور
و تلخ گردانید؛ بعد از آن فرمود وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ یعنی: امّت تو یا محمد حمل کردند ولایت امیر المؤمنین را و امامت او را با
آنچه در آن هست از ثواب و عقاب بدرستی که بسیار ظالم بود مر نفس خود را و بسیار نادان بود امر پروردگار خود را، یعنی
.«2» هر که ادا نکرد حقّ آن را و عمل به مقتضاي آن نکرد، ظالم و عدوان کننده بود
و در بصائر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: ولایت ما را عرض نمودند بر آسمانها و زمین و کوهها و
.«3» شهرها پس قبول نکردند مثل قبول کردن اهل کوفه
و در تفسیر فرات از حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام روایت کرده است که: حضرت
ص: 212
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: چون مرا در شب معراج به آسمان بردند و از سدره المنتهی گذشتم و به مرتبه
قاب قوسین او ادنی رسیدم و خدا را به دل دیدم نه به دیده، پس صداي اذان و اقامه شنیدم و صداي منادي شنیدم که ندا کرد
که: اي ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین من و حاملان عرش من! گواهی بدهید اي ملائکه من که منم خداوند یگانه و
شریک ندارم، گفتند: گواهی دادیم و
اقرار نمودیم؛ باز ندا آمد که: گواهی بدهید اي ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین من و حاملان عرش من که محمد صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم بنده و رسول من است، گفتند: شهادت دادیم و اقرار کردیم [باز ندا آمد که: گواهی بدهید اي ملائکه
من و ساکنان آسمانها و زمین من و حاملان عرش من که علی ولیّ من و ولیّ رسول من و ولیّ مؤمنان بعد از رسول من،
گفتند: شهادت دادیم و اقرار کردیم ].
حضرت باقر علیه السّلام فرمود که: هرگاه ابن عباس این حدیث را ذکر می کرد می گفت: این همان امانتی است که خدا در
قرآن فرموده است إِنَّا عَرَضْ نَا الْأَمانَهَ تا آخر آیه، و بخدا سوگند که به آنها دینار و درهمی نسپرد و نه گنجی از گنجهاي زمین
و لیکن وحی کرد بسوي آسمانها و زمین و کوهها پیش از آنکه خلق کند آدم را که: من در شماها خلیفه می گردانم ذرّیّه
محمد را، با ایشان چه خواهید کرد هرگاه شما را بخوانند؟ اجابت کنید ایشان را و اطاعت ایشان بکنید بر دشمن ایشان، پس
آسمانها و زمین و کوهها ترسیدند از این اطاعتی که خدا ایشان را به آن امر کرد و فرزندان آدم قبول کردند و این تکلیف را
بر ایشان بار کردند.
.«1» پس حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: قبول کردند و وفا نکردند
مترجم گوید که: تأویلاتی که در این اخبار شریفه و امثال اینها وارد شده به چند وجه برمی گردد:
اول آنکه: حمل کرده باشند امانت را بر مطلق تکالیف، و تخصیص ولایت به ذکر به اعتبار این باشد که عمده و اصل
سایر تکالیف است و شرط اعظم قبول آنهاست و محلّ
ص: 213
اختلاف میان امّت است، و تخصیص ابو بکر و امثال او به ذکر به اعتبار این باشد که در ظاهر از روي نفاق بیعت کردند و
پیش از دیگران شکستند و باعث شکستن دیگران نیز شدند؛ پس مراد به حمل، قبول کردن ولایت است.
و مؤید آنکه مراد از امانت، تکالیف است؛ و مراد به حمل، قبول کردن، آن است که ابن شهر آشوب و دیگران روایت نموده
اند که: چون وقت نماز داخل می شد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اندام مبارکش می لرزید و از رنگ به رنگ می
گردید، چون می پرسیدند که:
چه می شود شما را؟ می فرمود که: رسید هنگام اداي امانتی که بر آسمانها و زمین عرض کردند و آنها ابا نمودند و ترسیدند
.«1» و انسان متحمل آن شد و نمی دانم که این بار امانت که متحمل شده ام نیک ادا خواهم کرد یا نه
از براي عهد باشد، و مراد ابو بکر باشد؛ و ولایت به کسر باشد به معنی خلافت و امارت؛ و « الانسان » دوم آنکه: الف و لام
مراد به عرض، آن باشد که به ایشان القا کردند که:
آیا قبول می کنید که دعوي امامت به ناحق بکنید و عقوبتهاي الهی را متحمل شوید؟ ایشان ترسیدند از عقاب و ابا کردند، و
آن ظالم جاهل با علم به عقوبت متحمل آن وزر شد.
سوم آنکه: بنا بر هر یک از این دو وجه مراد به حمل، خیانت باشد، نه قبول نمودن چنانچه سابقا مذکور شد؛ و به وجه دوم
انسب است.
فصل نهم در بیان آیاتی که دلالت بر وجوب متابعت اهل بیت علیهم السّلام می کند
حق تعالی می فرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ
أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا
و باز فرموده است أَمْ ؛«2» و باز فرموده است وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ؛«1»
یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً. فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ
.«3» مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً
اي گروهی که ایمان به خدا و رسول آورده اید! اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید رسول را و » : ترجمه آیه اول آن است که
اولی الامر از شما را که امر ایشان و حکم ایشان بر شما جاري است، پس اگر تنازع کنید در چیزي پس رد کنید آن را بسوي
.« خدا و رسول اگر بوده اید که ایمان آورده اید به خدا و روز قیامت، این بهتر است از براي شما و عاقبتش نیکوتر است
اگر رد کنند آن امري را که افشا می کنند از امن و خوف » : در آیه دوم فرموده است که
ص: 215
و موافق روایات مطلقه امر را بسوي رسول و بسوي اولی الامر از ایشان هرآینه خواهند دانست آنها که استنباط می نمایند و
بدان که خلاف کرده اند مفسران در تفسیر اولی « علمش را طلب می کنند از آن جماعت یا از اولی الامر موافق روایات ظاهره
الامر: بعضی از مفسران عامه گفته اند که مراد، امرا و سرکرده هاي لشکر و پادشاهانند، و بعضی از ایشان گفته اند که: مراد،
و علماي امامیه اتفاق کرده اند که مراد، ائمه از آل محمد ؛«1» علماي امّتند
به مقتضاي روایاتی که مذکور خواهد شد به آنکه اولی الامر صاحب اختیار در امر است، و چون مقید به «2» علیهم السّلام اند
قیدي نشده است باید که صاحب اختیار مطلق در جمیع امور دین و دنیا باشد و آن امام است و یا هر که در امري صاحب
اختیار شود اطاعت او واجب باشد در آن امر، پس کسی که صاحب اختیار در همه امور باشد مطاع مطلق خواهد بود و آن امام
است.
میان رسول و اولی الامر مشعر است به اینکه مرتبه امامت نظیر مرتبه نبوّت و مثل آن است، بلکه « اطیعوا » و ایضا ترك لفظ
چنانچه نبوّت رسالتی است از جانب خدا به وساطت ملک، امامت نیز فی الحقیقه نبوّتی است به وساطت نبی، و به این سبب
در میان متوسط نشده بخلاف مرتبه نبوّت که هر چند « اطیعوا » اطاعت اولی الامر عین اطاعت است به نبی، پس به این سبب
میان لفظ جلاله و رسول اشاره است به این. « اطیعوا » بالاترین مراتب است مثل مرتبه الوهیت نیست، و توسط
و ایضا چون اطاعت این جماعت را مقرون به اطاعت خود تعالی شأنه و رسول خود گردانید، البته جمعی باید باشند منصوب
ایشان که امر و حکمشان امر و حکم ایشان باشد تا طاعتشان طاعت ایشان و مقرون به آن باشد و الّا لازم آید که طاعت جمیع
ملوك جبابره مانند سلطان روم و اورنگ و غیر ایشان همه داخل اطاعت اولی الامر باشند مثل خدا و رسول او، و قباحت و
شناعت این قول بر هیچ عاقل مخفی نیست.
چنانکه شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته است که: جایز نیست که خداوند حکیم واجب
گرداند
ص: 216
طاعت شخصی را علی الاطلاق مگر کسی که عصمت او ثابت باشد و بداند که باطن او مثل ظاهر اوست و ایمن باشد که از او
غلطی یا امر قبیحی صادر شود، و این معنی در امراء و علماء غیر ائمه معصومین علیهم السّلام حاصل نیست، و حق تعالی جلیل
تر است از آنکه امر کند به اطاعت کسی که معصیت او کند و به انقیاد جماعتی که مختلف در فعل و قول باشند، زیرا که
محال است اطاعت کرده شوند جماعت مختلف چنانچه محال است اجتماع آنچه در آن اختلاف کرده اند، و از جمله دلایل
آنچه گفتیم آن است که حضرت عزت مقرون نکرده است اطاعت اولی الامر به اطاعت رسولش چنانکه مقرون کرده است
اطاعت رسولش را به اطاعت خود مگر براي آنکه اولو الامر فوق جمیع خلقند چنانچه رسول فوق اولی الامر است و فوق سایر
خلق، و این صفت ائمه از آل محمد علیهم السّلام است که ثابت شده است امامت و عصمت ایشان و اجماع کرده اند امّت بر
علوّ مرتبه و عدالت ایشان.
پس رد کنید آنچه در » فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ « اگر اختلاف نمائید در چیزي از امور دین خود » : فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ یعنی
.« آن نزاع کرده اید بسوي کتاب خدا و سنّت رسول
و ما- گروه شیعه- می گوئیم که: رد بسوي ائمه که قائم مقام رسولند بعد از وفات آن حضرت، مثل رد بسوي رسول است در
تا اینجا کلام شیخ طبرسی .«1» حیات آن حضرت، زیرا که ایشان حافظان شریعت آن حضرت و خلیفه هاي اویند در میان امّت
بود.
و در اول آیه ذکر اولی الامر
شده و در آخر آیه نشده بنا بر قرائت مشهوره، و نکته اي که شیخ طبرسی فرموده مذکور شد و می تواند بود که نکته آن باشد
که نزاعی که در امامت اولی الامر شود نیز باید رجوع به کتاب و سنّت کرد، پس می باید امام منصوص از جانب خدا و رسول
باشد نه به روشی که مخالفان قائلند که امامت را مستند به اجماع می دانند و نصب امام را از جانب امّت می دانند؛ امّا در
در آخر نیز بوده، چنانچه علی بن « و الی اولی الامر » بعضی از اخبار وارد شده است که: در قرائت اهل بیت علیهم السّلام
ابراهیم گفته است که:
ص: 217
مراد از اولی الامر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است، پس روایت نموده است به سند کالصحیح از حضرت صادق علیه
.«1» « فان تنازعتم فی شی ء فارجعوه الی اللّه و الی الرسول و الی اولی الامر منکم » : السّلام که: آیه چنین نازل شده
.«2» و عیاشی نیز روایت نموده که حضرت امام محمد باقر علیه السّلام آیه را چنین تلاوت فرمودند
اطیعوا اللّه و اطیعوا » و کلینی به سند کالصحیح روایت کرده است که: حضرت باقر علیه السّلام آیه را چنین تلاوت نمودند
پس حضرت فرمود که: « الرسول و الی اولی الامر منکم
چگونه امر می کند به اطاعت ایشان و رخصت می دهد در منازعه ایشان، این خطاب را با جماعتی فرمود که مأمور شده اند به
.«3» اطاعت خدا و رسول
در آخر آیه نباشد آیه مشعر خواهد بود به تجویز منازعه « و الی اولی الامر » مترجم گوید که: مراد حضرت آن است که: اگر
سایر امّت با ایشان و این منافات دارد با امر
به اطاعت ایشان در اول آیه.
فان تنازعتم فی شی ء فارجعوه الی » و عیاشی به سند دیگر روایت نموده است که: حضرت باقر علیه السّلام آیه را چنین خواند
.«4» « اللّه و الی الرسول و اولی الامر منکم
و در عیون اخبار الرضا روایت نموده است از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام که: وصیت نمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و
أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ » آله و سلّم بسوي علی و حسن و حسین علیهم السّلام؛ پس فرمود در قول حق تعالی
.«5» که: مراد به اولی الامر امامانند از فرزندان علی و فاطمه علیهما السّلام تا روز قیامت « مِنْکُمْ
.«6» و در اکمال الدین نیز همین مضمون را به سند صحیح از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است
ص: 218
و در اعلام الوري و مناقب ابن شهر آشوب از تفسیر جابر جعفی روایت شده است که جابر انصاري گفت که: پرسیدم از
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از قول حق تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ* خدا و رسول را
شناختیم، اولی الامر کیستند؟ حضرت فرمود که: خلیفه هاي منند اي جابر و امامان مسلمانانند بعد از من: اول ایشان علی بن
ابی طالب است، پس حسن، پس حسین، پس علی بن الحسین، پس محمد بن علی که معروف است در تورات به باقر و زود
باشد که تو او را دریابی اي جابر پس چون او را ملاقات کنی سلام مرا به او برسان، پس صادق جعفر بن محمد، پس موسی
بن جعفر، پس علی بن موسی، پس محمد بن علی،
پس علی بن محمد، پس حسن بن علی، پس همنام من و هم کنیت من حجت خدا در زمین او و بقیه خلیفه هاي خدا در میان
بندگانش فرزند حسن بن علی آن که فتح می کند خدا بر دست او مشرقهاي زمین و مغربهاي آن را، آن است که غایب می
گردد از شیعیانش غایب شدنی که ثابت نمی ماند بر قول به امامت او مگر کسی که امتحان کرده باشد حق تعالی دل او را به
.«1» ایمان
و کلینی و عیاشی از برید بن معاویه روایت کرده اند که گفت: سؤال نمودم از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام از تفسیر
قول حق تعالی أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ حضرت شروع فرمود به تأویل اول آیات: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا
آیا نمی بینی و نظر نمی کنی بسوي آنها که بهره اي از کتاب به ایشان » : یعنی «2» نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ
که دو بت قریش بودند؛ مفسران گفته اند که: مراد کعب بن الاشرف و « داده شده است ایمان می آورند به جبت و طاغوت
حضرت فرمود که: مراد به جبت و طاغوت دو بت .«3» جماعتی از یهود که به مکه رفتند و بتهاي قریش را سجده کردند
منافقانند ابو بکر و عمر.
ص: 219
به قول مفسران یعنی: «1» وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدي مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا
.«2» می گفتند به کافران- که ابو سفیان و اصحاب او بودند- که ایشان هدایت یافته ترند از محمد و اصحابش به راه دین حق
حضرت فرمود که: مراد خلفاي جور و امامان گمراهند که مردم را بسوي آتش جهنم می خوانند، ایشان می گفتند که: اینها
هدایت یافته ترند از آل محمد.
و هر » «3» وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِ یراً ،« اینهایند آن جماعت که خدا ایشان را لعنت کرده است » أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ
.« که خدا او را لعنت کند پس نمی یابی از براي او یاوري
حضرت فرمود که: مراد از ملک، امامت و خلافت است، «؟ آیا از براي ایشان بهره اي از ملک هست » أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ
یعنی: «4» فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً
حضرت ،« پس اگر بهره اي از خلافت با ایشان باشد، نخواهند داد به مردم نه قلیلی و نه کثیري حتی به قدر نقیري نخواهد داد »
فرمود که: مراد از ناس که به ایشان چیزي نخواهند داد، مائیم؛ و مراد از نقیر، آن نقطه اي است که می بینی در میان دانه خرما.
بلکه آیا حسد می برند مردم را بر آنچه خدا عطا کرده است به ایشان از » «5» أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ
بعضی گفته اند مراد به اینها که حسد بر ایشان می برند حضرت رسول است که بر پیغمبري او حسد می بردند و ،« فضل خود
بر آنکه حق تعالی نه زوجه بر او حلال کرده؛ و بعضی گفته اند محمد و اصحابش مرادند؛ و بعضی گفته اند محمد و آلش
.«7» و فضل در آن حضرت پیغمبري است و در آلش امامت .«6» مرادند
ص: 220
و از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت نموده اند چنانچه خواهد آمد، حضرت فرمود که: مراد مائیم که حسد می برند
بر ما که خدا امامت را مخصوص ما گردانید و به احدي از خلق غیر ما نداد.
پس بتحقیق که » «1» فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً
حضرت فرمود ،« عطا کردیم به آل ابراهیم کتاب را و حکمت را- که پیغمبري باشد- و عطا کردیم به ایشان پادشاهی عظیم را
که: مراد آن است که گردانیدیم میان آل ابراهیم رسولان و پیغمبران و امامان، پس چرا اقرار می کنند اینها را در آل ابراهیم و
انکار می کنند در آل محمد.
پس بعضی از امّت به ابراهیم ایمان آوردند و بعضی رو گردان » فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَ دَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً
و بعضی گفته اند که مراد این است که بعضی ؛« شدند و ایمان نیاوردند، و بس است آتش جهنم براي سوختن و عذاب ایشان
از اهل کتاب ایمان به محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آوردند و بعضی ایمان نیاوردند.
راوي گفت: پرسیدم که: ملک عظیم که خدا به آل ابراهیم داد چیست؟ حضرت فرمود که: مراد آن است که در میان ایشان
امامانی قرار داد که هر که اطاعت ایشان کند اطاعت خدا کرده باشد و هر که معصیت ایشان کند معصیت خدا نموده باشد،
این است پادشاهی عظیم.
پس حضرت فرمود که: حضرت باري بعد از این فرمود که إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها، حضرت فرمود که:
مراد مائیم که باید امام سابق به امام بعد از خود تسلیم کند کتابها و علم و سلاح رسول اللّه را.
چون حکم کنید میان مردم حکم نمائید به آن عدالتی که در دست شما » : یعنی «2» وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ
پس حق تعالی خطاب کرد به سایر مردم که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا پس خدا جمع کرد در این خطاب جمیع مؤمنان را .« است
تا روز
ص: 221
قیامت أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ مراد از اولی الامر مائیم و بس.
آیه چنین نازل شده و چگونه امر می کند ایشان را « فان خفتم تنازعا فی الامر فارجعوا الی اللّه و الی الرّسول و اولی الامر منکم »
به طاعت اولو الامر و رخصت می دهد ایشان را در منازعه ایشان؟ این خطاب متوجه مأموران است که ایشان را امر به اطاعت
.«1» کرده است
و عیاشی روایت نموده که: ابان بن تغلب به خدمت امام رضا علیه السّلام رفت و سؤال کرد از اولی الامر، حضرت فرمود: علی
بن ابی طالب علیه السّلام است؛ و ساکت شد. پس ابان پرسید که: بعد از او که بود؟ فرمود: امام حسن علیه السّلام؛ و باز
ساکت شد. من باز سؤال نمودم، فرمود:
حضرت امام حسین علیه السّلام؛ و باز ساکت شد. پس سؤال کردم که: بعد از او کیست؟ فرمود:
حضرت علی بن الحسین علیه السّلام؛ و همچنین هر یکی را که می فرمود ساکت می شد و من سؤال می کردم تا آنکه تا آخر
.«2» ائمه علیهم السّلام را فرمود
و ایضا روایت نموده از عمران حلبی که حضرت صادق علیه السّلام به او فرمود که: شما گروه شیعه دین خود را از اصلش اخذ
نموده اید: از گفته خدا که أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و از گفته رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که:
دو چیز در میان شما می گذارم که تا به آنها متمسک شوید هرگز گمراه نمی شوید، نه از گفته ابو بکر و عمر و امثال ایشان
.«3»
و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام
روایت کرده است در تفسیر این آیه که: در شأن علی و ائمه از فرزندان اوست، خدا ایشان را به جاي پیغمبران قرار داده است،
و فرقی که هست این است که ایشان چیزي را حلال نمی کنند و چیزي را حرام نمی کنند بلکه شریعت حضرت رسالت را به
.«4» خلق می رسانند
و ایضا روایت نموده است از حکیم که گفت: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که: فداي تو شوم، اولو الامر که خدا امر
به طاعت ایشان نموده است کیستند؟ فرمود: علی بن
ص: 222
ابی طالب است و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد که منم، پس حمد و شکر کنید
.«1» خداوندي را که به شما شناسانید امامان و پیشوایان شما را در وقتی که مردم انکار ایشان کردند
و به روایت دیگر از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت نموده است که: اولو الامر علی بن ابی طالب علیه السّلام است و
.«2» اوصیاي بعد از او
که: صاحب «3» [ و فرات بن ابراهیم روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمودند از اولو الامر، [فرمود
.«4» دانائی و علم مراد است، پرسیدند که: مخصوص شما است یا عام است؟ فرمود که: مخصوص ما اهل بیت است
.«5» و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: اولو الامر در این آیه، آل محمدند
و در کتاب اختصاص روایت نموده است که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند که: آیا اطاعت اوصیاء واجب است؟
فرمود که: بلی آنهایند که خدا فرموده است أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ
و آنهایند که در شأن ایشان فرموده است إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ
«7» .«6» راکِعُونَ
و فرات و کلینی روایت کرده اند که از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند از دعائم و ستونهاي اسلام که جایز نیست احدي
را که تقصیر کند از معرفت چیزي از آنها و اگر تقصیر کند دین او فاسد می گردد و اعمال او مقبول نیست و اگر آنها را بداند
ندانستن چیزهاي دیگر به او ضرر ندارد، حضرت فرمود که: گواهی لا اله الّا اللّه است و ایمان به رسول خدا و اقرار به آنچه
آن حضرت از نزد پروردگار آورده است و حقی که در اموال واجب است که آن زکات
ص: 223
است؛ و ولایتی که خدا به آن امر کرده است، ولایت آل محمد علیهم السّلام.
پرسیدند که: آیا در ولایت دلیلی هست که کسی که متمسک به آن شود استدلال به آن تواند کرد؟ حضرت فرمود که: بلی،
تا آخر. « اطیعوا اللّه » حق تعالی فرموده
و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: هر که بمیرد و امام زمان خود را نداند، به مردن جاهلیت مرده است؛
پس امام در زمان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن حضرت بود؛ و بعد از او علی بود- و بعضی به جاي علی علیه
السّلام معاویه را امام دانستند- پس بعد از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام امام بود، پس بعد از او
حضرت امام حسین علیه السّلام- و دیگران گفتند: یزید بن معاویه، آیا معاویه را در
برابر امیر المؤمنین علیه السّلام و امام حسن علیه السّلام قرار می توان داد و یا امام حسین علیه السّلام و یزید پلید را برابر می
توان کرد، مساوي نیستند-.
پس بعد از حسین علیه السّلام علی بن الحسین و امام محمد باقر علیهما السّلام بود، و شیعیان مناسک حج و حلال و حرام خود
را نمی دانستند تا آنکه امام محمد باقر علیه السّلام این در را بر ایشان گشود و بیان نمود براي ایشان اعمال حج و حرام و
حلال ایشان را به مرتبه اي که علماي اهل سنّت در مسائل محتاج ایشان شدند بعد از آنکه ایشان محتاج آنها بودند، و همیشه
همچنین بود که مقابل عالمی از علماي اهل بیت جاهل و شقی از خلفاي جور بود، و به مقتضاي آیه و حدیث باید که در هر
زمان امامی باشد و هر که او را نشناسد بر جاهلیت و کفر مرده است، و هر زمانی را که ملاحظه می کنی در برابر امامان اهل
بیت علیهم السّلام جمعی بودند که هر عاقل که تأمل کند می داند که ایشان اولی بودند به امامت از آنها، پس باید که ایشان
اولو الامر و امام باشند.
پس حضرت فرمود که: محتاجترین احوال تو به دین حق آن وقتی است که جان تو به اینجا رسد- و اشاره به حلق مبارك خود
فرمود- و در وقتی که دنیا از تو منقطع می گردد و در آن وقت آثار دین حق بر تو ظاهر خواهد شد و خواهی گفت: در خوب
.«1» دینی بودم
و عیاشی از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر قول حق تعالی وَ لَوْ
ص:
224
که فرمود: یعنی آل محمد و ایشانند که استنباط می «1» رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ
.«2» کنند از قرآن، و حلال و حرام را از آن می دانند، و ایشانند حجت خدا بر خلق
.«3» و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که: اولو الامر در این آیه ائمه علیهم السّلام اند
و ابن شهر آشوب در مناقب گفته است که: امّت در تفسیر آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ
مِنْکُمْ بر دو قولند: اول آنکه اولو الامر، ائمه مایند؛ دوم آنکه امراي لشکرند. و هرگاه یکی باطل شود دیگري ثابت می شود، و
الّا لازم می آید که حق از امّت خارج باشد، و دلیل بر آنکه مراد ائمه ما علیهم السّلام اند آن است که ظاهر آیه اقتضاي عموم
اطاعت اولو الامر می کند از این جهت که عطف فرموده است امر به طاعت ایشان را بر امر به طاعت خود و طاعت رسول
خود، و چنانچه اطاعت خدا و رسول عام است و در همه چیز واجب است باید که اطاعت ایشان نیز عام باشد، و اگر خاص می
بود به امر مخصوصی می بایست که بیان فرماید، و هرگاه وجوب اطاعت ایشان در همه چیز ثابت شد پس امامت ایشان نیز
ثابت شد زیرا که معنی امامت همین است، و هرگاه آیه اقتضاي وجوب اطاعت اولو الامر در همه چیز کند باید که معصوم
باشند و الّا لازم آید که حق تعالی امر به قبیح کرده باشد زیرا که غیر معصوم مأمون نیست از آنکه امر به قبیح کند یا قبیحی از
او صادر شود،
و هرگاه قبیحی از او صادر شود متابعت او در آن امر قبیح، قبیح خواهد بود؛ پس مراد، امراي لشکر نمی باشند زیرا که به
اتفاق عصمت ایشان شرط نیست و خصوصیت امراء از آیه فهمیده نمی شود.
و بعضی گفته اند: اولو الامر علماي امّتند، و این نیز باطل است زیرا که ایشان در رأیها اختلاف دارند و اطاعت بعضی موجب
معصیت دیگري است، و حق تعالی به چنین چیزي امر نمی فرماید.
ص: 225
و ایضا حق تعالی وصف نموده است اولو الامر را به صفتی که دلالت بر علم و امارت هر دو می کند در آن آیه که فرموده
است وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ
پس امن و خوف را رد کرده است به امرا، و استنباط را به علماء، و این هر دو جمع نمی شود مگر در امیري که عالم باشد.
و شعبی گفته است که: ابن عباس می گفت که: ایشان امراي لشکرهایند و علی علیه السّلام اول ایشان است.
و حسن بن صالح از حضرت صادق علیه السّلام پرسید از تفسیر اولو الامر، فرمود که: ایشان امامان از اهل بیت رسولند.
و مجاهد در تفسیرش گفته است که: این آیه در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شده است در هنگامی که حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را خلیفه و جانشین خود گردانید در مدینه، و حضرت امیر علیه السّلام گفت: یا رسول اللّه! به
جنگ می روي و مرا در میان زنان و کودکان می گذاري؟ حضرت فرمود که: یا علی! آیا راضی نیستی
یعنی: «1» که نسبت به من به منزله هارون باشی از موسی در وقتی که موسی به هارون گفت اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ
حضرت امیر علیه السّلام فرمود: ،« خلیفه من باش در میان قوم من و اصلاح کن در میان ایشان »
بلی و اللّه؛ پس نازل شد وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ یعنی علی بن ابی طالب علیه السّلام که حق تعالی امر امّت را به او گذاشت بعد از
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و او را خلیفه نمود در مدینه، پس امر کرد خداوند بندگان را که اطاعت او را لازم شمارند و
مخالفت او نکنند.
و فلکی در ابانه روایت نموده است که: این آیه در وقتی نازل شد که شکایت کرد ابو برده از حضرت امیر المؤمنین علیه
.«2» السّلام. تا اینجا کلام ابن شهر آشوب بود
امّا آیه سوم: ابن شهر آشوب و عیاشی و غیر ایشان روایت کرده اند به سندهاي معتبر از
ص: 226
حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: مائیم قومی که حضرت عزت واجب گردانیده است اطاعت ما را، و از ماست انفال و
برگزیده مال، و مائیم راسخون در علم، و مائیم حسد برده شدگان بر ایشان که خدا در شأن ایشان فرموده أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ
.«1» عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
عطا » : یعنی «2» و عیاشی و دیگران از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر قول حق تعالی وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً
حضرت فرمود که: ملک عظیم آن است که در میان ایشان امامان قرار داد که هر که « کردیم به آل ابراهیم پادشاهی بزرگ را
اطاعت ایشان کند خدا را اطاعت نموده و
.«3» هر که معصیت ایشان کند معصیت خدا کرده است، این است ملک عظیم
و در بصائر الدرجات از حضرت باقر علیه السّلام به سند صحیح روایت نموده است در تفسیر قول حق تعالی أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ
.«4» عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ که فرمود: مائیم آنها که حسد می برند بر ما
و به سند کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که اشاره به سینه مبارك خود فرمود و گفت: مائیم آنها
.«5» که حسد می برند بر ایشان
و به سند صحیح دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که در تفسیر این آیه فرمود که: مائیم آن ناس که حسد
.«6» می برند بر ما امامتی که خدا به ما داده است و هیچ کس دیگر از امّت داخل نیستند
و به سندهاي صحیح دیگر بسیار روایت کرده است که: ملک عظیم، طاعت مفروضه
ص: 227
یعنی اطاعت ایشان را که خدا بر خلق واجب نموده. ،«1» است
و به سند صحیح روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند که: این ملک عظیم چیست؟ فرمود که:
هر که را می گویند بگیر، می گیرد؛ و هر که را ؛«2» فرض اطاعت است حتی آنکه در قیامت، جهنم نیز اطاعت ایشان می کند
می گویند بگذار، می گذارد که بر صراط بگذرد.
«3» و به سند صحیح دیگر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که در تأویل این آیه فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ
فرمود که: کتاب، پیغمبري است؛ وَ الْحِکْمَهَ فرمود که: فهم و حکم کردن در میان مردم است؛ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً فرمود که:
.«4» وجوب اطاعت است
و در حدیث معتبر دیگر فرمود
.«5» که: مائیم بخدا سوگند آن ناس که حسد برده می شوند و مائیم اهل آن پادشاهی که- در زمان قائم- به ما می گردد
و عیاشی روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام که: کتاب، پیغمبري است؛ و الحکمه، حکیمان از پیغمبران برگزیده
به همین اکتفا کردیم. .«7» و احادیث بر این مضامین بسیار است ؛«6» اند؛ و ملک عظیم، امامان هدایت کنندگان برگزیده
و عیاشی روایت کرده است که: داود بن فرقد به حضرت صادق علیه السّلام عرض نمود که:
بگو: خداوندا اي » : یعنی «8» حق تعالی می فرماید قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ
مالک پادشاهی! عطا می کنی پادشاهی را به هر که
ص: 228
پس خدا پادشاهی را به بنی امیّه داده است؟ حضرت فرمود که: « می خواهی و بازمی ستانی پادشاهی را از هر که می خواهی
چنین نیست که مردم فهمیده اند، خدا به ما داده است پادشاهی را و بنی امیّه از ما غصب کرده اند مانند کسی که جامه اي
.«1» داشته باشد و دیگري به جبر بگیرد، پس آن شخص مالک آن جامه نخواهد بود
و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که: حق تعالی تأدیب نمود پیغمبرش را موافق خواهش و محبت خود، پس
و در جمیع اخلاق حسنه کامل « بدرستی که تو بر خلق عظیم هستی » : یعنی «2» او را خطاب نمود که إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ
یعنی: «3» گردیده اي، پس مردم را خطاب کرد که ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
هر چه رسول عطا کند به شما و امر کند شما را به آن، پس بگیرید آن را و قبول کنید آن را؛ »
هر که » : یعنی «4» و فرمود که مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ،« و هر چه شما را از آن نهی کند، منتهی شوید و ترك کنید آن را
.« اطاعت رسول می کند پس بتحقیق که اطاعت کرده است خدا را
پس حضرت فرمود که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تفویض کرد امر امّت را بسوي علی علیه السّلام و او را امین
گردانید بر دین خدا و احکام الهی و امور امّت، پس شما تسلیم کردید و قبول کردید و انکار کردند سایر امّت، پس بخدا
سوگند که ما دوست می داریم شما را که سخن گوئید هرگاه ما سخن گوئیم و خاموش باشید هرگاه ما خاموش باشیم، و
.«5» مائیم واسطه میان خدا و شما، و بخدا سوگند که خدا چیزي نداده است به احدي در مخالفت امر ما
و ابن شهر آشوب روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ
ص: 229
.«2» فرمودند که: این آیه در شأن ما نازل شده است ،« می دهد خدا پادشاهی خود را به هر که می خواهد » : یعنی «1» یَشاءُ
و فرات بن ابراهیم روایت نموده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر این آیه وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً
و فرمود که: مراد اطاعت « هر که اطاعت کند خدا و رسول او را، پس رستگار شده است رستگاري عظیمی » : یعنی «3» عَظِیماً
.«4» در ولایت امیر المؤمنین و امامان بعد از اوست
در تفسیر محمد بن العباس از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ
أَطِیعُوا الرَّسُولَ
بگو- یا محمد- که: اطاعت کنید خدا و رسول را، پس اگر پشت » : یعنی «5» فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ
کنند و قبول نکنند پس بر رسول است آنچه را تکلیف کرده اند که تبلیغ رسالت باشد و بر شماست آنچه شما را تکلیف
فرمود که: فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ یعنی: بر اوست آنچه تکلیف کرده اند او را که بشنود و اطاعت کند ،« نموده اند که اطاعت کنید
و خیانت نکند در رسالت و صبر کند بر آزارهاي امّت، و بر شما است که قبول کنید و وفا کنید به عهدها که خدا بر شما
«6» گرفته است در امامت علی علیه السّلام و آنچه در قرآن بیان کرده است از واجب بودن اطاعت او، وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا
و نیست بر رسول مگر رسانیدن رسالت » «7» وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ ،« اگر اطاعت کنید- علی را- هدایت می یابید » : یعنی
.«8» « خدا را
فصل دهم در تأویل آیات نور در اهل بیت علیهم السّلام،
و بیان آنکه ایشانند انوار سبحانی و تأویل مساجد و بیوت مقدسه به خانه هاي ایشان و تأویل ظلمت به اعداي ایشان آیه اولی:
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْ باحٌ الْمِصْ باحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ
مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَ سْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْ رِبُ اللَّهُ
این آیه کریمه از آیات متشابه است و در تأویل آن وجوه بسیار گفته اند؛ امّا ظاهر «1» الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ
حق تعالی نور دهنده آسمانها و زمین است به نور » : لفظ آیه آن است که
وجود و علم هدایت و انوار ظاهره از کواکب و غیر آنها، مثل و صفت نور خدا مانند مشکاه است- و آن سوراخی است که
چراغ را در میان آن می گذارند، و بعضی گفته اند لوله اي است در میان قندیل که فتیله را در میان آن می گذارند- و در
میان آن مشکاه چراغی بوده باشد، و چراغ در میان قندیلی از آبگینه بوده باشد، و آن قندیل درخشان باشد که گویا ستاره اي
بسیار روشن است یا ستاره زهره است، و آن چراغ را افروخته باشند از درخت با برکتی که درخت زیتون است، و چنان درخت
.« زیتونی باشد که نه شرقی باشد و نه غربی
ص: 231
بعضی گفته اند که: در طرف مشرق یا مغرب نروئیده باشد که آفتاب گاهی بر آن تابد و گاهی نتابد، بلکه در صحراي گشاده
یا قله کوهی بوده باشد که پیوسته آفتاب بر آن تابد تا آنکه میوه اش خوب برسد و روغنش صافتر شود.
و بعضی گفته اند: در مشرق و مغرب معموره نباشد بلکه در وسط معموره باشد که بلاد شام است و زیتونش بهترین زیتونها
است.
و بعضی گفته اند: در جائی نروئیده باشد که پیوسته آفتاب بر آن بتابد که آن را بسوزاند، و در جائی نباشد که آفتاب بر آن
نتابد و خام بماند، بلکه گاهی تابد و گاهی نتابد، نزدیک باشد که روغن زیتونش روشن شود بی آنکه آتشی به آن برسد و
نور آن بر نور بیفزاید، زیرا که نور چراغ مضاعف می شود به سبب صفاي روغن زیت و درخشندگی قندیل و ضبط نمودن
چراغدان نور آن را، هدایت می کند خدا بسوي نور خود هر که را خواهد،
.«1» و می زند خدا مثلها از براي مردم و خدا به همه چیز دانا است
و تأویل این آیه به وجوه بسیار کرده اند:
اول آنکه: این مثلی است که خدا براي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده؛ و مشکاه، سینه حقیقت دفینه آن
حضرت است؛ و زجاجه، دل حکمت او؛ و مصباح، پیغمبري است؛ نه شرقی است و نه غربی یعنی نه نصرانی است و نه
یهودي، زیرا که نصاري به جانب مشرق نماز می کنند و یهود به جانب مغرب؛ و شجره مبارکه، پیغمبري است که ابراهیم علیه
السّلام باشد و نور محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نزدیک است که ظاهر گردد از براي مردم هر چند سخن نگوید.
دوم آنکه: مشکاه، ابراهیم علیه السّلام است؛ و زجاجه، اسماعیل علیه السّلام؛ و مصباح، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم؛ و
شجره مبارکه، ابراهیم علیه السّلام است زیرا که اکثر پیغمبران از صلب او بهم رسیده اند؛ و نه شرقی و نه غربی یعنی نه یهودي
و نه نصرانی است. یَکادُ زَیْتُها یعنی نزدیک است که محاسن محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ظاهر گردد پیش از آنکه وحی
به او برسد؛ و نُورٌ عَلی نُورٍ یعنی پیغمبري از نسل پیغمبري.
ص: 232
سوم آنکه: مشکاه، عبد المطلب است؛ و زجاجه، عبد اللّه است؛ و مصباح، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ نه
شرقی است و نه غربی بلکه مکّی است که مکه وسط دنیا است.
چهارم آن است که: این مثلی است که حضرت عزت از براي مؤمن زده است، و مشکاه، نفس اوست؛
و زجاجه، سینه اوست؛ و مصباح، ایمان است و قرآن که در دل اوست و افروخته می شود از شجره مبارکه که اخلاص خداوند
یگانه است، پس آن درخت پیوسته سبز و خرم است مانند درختی که درختان دیگر برگرد آن درخت برآمده باشند و آفتاب
به آن نرسد نه در هنگام طلوع و نه در هنگام غروب، و مؤمن چنین است و اثر هیچ فتنه به او نمی رسد، پس او در میان چهار
خصلت است: اگر خدا به او عطا می کند، شکر می کند؛ و اگر مبتلا می شود به بلائی، صبر می کند؛ و اگر حکم می کند، به
عدالت حکم می کند؛ و اگر سخن می گوید، راست می گوید، پس او در میان سایر مردم مثل مرد زنده است که در میان
قبرهاي مردگان راه رود؛ نور بر نور است، کلامش نور است و علمش نور است و داخل شدنش در هر امري نور است و بیرون
رفتنش نور است و بازگشتنش در قیامت بسوي نور است.
پنجم آنکه: این مثلی است که خدا براي قرآن زده است؛ مصباح، قرآن است؛ و زجاجه، دل مؤمن است؛ و مشکاه، زبان و
دهان اوست؛ و شجره مبارکه، شجره وحی است.
یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ یعنی: نزدیک است که حجتهاي قرآن واضح گردد هر چند خوانده نشود؛ یا آنکه: نزدیک است که
حجتهاي خدا بر خلقش روشن شود براي کسی که تفکر و تدبر نماید در آنها هر چند قرآن نازل نشود، و نور بر نور است
یعنی قرآن نور است با سایر نورها که پیش از آن بوده.
یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی: هدایت می کند خدا از براي دینش و ایمانش یا از براي
.«1» پیغمبري و امامت هر که را خواهد
و تأویلات دیگر نیز در این آیه کرده اند که ذکرشان موجب تطویل کلام است.
ص: 233
و امّا احادیثی که در تأویل این آیه وارد شده است چند نوع است:
اول آنکه: علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که:
مشکاه، حضرت فاطمه است؛ فِیها مِصْ باحٌ مصباح در اینجا حضرت امام حسن علیه السّلام است؛ الْمِصْ باحُ فِی زُجاجَهٍ این
مصباح، حضرت امام حسین علیه السّلام است، و چون هر دو از یک نورند تعبیر از هر دو به مصباح نموده اند، و فرموده که:
مراد به زجاجه نیز حضرت فاطمه علیها السّلام است، یعنی گویا فاطمه علیها السّلام کوکب درخشنده است میان زنان دنیا و
زنان اهل بهشت؛ و شجره مبارکه، ابراهیم علیه السّلام است؛ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یعنی: نه یهودیّه و نه نصرانیّه است؛ یَکادُ زَیْتُها
یُضِی ءُ یعنی: نزدیک است که علم از او و از ذرّیّه او بجوشد؛ نُورٌ عَلی نُورٍ یعنی: امامی از او بهم می رسد بعد از امامی؛ یَهْدِي
.«1» اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی: هدایت می کند خدا بسوي ائمه علیهم السّلام هر که را می خواهد
.«2» و کلینی و فرات بن ابراهیم نیز این روایت را به چندین سند روایت کرده اند
و علّامه رحمه اللّه در کشف الحق و ابن بطریق در عمده و سیّد ابن طاووس در طرایف از ابن مغازلی شافعی قریب به این
مضمون را روایت نموده اند، و گفته اند: مشکاه، فاطمه است؛ و مصباح، حسن و حسین علیهم السّلام است؛ و فاطمه، کوکب
درخشنده بود میان زنان عالمیان ...
.«3» تا آخر
و از جهت مزید توضیح
و تشبیه و تطبیق بر مشبّه می گوئیم که: چون حضرت ابراهیم علیه السّلام اصل و عمده انبیاء علیهم السّلام بود، و انبیاء به منزلت
شاخه هاي او بودند و از شاخه هاي مختلف منشعب شد از انبیاء و اوصیاء در فرزندان اسحاق که بنی اسرائیلند و در فرزندان
اسماعیل که عمده ایشان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاي اویند و از ایشان انوار عظیمه در سه فرقه از اهل
کتب که یهود و نصاري و مسلمانان باشند ساطع گردید.
پس ابراهیم علیه السّلام به منزله شجره زیتونه است از جهت ابن شعب و انوار، و چون تحقق ثمار
ص: 234
شجره و سریان انوار این زیتونه در پیغمبر ما و اهل بیت او کاملتر و بیشتر و تمامتر بود زیرا که ایشان از همه انبیاء و اوصیاء
افضل بودند و امّت وسط و ائمه وسطی ایشان بودند و شریعت و سیرت و طریقت ایشان اعدل سیر بود چنانچه حق تعالی
و مؤید وسط بودن ایشان توسط در شرایع است چنانچه یهود بسوي مغرب نماز ،«1» فرموده است وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً
می کردند و نصاري به سمت مشرق و قبله این امّت میان این دو قبله واقع شده.
و همچنین در حکم و قصاص و دیات و سایر احکام ایشان را وسط قرار داده اند، پس تشبیه نمود خدا حضرت ابراهیم علیه
السّلام را از جهت تشعّب این انوار عظیمه از او به زیتونه که نه شرقیّه و نه غربیّه باشد یعنی منحرف نباشد از اعتدال بسوي
افراط یا تفریط که در ملت یهود و نصاري تحقق یافته، و ایماء کرد به شرقیّه بسوي
نصاري و به غربیّه بسوي یهود به اعتبار قبله هاي ایشان؛ و ممکن است که مراد به آیه کریمه، زیتونه باشد که در وسط شجره
باشد نه در شرق آن که آفتاب بعد از عصر بر آن نتابد و نه در غرب آن که آفتاب در اول روز بر آن نتابد، پس تشبیه تمامتر و
کاملتر می شود.
و مراد زیتونه در مشبّه ماده بعیده علم است که امامت و خلافتی باشد که منبعش ابراهیم علیه السّلام است چنانچه حق تعالی به
و سرایت نمود در ذرّیّه مقدسه او؛ و مراد به زیت، مواد غریبه است از وحی و «2» او خطاب نمود که إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً
الهام، و اضائت زیت عبارت از منفجر شدن علم است از این مواد.
وَ لَوْ لَمْ تَمْسَ سْهُ نارٌ مراد از نار، وحی است یا تعلیم از بشر یا سؤال زیرا که سؤال نیز آتش علم را برمی افروزد، و نُورٌ عَلی نُورٍ
را تأویل به امام بعد از امام فرموده براي آنکه هر امامی که بعد از دیگري می آید نور و علم و حکمت الهی را در میان خلق
کنار علی » می افزاید، و به این نحو که تقریر نمودیم این تأویل را متانت و حسن این تأویل
ص: 235
ظاهر و هویدا است. « علم
دوم: ابن بابویه در توحید و معانی الاخبار روایت کرده است به سند معتبر از فضیل بن یسار که گفت: از حضرت صادق علیه
السّلام پرسیدم از اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، فرمود که: چنین است خداي عزّ و جل آسمانها و زمین به نور او روشن است.
گفتم: مَثَلُ نُورِهِ، فرمود که: نورش محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم است.
گفتم: کَمِشْکاهٍ، فرمود: مشکاه، سینه محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.
گفتم: فِیها مِصْباحٌ، فرمود که: یعنی در آن نور علم هست، یعنی پیغمبري.
گفتم: الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ، فرمود که: علم محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منتقل شد به دل علی علیه السّلام.
گفتم: کَأَنَّها، فرمود: چرا کَأَنَّها می خوانی؟
.« کانّه کوکب درّيّ » : گفتم: پس به چه نحو بخوانم؟ فرمود
گفتم: یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ، فرمود که: اینها اوصاف علی بن ابی طالب علیه السّلام است، نه
یهودي است و نه نصرانی.
گفتم: یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ، فرمود که: یعنی نزدیک است که علم بیرون آید از دهان عالم از آل محمد پیش
از آنکه از او سؤال کنند یا پیش از آنکه آن علم گفته شده باشد به او به الهام.
.«1» گفتم: نُورٌ عَلی نُورٍ، فرمود که: امامی بعد از امامی
در قرائت شاذّه نقل نکرده اند، و تذکیر ضمیر یا به اعتبار خبر است یا به تأویل زجاجه یا به « کانّه » مترجم گوید که: قرائت
آنکه زجاجه دوم در قرائت اهل بیت نبوده باشد.
در بصائر و اختصاص از حضرت باقر علیه السّلام روایت است که مَثَلُ نُورِهِ نور، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ فِیها
مِصْباحٌ مصباح، علم است؛ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ زجاجه، امیر المؤمنین علیه السّلام است و علم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
.«2» سلّم نزد اوست
ص: 236
و ایضا فرات در تفسیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که: مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْ باحٌ یعنی: علم در سینه
رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و زُجاجَهٍ سینه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ نور علم است؛
لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یعنی: از آل ابراهیم بسوي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد، و از او به علی بن ابی طالب رسید، نه
شرقی است و نه غربی یعنی نه یهودي و نه نصرانی است؛ یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ یعنی:
.«1» نزدیک است که عالم از آل محمد سخن بگوید به علم پیش از آنکه از او سؤال کنند
و در کشف الغمه از دلایل حمیري روایت کرده است که: به خدمت حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام نوشتند و سؤال
کردند از معنی مشکاه، حضرت در جواب نوشت که:
.«2» مشکاه، دل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است
و ایضا در توحید از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است: کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْ باحٌ یعنی نور علم در سینه پیغمبر است؛
الْمِصْ باحُ فِی زُجاجَهٍ زجاجه، سینه علی علیه السّلام است، علم پیغمبر به سینه علی علیه السّلام آمد، حضرت رسول صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم همه علم خود را تعلیم او کرد؛ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ نور علم است؛ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ نه یهودي و نه
نصرانی؛ یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ یعنی: نزدیک است که عالم از آل محمد سخن بگوید به علم پیش از آنکه از
او سؤال کنند؛ نُورٌ عَلی نُورٍ یعنی: امامی مؤیّد به نور علم و حکمت بعد از امامی از آل محمد، و این امر همیشه بوده است و
خواهد بود از زمان آدم
تا قیام قیامت، و ایشانند اوصیاء که حق تعالی ایشان را خلیفه هاي خود گردانیده است در زمین و حجتهاي خود گردانیده است
.«3» بر خلق خود، و در هیچ عصري زمین خالی از یکی از ایشان نمی باشد
و در کافی به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علمی که
نزد او بود گذاشت نزد وصیّ خود، و آن است معنی قول حق تعالی اللَّهُ نُورُ
ص: 237
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ می گوید: منم هدایت کننده اهل آسمانها و زمین، مثل علمی که به او عطا نمودم و آن نور من است که به
آن هدایت می یابند مثل مشکاتی است که در آن مصباح بوده باشد؛ پس مشکاه، دل محمد است؛ و مصباح، نور علم است
که در آن قلب است.
و قول حق تعالی الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ یعنی: محمد را بسوي خود می برم و علمی که نزد اوست نزد وصیّ او می گذارم چنانچه
چراغ را در میان قندیل آبگینه می گذارند.
کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یعنی: بیان فضیلت وصیّ او علی بن ابی طالب علیه السّلام است؛ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ اصل شجره مبارکه
و فرموده ،«1» ابراهیم است چنانچه حق تعالی فرموده است در حقّ او رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ
.«2» است إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ. ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یعنی: شما یهود نیستید که نماز کنید به جانب مغرب، و نصاري نیستید که نماز کنید به جانب مشرق، و شما
بر ملت ابراهیمید، و حق تعالی فرموده است ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصْ رانِیا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
نبود ابراهیم یهودي و نه نصرانی و لیکن بود مایل از دینهاي باطل بسوي دین حق و مسلمانان، و نبود از جمله » : یعنی «3»
.« مشرکان
و امّا قول حق تعالی یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ تا آخر آیه، مراد آن است که مثل اولاد شما که از شما متولد می شوند مثل زیت است
.«4» که از زیتون می فشارند، نزدیک است که تکلم نمایند به علم پیغمبري هر چند ملک بر ایشان نازل نشود
سوم: علی بن ابراهیم و فرات روایت نموده اند که: عبد اللّه بن جندب به خدمت امام رضا علیه السّلام نوشت: فداي تو شوم،
من پیر و ضعیف و عاجز شده ام از بسیاري آن چیزها که
ص: 238
پیشتر قوت آنها را داشتم، می خواهم فداي تو شوم مرا تعلیم کنی سخنی که مرا به پروردگار خود نزدیک گرداند و فهم و
علم مرا زیاده گرداند. حضرت در جواب او نوشت که: نامه بسوي تو فرستادیم بخوان و درست بفهم که در آن شفا هست
بسم » : براي کسی که خدا شفاي او را خواهد، و در آن هدایت هست براي کسی که خدا هدایت او را خواهد پس بسیار بگو
.« اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّه الّا باللّه العلیّ العظیم
حضرت علی بن الحسین علیه السّلام گفت: بدرستی که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امین خدا بود در زمین و چون او را
از دنیا برد ما اهل بیت امینان اوئیم در زمین، نزد ما است علم بلاهاي
مردم و مرگهاي مردم و نسبهاي عرب و آنکه کی بر اسلام متولد شده و ما می شناسیم کسی را که می بینیم او مؤمن است یا
منافق، و شیعیان ما نامهاي ایشان و پدران ایشان نزد ما نوشته است، و خدا بر ما و بر ایشان پیمان گرفته است هر جا که ما وارد
می شویم ایشان وارد می شوند و هر جا که ما داخل می شویم ایشان داخل می شوند، و نیست بر ملت ابراهیم غیر ما و ایشان،
و ما در روز قیامت چنگ می زنیم به نور پیغمبر خود، و پیغمبر ما متمسک می شود به نور خدا و شیعیان ما متمسک می شوند
به نور ما، هر که از ما جدا می شود هلاك می شود و هر که متابعت ما می کند نجات می یابد، و کسی که انکار ولایت ما
می کند کافر است و کسی که متابعت ما کند و متابعت دوستان ما کند مؤمن است، و دوست نمی دارد ما را کافري و دشمن
نمی دارد ما را مؤمنی، هر که بمیرد و ما را دوست دارد بر خدا لازم است که او را با ما مبعوث کند، ما هدایت کننده ایم براي
کسی که متابعت ما کند و به ما هدایت یابد، هر که ما را نخواهد از ما نیست و هر که از ما نباشد از اسلام هیچ بهره اي ندارد.
به ما فتح کرده است دین را و به ما ختم نموده است آن را، به برکت ما خدا روزي شما را از زمین می رویاند و به برکت ما
خدا باران را از آسمان می فرستد و به برکت ما خدا شما را ایمن می گرداند از غرق شدن در دریا و از
فرو رفتن به زمین در صحرا، و به ما نفع می بخشد خدا به شما در زندگانی شما و در قبرهاي شما و در صحراي محشر و نزد
صراط و نزد میزان و نزد داخل شدن جنان، مثل ما در کتاب خدا مثل مشکاه است، و مشکاه در قندیل است، پس مائیم مشکاه
که در آن مصباح است و مصباح، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، و مصباح در
ص: 239
.«1» زجاجه است که عنصر طاهر آن حضرت است
و به روایت فرات: مائیم زجاجه؛ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یعنی در نسب شریفش هیچ گونه قدحی نیست که گاه به مشرق نسبت
دهند و گاه به مغرب؛ یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَ سْهُ نارٌ مراد از نار، قرآن است؛ نُورٌ عَلی نُورٍ یعنی: امامی بعد از امام؛
یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ نور، علی بن ابی طالب علیه السّلام است، خدا هدایت می کند بسوي ولایت ما هر که را دوست می
دارد و لازم است بر خدا که مبعوث گرداند ولیّ ما و شیعه ما را در حالتی که رویش منوّر باشد و برهانش واضح و حجتش
نزد خدا عظیم باشد و بیاید دشمن ما در روز قیامت با روي سیاه و حجتش نزد خدا باطل باشد و لازم است بر خدا که بگرداند
دوست ما را رفیق پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان، و نیکو رفیقانند ایشان؛ و لازم است بر خدا که بگرداند دشمن ما
را رفیق شیاطین و کافران، و بد رفیقانند ایشان؛ و شهید ما را فضیلتی و زیادتی هست بر سایر شهیدان به ده درجه؛ و
شهید شیعیان ما را فضیلت و زیادتی هست بر سایر شهیدان به هفت درجه، پس مائیم نجیبان و مائیم فرزندان انبیاء و اوصیاء و
مائیم اولاي ناس به خدا و مائیم مخصوصان در کتاب خدا و مائیم اولاي ناس به پیغمبر خدا و دین خدا و مائیم که خدا دین
خود را براي ما مقرر کرده است در آن آیه که فرموده است شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما
مقرر کرد از براي شما از دین آنچه وصیت نمود به آن نوح را و » : وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یعنی
وَ لا ،« آنچه وحی کرده ایم بسوي تو اي محمد و آنچه وصیت نمود به آن ابراهیم و موسی و عیسی را آنکه برپا دارید دین را
حضرت فرمود: یعنی بر جماعت محمد باشید، کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ فرمود: ،« و متفرق مشوید در آن » تَتَفَرَّقُوا فِیهِ
بزرگ و دشوار است بر آنها که شرك آورده اند- به ولایت علی- آنچه تو ایشان را بسوي آن می خوانی- که ولایت » یعنی
فرمود: یعنی خدا برمی گزیند بسوي خود «2» اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِي إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ ،«- علی است
ص: 240
هر که را می خواهد و هدایت می کند بسوي خود هر که اجابت تو می کند- بسوي ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام-
.«1»
و ایضا محمد بن العباس از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت علی بن الحسین علیه السّلام فرمود که:
مثل ما در کتاب خدا مثل مشکاه است، پس مائیم مشکاه- و مشکاه سوراخی است که چراغ
را در آن می گذارند- و چراغ در زجاجه است، و زجاجه، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یُوقَدُ
مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ علی بن ابی طالب علیه السّلام است؛ نُورٌ عَلی نُورٍ قرآن است؛ یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ خدا هدایت می کند
.«2» بسوي ولایت ما هر که را دوست می دارد
چهارم: علی بن ابراهیم روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه اللَّهُ نُورُ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرمود: ابتدا نمود به نور خود مثل هدایت او در دل مؤمن؛ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ مشکاه، اندرون مؤمن است
و قندیل، دل اوست؛ و مصباح، نوري است که خدا در دل او قرار داده است؛ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ شجره مبارکه، مؤمن
است؛ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یعنی: در میان کوه واقع شود، نه شرقی باشد که نزدیک غروب آفتاب بر آن نتابد، نه غربی باشد که
در وقت طلوع آفتاب بر آن نتابد، بلکه در هنگام طلوع و غروب و سایر اوقات بر آن تابد؛ یَکادُ زَیْتُها یُضِ ی ءُ یعنی: نزدیک
است آن نوري که خدا در دل او قرار داده روشنی بخشد هر چند سخن نگوید؛ نُورٌ عَلی نُورٍ یعنی: فریضه بر بالاي فریضه و
سنّت بر بالاي سنّت؛ یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی: هدایت می کند خدا بسوي فریضه ها و سنّتهاي او هر که را خواهد؛ وَ
فرمود: پس این مثلی است که خدا براي مؤمن زده است، پس مؤمن می گردد در پنج نور: داخل «3» یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ
شدنش در هر کار نور است، و بیرون رفتنش نور است،
و سخنش نور است، و علمش نور است، و بازگشتنش در
ص: 241
قیامت بسوي بهشت نور است.
راوي به حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد که: سنّیان می گویند که: این مثل نور پروردگار است، حضرت فرمود: سبحان
.«2» « پس مزنید از براي خدا مثلها » : یعنی «1» اللّه! خدا را مثل نمی باشد، خدا می فرماید فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ
آیه ثانیه: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَ بِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ
اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ. لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ
این آیه کریمه تتمه تشبیهی است که در آیه سابقه مذکور شد، یعنی: این چراغهاي هدایت و «3» یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ
انوار امامت و خلافت در خانه اي چند یا در خانه آباده اي چند افروخته می شود که خدا رخصت داده است و مقدّر فرموده
است که بلند گردانند آنها را به بنا کردن و تعظیم و تکریم نمودن یا از خانه آبادها رفعت قدرشان را شناختن و اعتقاد به
امامت و خلافت ایشان کردن و متابعت ایشان نمودن.
بعضی گفته اند مراد از این خانه ها مساجد است، چنانچه منقول است که: مساجد خانه هاي خدا است در زمین و روشنی می
و بعضی گفته اند خانه هاي پیغمبران است چنانچه ؛«4» دهد براي اهل آسمانها چنانچه ستاره ها روشنی می دهند اهل زمین را
و فرموده است رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ ،«5» حق تعالی فرموده است إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ
«7» .«6» الْبَیْتِ
و شیخ طبرسی رحمه اللّه
گفته است که أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ بیوت انبیاء و اوصیاي مطلق است
ص: 242
و مراد به رفع آنها تعظیم است و رفع نجاسات از آنها کردن و از معاصی و گناهان مطهّر داشتن؛ و بعضی گفته اند مراد به رفع،
رفع حوایج است در آنها بسوي خدا.
گفته اند به آنکه قرآن در آنها خوانده شود یا اسماء حسنی در ؛« مذکور می شود در آنها نام خدا » : وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یعنی
آنها گفته شود.
بعضی گفته اند مراد نماز ؛« تنزیه کنند از براي خدا در آن خانه ها در بامداد و پسین » : یُسَ بِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ یعنی
کردن است؛ و بعضی گفته اند مراد تنزیه خداست از چیزي که جایز نیست بر خدا و وصف نمودن خداست به صفاتی که
.«1» مستحقّ آنها است لذاته و افعاله که همه مقرون است به حکمت و صواب
مردانی چند که غافل و » : پس بیان کرد که تسبیح کنندگان کیستند، فرمود که رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ یعنی
یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ ؛« مشغول نمی گرداند ایشان را تجارتی و نه بیعی از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات
و با این عبادتها می ترسند از روزي که از هول آن متغیر و مضطرب می گردد دلها و دیده ها تا جزا دهد خدا ایشان » الْأَبْصارُ
را بهترین جزائی بر کرده هاي ایشان و زیاده گرداند ایشان را از فضل خود، و خدا روزي می دهد هر که را که خواهد بی
این ترجمه لفظ آیه است. « حساب
و امّا اخبار عامه و خاصه:
از انس و بریده روایت کرده اند که: چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
این آیه را تلاوت کردند مردي برخاست و گفت: کدام خانه ها است آنها یا رسول اللّه؟ فرمود که: خانه هاي پیغمبران است؛
پس ابو بکر برخاست و اشاره کرد به خانه علی و فاطمه علیهما السّلام و گفت: این خانه هم از آنهاست؟ حضرت فرمود که:
.«2» بلی از بهترین آنها است
و شاذان روایت کرده از ابن عباس که گفت: در مسجد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودم کسی این آیه
ص: 243
را خواند، من گفتم: یا رسول اللّه! کدام خانه ها است؟ فرمود که: خانه هاي پیغمبران- و اشاره به دست خود نمود بسوي منزل
.«1» - فاطمه علیها السّلام
و محمد بن العباس به سند معتبر از محمد بن الفضیل روایت کرده است که از حضرت امام موسی علیه السّلام سؤال کرد از
تفسیر این آیه، فرمود که: بیوت محمد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، پس خانه هاي علی علیه السّلام نیز از آن
.«2» جمله است
و به سند دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: خانه هاي آل محمد، خانه علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر
علیهم السّلام است.
گفتم: بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ، فرمود که: مراد نماز در اوقات فضیلت است. پس وصف نمود ایشان را که رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا
پس فرمود که لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ .« ایشانند رجال و غیر ایشان را به ایشان مخلوط نگردانید » بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ
یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ مراد آن چیزها است که ایشان را مخصوص به آنها گردانیده است از واجب بودن مودّت و اطاعت و مأواي
.«3» ایشان را بهشت گردانیده
و
کلینی روایت کرده است از ابو حمزه ثمالی که: قتاده بصري به خدمت امام محمد باقر علیه السّلام آمد، حضرت از او پرسید
که: توئی فقیه اهل بصره؟ گفت: بلی.
حضرت فرمود: واي بر تو اي قتاده! بدرستی که حق تعالی جمعی را خلق نمود و ایشان را حجت خدا بر خلق خود گردانید،
پس ایشان میخهاي زمینند مانند کوهها، قیام نمایندگان به امر خدا و نجیبانند به سبب علم خدا، برگزید ایشان را پیش از آنکه
خلایق را خلق کند و اجسام لطیفه بودند در جانب راست عرش خدا.
پس قتاده مدت طویلی ساکت شد پس گفت: بخدا سوگند که در نزد فقها نشسته ام و پیش ابن عباس نشسته ام، در پیش هیچ
یک از آنها دلم این اضطراب را بهم نرسانید که در خدمت تو بهم رسانید.
ص: 244
حضرت فرمود: می دانی که در کجا نشسته اي؟ در پیش خانه آباده نشسته اي که أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ تا آخر
آیه، تو آنجا نشسته اي و ما آن جماعتیم که خدا در این آیه یاد کرده است.
یعنی خانه ؛«1» قتاده گفت: راست می گوئی بخدا سوگند، خدا مرا فداي تو کند، بخدا قسم که این خانه سنگ و گل نیست
آباده عزت و رفعت و شرف است.
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ که مراد خانه هاي پیغمبر است
.«2»
و در خصال از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده که:
خدا از خانه آبادها چهار خانه آباده را برگزیده است چنانچه فرموده است
«4» .«3» إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ
و در احتجاج روایت نموده است که: ابن کوّا سؤال کرد از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام از تفسیر این آیه کریمه لَیْسَ الْبِرُّ
نیست نیکی آنکه » : که ترجمه اش این است که «5» بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها
،« درآیید در خانه ها از پشت آنها و لیکن نیکی نیکی کسی است که پرهیزکار باشد و درآیید خانه ها را از درهاي آنها
حضرت فرمود: مائیم آن خانه ها که خدا امر کرده است که از درهاي آنها درآیند، و مائیم درگاههاي خدا و خانه هاي او که
بسوي خدا از آن درها و خانه ها باید رفت، پس کسی که متابعت ما و اقرار به ولایت و امامت ما نماید خانه ها را از
.«6» درگاههاي آنها درآمده، و کسی که مخالفت ما کند و دیگري را بر ما تفضیل دهد خانه ها را از عقب آنها در آمده
ص: 245
مترجم گوید که: حاصل این آیات آن است که خدا نور هدایت و نبوت و امامت و خلافت را در خانه آباده افروخته که از
زمان آدم علیه السّلام دست بدست داده شده تا به حضرت ابراهیم علیه السّلام رسیده و از او به آباي طاهرین حضرت رسالت
پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منتهی شده و از ایشان به آن حضرت رسیده و از آن حضرت به اوصیاي کرام او منتقل
گردیده، و خدا مقرر گردانیده که همیشه این خانه آباده بلند آوازه و محلّ امامت و خلافت بوده باشد و به
نور علم ایشان عالم منوّر بوده باشد، و همه خانه ها و منازل ایشان را در حیات ایشان تعظیم باید نمود و بسوي آن خانه ها باید
آمد براي کسب معارف ربانی و اخذ شرایع دین مبین، و هم بعد از وفات ایشان تعظیم ضرایح مقدسه ایشان باید نمود و تطهیر
آنها از انجاس و ارجاس باید کرد، و خانه آباده ایشان را تعظیم و تکریم باید نمود و اطاعت و متابعت ایشان را واجب باید
شمرد و دست از متابعت ایشان نباید برداشت.
آیه ثالثه و رابعه: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَ بُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِ دْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ
حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ. أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُ ها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا
.«1» أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ
و چون در آیات سابقه تمثیل نمود ایمان و علم و نبوت و امامت و مؤمنان کامل را به نور، در این دو آیه تمثیل احوال کافران
آنها که کافر شده اند به خدا و رسول، اعمال ایشان مانند سرابی است که در بیابانی ظاهر » : که ضدّ ایشانند بیان می فرماید که
شود که تشنه گمان کند آن را که آبی است تا آنکه به نزد آن بیاید هیچ چیز نیابد آن را، و عقاب الهی را نزد آن بیابد و
جزاي او را، و خدا بزودي حساب خلایق می نماید. یا مثل ایشان مانند تاریکیها است که در دریاي عمیقی بوده باشد و موجی
فراگیرد آن دریا را و از بالاي آن موج
موج دیگر، و از بالاي آن موج ابري، تاریکیهاي بعضی بر بالاي بعضی، هرگاه دست خود را که ظاهرترین اعضاي اوست
بیرون آورد نزدیک نیست که تواند دیدن او را،
ص: 246
.« و هر که را خدا از براي او نوري قرار نداده پس از براي او هیچ نور نیست
ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که: مراد به الَّذِینَ کَفَرُوا بنی امیّه است؛ و مراد به ظمآن و
تشنه لب، عثمان است که بنی امیّه را بسوي سراب می برد که این آب است چون به آنجا رسیدند بغیر عذاب الهی چیزي
.«1» ندیدند
و در تفسیر علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: ظُلُماتٌ اشاره است به فتنه ابو بکر و عمر؛ و
یَغْشاهُ مَوْجٌ مراد فتنه عثمان است؛ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ اشاره است به فتنه طلحه و زبیر؛ ظُلُماتٌ بَعْضُ ها فَوْقَ بَعْضٍ اشاره به فتنه هاي
معاویه و سایر بنی امیّه است. هرگاه مؤمن دست خود را در تاریکیهاي فتنه هاي ایشان بدرآورد نزدیک نیست که تواند دید؛ وَ
مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ یعنی:
هر کس را خدا از براي او امامی از فرزندان فاطمه علیها السّلام قرار نداده پس او را در قیامت امامی نخواهد بود که به نور او
فرمود که: یعنی ائمه مؤمنین در قیامت نور «2» راه رود، چنانکه در آیه دیگر فرموده است نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ
.«3» ایشانند که در پیش رو و دست راست ایشان می روند تا شیعیان را در منازل ایشان در بهشت نازل گردانند
و کلینی به سند صحیح و
.«4» موثق این حدیث را روایت کرده به اندك اختلافی
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ اشاره به ابو بکر و عمر
است؛ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ اشاره به اصحاب جمل و صفّین و نهروان است؛ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ بنی امیّه اند؛ إِذا
أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَ دْ یَراها یعنی: هرگاه امیر المؤمنین علیه السّلام دست خود را بدر آورد در ظلمتهاي فتنه هاي ایشان نزدیک
نیست که ببیند، یعنی اگر سخن حکمتی در میان ایشان بگوید قبول نکند از او کسی مگر کسی که اقرار به ولایت و امامت او
کرده باشد؛ وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ
ص: 247
اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ یعنی: هر کس خدا در دنیا براي او امامی قرار نداده باشد پس او را در آخرت نوري نیست، یعنی
.«1» امامی نیست که او را ارشاد نماید بسوي بهشت
؛« پس ایمان بیاورید به خدا و رسول و نوري که ما فرو فرستادیم » : یعنی «2» آیه خامسه: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا
.«3» اکثر مفسران گفته اند که: مراد از نور در این آیه قرآن مجید است
و کلینی و علی بن ابراهیم و دیگران به سندهاي معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده اند که: حضرت فرمود: نور- و
اللّه- در این آیه ائمه از آل محمدند تا روز قیامت، و ایشانند بخدا سوگند نور خدا که فرستاده است، و ایشانند- و اللّه- نور
خدا در آسمانها و در زمین، و بخدا سوگند که نور امام در دلهاي مؤمنان روشن تر است از آفتاب در روز،
و ایشان- و اللّه- که منوّر می گردانند دلهاي مؤمنان را و محجوب می گرداند خدا نور ایشان را از هر که خواهد پس تاریک
می شود دلهاي ایشان، و اللّه که دوست نمی دارد ما را بنده اي و ولایت ما را اختیار نمی کند مگر آن که خدا دل او را پاك
می گرداند، و خدا پاك نمی گرداند دل بنده را تا آنکه منقاد گردد از براي ما و با ما در مقام مسالمت شود، و چون منقاد ما
.«4» گردد حق تعالی او را سالم می گرداند از شداید حساب و ایمن می گرداند او را از فزع اکبر روز قیامت
مترجم گوید که: بنابراین تأویل نسبت انزال و فرو فرستادن به ایشان به اعتبار فرستادن ارواح مقدسه ایشان است بسوي ابدان
مطهره ایشان، یا به اعتبار آنکه بعد از روحانیت و نورانیت ایشان در نهایت مرتبه قرب، ایشان را امر کردن به تبلیغ رسالات و
دعوت خلق و معاشرت ایشان بمنزله نزول از درجه رفیعی به مرتبه پستی است چنانچه
ص: 248
یا به اعتبار آنکه در بعضی اخبار وارد شده است که: حق تعالی نور ،«1» پروردگار فرموده قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً. رَسُولًا
مقدس ایشان را فرستاد و در صلب آدم علیه السّلام ساکن گردانید، یا به اعتبار آنکه محبت و ولایت ایشان را بر حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرستاد؛ و ممکن است که مراد از نور، قرآن شود، و اطلاقش بر ایشان به اعتبار آن باشد که
سابقا تحقیق شد که کتاب اللّه ناطق و قرآن حقیقی ایشانند و حافظ و حامل و مفسّر کتاب ایشانند و اکثر قرآن به حسب بطون
در شأن ایشان است، پس به این سبب نور را به ایشان تأویل کرده اند، و این اظهر وجوه است، و احادیث در تأویل آیه بر این
وجه بسیار است، بعضی بعد از این مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی.
آیه سادسه: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِي یَجِ دُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ
الْمُنْکَرِ وَ یُحِ لُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ
.«2» نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
حق تعالی در اوصاف مؤمنین و متقین که رحمت خود را براي ایشان نوشته می فرماید:
است- «3» آنها که متابعت می نمایند رسول پیغمبر امّی را- یعنی سواد و خط نداشت، یا آنکه از اهل مکه بود که امّ القري »
آن پیغمبري که نعت و صفت و پیغمبري او را می یابند نوشته شده نزد ایشان در تورات و در انجیل، امر می کند ایشان را به
نیکیها و نهی می کند ایشان را از بدیها، و حلال می گرداند براي ایشان چیزهاي طیّب و پاکیزه را و حرام می گرداند بر آنها
چیزهاي خبیث و بد را، و برمی دارد از ایشان بارهاي گران را که تکالیف دشوار است و غلها که بر ایشان- از عهدها که بر
ذمّت ایشان- بود- یا تکالیف صعبه- پس آنها که ایمان آوردند به او و تعظیم نمودند او را و یاري کردند او را و متابعت و
.« پیروي کردند نوري را که نازل گردیده است با او، ایشانند رستگاران
ص: 249
.«1» اکثر مفسّران نور را تفسیر کرده اند به قرآن
و کلینی
از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که: مراد به نور در این آیه، امیر المؤمنین علیه السّلام است و ائمه علیهم السّلام اند
.«2»
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: نور، امیر المؤمنین علیه السّلام است، پس خدا پیمان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم را بر پیغمبران گرفته که خبر دهند امّتهاي خود را و یاري کنند او را پس یاري کردند به قول و امر کردند امّتهاي
خود را به این، و زود باشد که در رجعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برگردد و پیغمبران برگردند به دنیا و در دنیا
.«3» یاري او بکنند
و کلینی نیز در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است: فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ یعنی: ایمان آورند به امام؛ وَ
عَزَّرُوهُ تا آخر آیه، یعنی: اجتناب از عبادت جبت و طاغوت نکردند که ابو بکر و عمرند، و عبادت ایشان، اطاعت ایشان است
.«4»
.«5» عیاشی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به نور در این آیه علی علیه السّلام است
مترجم گوید: وجوهی که در توجیه انزال نور در آیه خامسه مذکور شد، همه در اینجا جاري می شود، و نازل شدن با آن
نهایت مناسبت دارد به وجه سوم و پنجم نیز به اعتبار آنکه در اول که نبوت نازل شد ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام با آن
نازل شد.
اراده می نمایند که فرونشانند و » : یعنی «6» آیه سابعه: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ
خاموش گردانند نور خدا را به دهانهاي خود مانند کسی که خواهد
نور آفتاب را به باد دهان فرو نشاند و خدا تمام کننده است نور خود را
ص: 250
.« هر چند کراهت داشته باشند کافران
و کلینی و دیگران به سندهاي معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده اند که از آن حضرت از تفسیر این آیه
پرسیدند، حضرت فرمود که: یعنی خواستند فرونشانند ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را به دهانهاي خود و خدا تمام می
.«2» نور در اینجا امام است «1» گرداند امامت را چنانچه در آیه دیگر فرموده است فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا
فرمود که: یعنی اوست «3» پرسیدند از تفسیر آیه بعد از این: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ
خداوندي که امر کرده است رسولش را به ولایت از براي وصیّ خود علی بن ابی طالب- و ولایت دین حق است- تا غالب
گرداند او را بر همه دینها نزد قیام قائم آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چنانچه فرموده است که: خدا تمام می کند نورش
یعنی هر چند نخواهند کافران به ولایت علی علیه السّلام. « و لو کره الکافرون بولایه علیّ » را به ولایت قائم
.«4» پرسیدند که: آیه چنین نازل شده است؟ فرمود: بلی
و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ که: خدا تمام می کند نور خود را به قائم از آل رسول علیهم
السّلام تا آنکه چون بیرون آید خدا غالب گرداند او را بر همه دنیا تا آنکه در هیچ جا غیر خدا عبادت کرده نشود چنانچه
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: پر کند
.«5» زمین را از قسط و عدالت بعد از آنکه پر شده باشد از جور و ظلم
و در اکمال الدین روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: زمین خالی نمی باشد از
ص: 251
حجت خداي دانائی که زنده گرداند در زمین آنچه را بمیرانند از حق، پس این آیه را خواند یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ تا آخر
.«1» آیه
و محمد بن العباس روایت نموده است که: حضرت باقر علیه السّلام این آیه را تلاوت فرمود که: بخدا سوگند اگر شما دست
یعنی البته جمعی را می آورد که این دین را اختیار کنند، یا ؛«2» از دین حق و ولایت اهل بیت بردارید خدا دست برنمی دارد
قائم آل محمد را ظاهر می گرداند که همه خلق را به این دین در آورد.
و ایضا روایت نموده است از حضرت امیر علیه السّلام که: روزي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به منبر آمد و
فرمود که: خدا نظر کرد بسوي اهل زمین نظرکردنی پس مرا از میان همه اختیار کرد، پس نظر دیگر کرد و علی را اختیار کرد
که برادر من و وزیر من و وارث من و وصی و خلیفه من است در امّت من و ولی و امام هر مؤمن است بعد از من، هر که با او
دوستی کند با خدا دوستی کرده و هر که با او دشمنی کند با خدا دشمنی کرده، و هر که او را دوست دارد خدا او را دوست
دارد و هر که او را دشمن دارد خدا او را دشمن دارد، و بخدا سوگند که دوست نمی دارد او را مگر مؤمنی
و دشمن نمی دارد او را مگر کافري، و او نور زمین است بعد از من و رکن زمین است، و اوست کلمه تقوي و عروه الوثقی که
خدا در قرآن فرموده؛ پس حضرت این آیه را خواندند یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ
پس فرمود که: أیها الناس! این سخنان مرا حاضران به غایبان رسانند، خداوندا! تو را گواه می گیرم بر ایشان. «3» الْکافِرُونَ
پس خدا بعد از آن در مرتبه سوم نظر کرد بسوي اهل زمین و اختیار کرد بعد از من و بعد از برادرم علی علیه السّلام یازده امام
یکی بعد از دیگري که هر یک از دنیا برود دیگري قائم مقام او خواهد بود، مثل ایشان مثل ستاره هاي آسمان است که هر
یک ستاره که فرو می رود ستاره دیگر طلوع می کند، هادیانند و هدایت یافتگانند، ضرر نمی رساند به ایشان مکر کسی که
ص: 252
به ایشان مکر کند و یاري ایشان نکند، ایشان حجت خدایند در زمین و گواهان خدایند بر خلق، هر که ایشان را اطاعت نماید
خدا را اطاعت کرده است و هر که نافرمانی آنها را کند خدا را معصیت نموده است، ایشان با قرآنند و قرآن با ایشان، از قرآن
.«1» جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند
آیه ثامنه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ
.«2» غَفُورٌ رَحِیمٌ
اي جماعتی که ایمان آورده اید به یگانگی خدا و تصدیق نموده اید به موسی و عیسی! » مفسّران گفته اند که: یعنی
بپرهیزید از عذاب خدا و ایمان بیاورید به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- یا آنکه ایمان آورده اید به خدا و رسول،
ظاهرا؛ ایمان بیاورید به رسول خدا باطنا- تا عطا کند به شما دو بهره از رحمت خود و بگرداند از براي شما نوري که به آن
.«3» « نور راه روید- در قیامت؛ و بعضی گفته اند مراد قرآن است- و تا بیامرزد شما را و خدا آمرزنده و مهربان است
حسن و حسین علیهما السّلام است؛ وَ « کفلین » کلینی و ابن ماهیار و دیگران به سندهاي بسیار روایت کرده اند که: مراد از
.«4» یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یعنی: قرار دهد براي شما امامی که پیروي او نمائید
حسنین علیهما السّلام است؛ وَ « کفلین » و ابن ماهیار به سند دیگر روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام که: مراد از
.«5» یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یعنی: امام عادلی که به او اقتدا نمائید و او علی علیه السّلام است
و ایضا از جابر انصاري به سند معتبر روایت نموده است که: کفلین، حسنین علیهما السّلام اند؛
ص: 253
.«1» و نور، علی علیه السّلام است
.«2» و فرات نیز از ابن عباس این مضمون را روایت نموده است
حسنین علیهما السّلام اند؛ بعد از آن فرمود که: ضرر نمی « کفلین » و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که: مراد از
رساند کسی را که خدا او را گرامی دارد با آنکه او را از شیعیان ما گرداند، هر بلائی که در دنیا به او برسد هر چند قادر نباشد
.«3» بر چیزي که بخورد مگر گیاه زمین
مترجم گوید که: مراد به رحمت، یا رحمت
اخروي است یا دنیوي؛ و چون امام، اعظم رحمتها و نعمتهاي خدا است بر بندگان، در این اخبار اعظم مصداق دو رحمت را
بیان فرمودند؛ و محتمل است که مراد، امام ناطق و امام صامت باشد در هر عصري، و ذکر آن دو معصوم بر سبیل تمثیل باشد
که در وقت نزول آیه موجود بودند؛ و محتمل است که مراد به کفلین، نعمت دنیوي و اخروي باشد؛ و چون حضرت امام
حسن علیه السّلام اعظم مصداق نعمت دنیوي بود به اعتبار آنکه صلح نمود با معاویه و خون و مال شیعیان را محفوظ گردانید،
و حضرت امام حسین علیه السّلام اعظم مصداق نعمت اخروي بود که اصحاب او به اعلا درجات شهادت فایز گردیدند، به این
سبب تخصیص به ایشان فرمودند.
و تَمْشُونَ که در آیه وارد شده بنابراین تأویل ممکن است مراد مشی روحانی باشد به مراتب کمالات عقلائی و سعادات
اخروي، و ممکن است مراد مشی در قیامت باشد چنانچه در تأویل یَسْعی نُورُهُمْ مذکور می شود.
آیه تاسعه و عاشره: یَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا
وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ
ص: 254
یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَ کُمْ وَ تَرَبَّصْ تُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ
الْغَرُورُ. فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ
روزي که ببینی مردان مؤمن و زنان مؤمنه را که می رود بسرعت نور ایشان در پیش روي » : یعنی «1» مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِ یرُ
ایشان و جانب راست ایشان، ملائکه به ایشان گویند: بشارت باد شما را بهشتی چند که جاري می گردد در زیر آنها نهرها
همیشه در آنجا باشید، این است رستگاري عظیم، روزي که گویند مردان و زنان منافق به جماعتی که ایمان آورده اند: انتظار
ما بکشید- یا نظر کنید بسوي ما- تا ما بهره بیابیم از نور شما، در جواب ایشان گفته شود که: برگردید از عقب خود به دنیا و
کسب نور بکنید به ایمان و اعمال صالحه- یا به صحراي محشر، یا به هر جا که خواهید بروید- که از ما به شما بهره اي نمی
رسد، پس دیواري کشیده شود میان مؤمنان و منافقان که درگاهی داشته باشد که مؤمنان از آن درگاه داخل شوند، اندرون
آن دیوار و یا درگاه رحمت خدا باشد که بهشت است و بیرونش عذاب الهی باشد که جهنم است، ندا کنند منافقها مؤمنان را
که: مگر در دنیا ما با شما نبودیم؟! مؤمنان گویند: بلی بودید و لیکن مفتون کردید انفس خود را به نفاق و انتظار بلاها براي
مؤمنان می کشیدید و شک در دین می کردید و فریب داد شما را آرزوها تا آنکه امر خدا- که مرگ است- به شما رسید و
غافل گردانید شما را از خدا شیطان فریب دهنده یا دنیا، پس امروز از شما فدائی گرفته نمی شود و نه از کافران، مسکن شما
.« جهنم است آن سزاوارتر است به شما و بد محلّ بازگشتنی است جهنم از براي شما
و در جاي دیگر
فرموده است یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ
تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِي اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا
اي گروهی که ایمان آورده اید! توبه کنید » : یعنی «2» إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ
ص: 255
بسوي خدا از گناهان توبه اي نصوح که دیگر عود به آن گناهان نکنید شاید پروردگار شما یک نظر کند و بیامرزد گناهان
شما را و داخل کند شما را در بهشتهائی که جاري می شود در زیر آنها نهرها در روزي که خوار نمی گرداند خدا در آن روز
پیغمبر را و آنها را که ایمان آورده اند به او، نور ایشان می رود در پیش روي ایشان و در جانب راست ایشان، می گویند: اي
.« پروردگار ما! تمام گردان از براي ما نور ما را بدرستی که تو بر همه چیز قادر و توانائی
علی بن ابراهیم روایت نموده از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر قول حق تعالی نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ فرمود
که: امامان مؤمنان، نور ایشانند سعی می کنند از پیش رو و جانب راست ایشان تا ایشان را نازل گردانند در منزلهاي ایشان در
.«1» بهشت
و در تفسیر فرات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: سؤال کردم از تفسیر یَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی
نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ، فرمود که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: آن نور، امام مؤمنین است که در روز
قیامت می رود در پیش روي ایشان در وقتی که
خدا رخصت فرماید امام را که برود بسوي منازل خود در جنّات عدن و ایشان از پی او روند تا آنکه با او داخل بهشت شوند؛
و امّا قول حق تعالی وَ بِأَیْمانِهِمْ پس شما در قیامت می گیرید دامان آل محمد علیهم السّلام را و متوسل می شوید به ایشان و
ایشان می گیرند دامان حسن و حسین علیهما السّلام را و ایشان می گیرند دامان امیر المؤمنین علیه السّلام و او دامان حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تا آنکه داخل بهشت می شوند با آن حضرت در جنت عدن، پس این است معنی قول حق
.«2» تعالی بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تا آخر
و ابن شهر آشوب در مناقب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: تمام گردان از براي ما نور ما را، یعنی ملحق
.«3» گردان به ما شیعیان ما را
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ
ص: 256
نُورِکُمْ فرمود که: حق تعالی قسمت می کند نور را در روز قیامت به قدر اعمال مردم و قسمت می کند از براي منافق، پس
پس به این سبب مؤمنان می گویند که: نور ما را ،«1» نوري در ابهام پاي چپ ایشان بهم می رسد و بزودي برطرف می شود
تمام کن.
علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که: هر که در قیامت نوري دارد، نجات می یابد و هر مؤمنی
البته نوري دارد.
و ایضا روایت کرده است در تفسیر نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ که قسمت می کنند نور را میان مردم در قیامت به قدر
ایمان ایشان و قسمت می کنند از
براي منافقان پس نور ایشان در ابهام پاي چپ ایشان ظاهر می شود و زود برطرف می گردد، پس می گویند منافقان به مؤمنان
که: باشید در جاي خود تا ما بهره از نور شما بیابیم، پس مؤمنان به ایشان می گویند: برگردید به عقب خود پس طلب نمائید
نوري، پس برمی گردند، و در پس ایشان دیواري ظاهر می شود پس منافقان از پس دیوار ندا می کنند مؤمنان را: مگر ما با
شما نبودیم در دنیا؟! ایشان می گویند: بلی و لیکن فریب داد شما را نفسهاي شما به گناهان و شک نمودید در دین و انتظار
بلاها براي مؤمنان کشیدید، فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَ ذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ فرمود که: بخدا سوگند که مقصود از این آیه یهود و نصاري نیستند و
.«2» اراده نکرده است مگر اهل قبله را، هِیَ مَوْلاکُمْ یعنی: آتش جهنم اولی است به شما
و در خطبه غدیر حضرت امیر علیه السّلام مذکور است که: مسابقت کنید بسوي چیزي که سبب آمرزش از جانب پروردگار
شما باشد پیش از آنکه دیواري کشیده شود که باطنش رحمت باشد و ظاهرش عذاب پس نشنوند نداي شما را و شیون کنید
.«3» و پروا نکنند شیون شما را
و در حدیث طویلی در کتاب خصال روایت کرده که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که:
ص: 257
محشور می شوند امّت من در قیامت بر پنج علم:
اول: علمی که وارد می شود با فرعون این امّت که ابو بکر است.
دوم: با سامري این امّت که عمر باشد.
سوم: با جاثلیق این امّت که عثمان باشد.
چهارم: با معاویه.
پنجم: با تو یا علی، که در زیر آن، مؤمنان خواهند بود، و تو امام
ایشانی؛ پس خدا خطاب کند به اصحاب آن چهار علم که: برگردید به عقب خود پس طلب کنید نوري را، پس در میان
ایشان دیواري کشند که در آن درگاهی باشد که اندرون آن رحمت است و ایشان شیعیان و موالیان منند؛ و آن جماعتی که با
من بودند در قتال فئه باغیه و محاربه عدول کنندگان از راه راست و درگاه رحمت، شیعیان منند، پس ندا کنند آنها را که: آیا
ما با شما نبودیم ... تا آخر آنچه گذشت.
پس حضرت فرمود که: پس وارد می شوند امّت من و شیعیان من بر حوض محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در دست من
عصائی بوده باشد از چوب درخت عوسج که می رانم به آن دشمنان خود را چنانچه شتر غریب را از حوض شتران دیگر می
.«1» رانند
و ایضا در خصال از جابر انصاري روایت کرده است که گفت: روزي در خدمت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
بودم با امیر المؤمنین علیه السّلام، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السّلام گفت: خدا عطا کرده
شیعیان و محبان تو را هفت خصلت: مداراي در وقت مردن، و ایمنی نزد وحشت، و نور در تاریکی، و ایمنی از فزع و ترس
قیامت، و عدالت نزد ترازوي اعمال، و گذشتن بر صراط، و داخل شدن بهشت پیش از سایر مردم، بعد از آن این آیه را خواند
.«2» نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ
آیه حادي عشر: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ
ص: 258
کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ
خدا ولی و دوست یا متولّی امر آن جماعت است که ایمان آورده اند، بیرون می برد ایشان را از » : یعنی «1» النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ
تاریکیهاي کفر و ضلالت و جهالت بسوي نور ایمان و هدایت و علم، و آنها که کافر شده اند- یعنی در علم الهی باشد که
کافر خواهند شد- دوستان ایشان یا یاوران ایشان طاغوت است یعنی شیطان است؛ و پیشوایان کفر و ضلالت بیرون می برند
ایشان را از نور ایمان و علم و هدایت- یا قابلیت این مراتب- بسوي ظلمات کفر و ارتکاب فسوق یا از نور براهین یقینیّه بسوي
.« ظلمات شکوك و شبهات
و در تفسیر عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد از نور در این آیه، آل محمد علیهم السّلام اند؛ و
.«2» ظلمات، دشمنان ایشانند
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد آن است که هر که ایمان بیاورد به امامان که از جانب خدا
منصوب گردیده اند هر چند بد کردار باشند در اعمال خود، خدا ایشان را از ظلمات قیامت بیرون می آورد بسوي نور عفو و
آمرزش و داخل بهشت می کند ایشان را؛ و آنها که کافر شده اند به امام حق و اعتقاد کرده اند به امامت امامها که از جانب
.«3» خدا منصوب نگردیده اند مخلّد در جهنم خواهند بود هر چند در اعمال خود نهایت زهد و ورع و عبادت داشته باشند
و کلینی به سند معتبر از ابن ابی یعفور روایت کرده است که: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم که: من مخالطه می
کنم با مردم و تعجب بسیار می کنم از جماعتی که ولایت شما را ندارند و ولایت ابو بکر و
عمر دارند و صاحب امانت و وفا و راستی اند، و از گروهی چند که ولایت شما را دارند و آن امانت و راستی و وفا را ندارند.
حضرت درست نشستند شبیه به آدم غضبناك و فرمودند که: دین ندارد کسی که عبادت خدا کند با ولایت امام جائري که
منصوب از جانب خدا نباشد، و عتابی نیست بر
ص: 259
کسی که عبادت خدا کند با ولایت امام عادلی که از جانب خدا منصوب باشد.
من از روي تعجب گفتم که: آنها را دین نیست و بر اینها عتاب نیست؟!
فرمود: بلی، مگر نشنیده اي قول حق تعالی را اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ یعنی: بیرون می برد ایشان را
از تاریکیهاي گناهان بسوي نور توبه و آمرزش به جهت آنکه اعتقاد کرده اند به امامت هر امامی عادل که از جانب خدا تعیین
شده است، و فرموده است وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ.
راوي گفت که: من عرض کردم که: مراد از الَّذِینَ کَفَرُوا کافران نیستند؟
حضرت فرمود که: کافران را چه نور هست که ایشان را از آن نور بیرون برند بسوي ظلمات بلکه مقصود آن جماعتند که بر
نور اسلام بودند، پس چون اختیار ولایت هر امام جائر کردند که از جانب خدا منصوب نیستند به سبب این ولایت بیرون رفتند
از نور اسلام بسوي ظلمات، پس واجب گردانید خدا بر ایشان آتش جهنم را با کافران، پس ایشان اصحاب نار جهنمند و
.«1» همیشه در جهنم خواهند بود
و شیخ طوسی در مجالس روایت نموده است از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم این آیه را خواند تا هُمْ فِیها خالِدُونَ، از آن حضرت پرسیدند که: کیستند اصحاب نار؟ فرمود که: هر که جنگ کند با
علی علیه السّلام بعد از من، پس ایشان در آتش جهنم خواهند بود با کفار زیرا که کافر شدند به حق بعد از آنکه بسوي ایشان
.«2» آمد و حجت بر ایشان تمام شد
آیه ثانیه عشر: یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَ َ ص مُوا بِهِ فَسَ یُدْخِلُهُمْ
اي گروه مردمان! بتحقیق که آمد بسوي شما برهانی از جانب » : یعنی «3» فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِ راطاً مُسْتَقِیماً
پروردگار شما و فرستادیم بسوي شما نوري ظاهرکننده، پس آنها که ایمان آوردند به خدا
ص: 260
و چنگ زدند به او پس بزودي داخل گرداند ایشان را در رحمتی از خود که وعده داده است ایشان را و فضلی زیاده بر آن و
یعنی راهی راست که اسلام و ایمان « هدایت کند ایشان را بسوي خدا یا بسوي آنچه وعده به ایشان داده شده در طریق مستقیم
و طاعت است در دنیا و طریق بهشت است در آخرت.
و بدان که بعضی از مفسّران برهان را، معجزه؛ و بعضی، دین؛ و بعضی، حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفته اند؛ و
.«1» گفته اند: مراد به نور، قرآن است
و در کتاب تأویل الآیات از دیلمی روایت کرده است که: حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: برهان، حضرت رسول صلّی
.«2» اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و نور مبین، حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام
و علی بن ابراهیم
گفته است که: نور، امامت امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ و الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَ َ ص مُوا بِهِ آنهایند که متمسک شده اند به
.«3» ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه طاهرین علیهم السّلام
و در مجمع البیان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که: برهان، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و نور، ولایت
.«4» علی بن ابی طالب علیه السّلام است
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: برهان، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و نور و صراط
.«5» مستقیم، علی بن ابی طالب علیه السّلام است
آیه ثالثه عشر: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ
آیا کسی که مرده باشد- گفته اند: یعنی کافر باشد- پس زنده گردانیم که هدایت کنیم » : یعنی «6» لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
او را و بگردانیم از براي او نوري که راه رود به آن در میان مردم- بعضی نور را به علم و حکمت تفسیر
ص: 261
مانند کسی است که مثل و صفت او آن است که در تاریکیهاي -«3» و بعضی به ایمان ؛«2» و بعضی به قرآن ؛«1» نموده اند
.« کفر و ضلالت و جهالت است و هرگز از آن بیرون نمی رود، چنین زینت داده شده است براي کافران کرده هاي ایشان
و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً که مراد از نور، امامی است که
به او اقتدا کنند؛ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ کسی است که امام را
.«4» نشناسد
و به سند معتبر دیگر روایت نموده است که: چون خدا خواست حضرت آدم را خلق کند جبرئیل را فرستاد در اول ساعتی از
روز جمعه، پس به دست راست یک قبضه گرفت از آسمان هفتم تا آسمان اول، و به دست چپ خود یک قبضه گرفت از
زمین اول تا زمین هفتم، پس حق تعالی خطاب نمود به آنچه در دست راست جبرئیل بود که: از تو خلق می کنم پیغمبران و
اوصیاء و صدّیقان و مؤمنان و سعادتمندان را، و خطاب کرد به آنچه در دست چپ او بود که: از تو خلق می کنم جباران و
مشرکان و کافران و اشقیا را. پس این دو طینت را با یکدیگر مخلوط کرد و در ولادت از یکدیگر جدا می شوند چنانچه می
حضرت « بیرون می آورد زنده را از مرده و مرده را از زنده » : یعنی «5» * فرماید یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ
فرمود: زنده اي که از مرده بیرون می آید آن مؤمنی است که از طینت کافر، طینت او بیرون می آید؛ و مرده اي که از زنده
بیرون می آید کافري است که از طینت مؤمن بیرون می آید؛ پس زنده، مؤمن است، و مرده، کافر، و این است معنی قول حق
تعالی أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ پس مرگش اختلاط طینت او با طینت کافر
ص: 262
و زندگیش در آن وقت است که خدا جدا می کند طینت او را از طینت کافر به قدرت خود.
و همچنین حضرت عزت بیرون می آورد مؤمن را در ولادت از ظلمت طینت کافر بعد از آنکه داخل در آن شده بود بسوي
نور، و بیرون می آورد کافر
یعنی: «1» را از نور که طینت مؤمن باشد بسوي ظلمت کفر چنانچه می فرماید لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ
فرستاد پیغمبر را که بترساند کسی را که زنده باشد- یعنی مؤمن باشد- و ثابت شود و عید عذاب بر کافران، یا حجت ایشان »
.«2» « تمام گردد
و عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده در تفسیر این آیه که: مراد از میت کسی است که این امر امامت ما را نداند،
و زنده شدن او به معرفت امامت است؛ و مراد از نور، علی بن ابی طالب علیه السّلام است؛ و آنکه مثلش آن است که در
ظلمات است، این خلقند که چیزي نمی دانند و امام خود را نمی شناسند- و به دست مبارك خود اشاره کرد بسوي ایشان-
و ابن شهر آشوب روایت نموده قریب به این مضمون را. .«3»
و علی بن ابراهیم گفته است: أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً یعنی جاهل باشد از حق، فَأَحْیَیْناهُ یعنی او را هدایت کنیم بسوي حق، وَ جَعَلْنا لَهُ
.«4» نُوراً مراد به نور، ولایت است، کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ یعنی در ولایت ائمه غیر حق بوده باشند
آیه رابعه عشر: حق تعالی از حضرت نوح علیه السّلام نقل کرده است رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ
اي پروردگار من! بیامرز مرا و پدر و مادر مرا و هر که داخل خانه من می شود » : یعنی «5» وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَباراً
.« با ایمان و مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و زیاد مکن ظالمان را مگر هلاك
علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده
است که: مراد به بیت، ولایت است
ص: 263
.«1» که هر که داخل ولایت شود داخل در خانه پیغمبران شده است
مترجم گوید که: مراد به بیت، بیت معنوي است چنانکه سابقا مذکور شد یعنی خانه آباده عزت و کرامت و اسلام و ایمان،
پس هر که ولایت ایشان را اختیار نماید داخل خانه آباده ایشان گردیده است و به ایشان ملحق شده، پس شیعیان که اهل
ولایتند در این خانه داخلند و دعاي نوح علیه السّلام ایشان را شامل است.
و شیخ طبرسی رحمه اللّه گفته که: مراد به بیت، یا خانه آن حضرت است، یا مسجد آن حضرت، یا کشتی. و بعضی گفته اند:
مراد خانه محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و مراد به مؤمنین و مؤمنات، یا جمیع مؤمنان است یا از امّت محمد صلّی اللّه
.«2» علیه و آله و سلّم
آیه خامسه عشر: اخباري است که تأویل مسجد به اهل بیت و خانه هاي ایشان شده است.
کلینی و ابن ماهیار از حضرت موسی علیه السّلام روایت کرده اند در تأویل قول حق تعالی وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ
حضرت فرمود که: مراد به مساجد، اوصیاء علیهم السّلام ،« مسجدها از خداست پس مخوانید با خدا احدي را » : یعنی «3» أَحَداً
.«4» اند
.«5» و علی بن ابراهیم از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: مساجد، ائمه علیهم السّلام اند
و ایضا ابن ماهیار از امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که گفت: از پدرم شنیدم که مراد به مساجد، اوصیاء و ائمه
علیهم السّلام اند یکی بعد از دیگري؛ پس مراد آن است که: دعوت مکنید مردم را بسوي
.«6» غیر ایشان، پس مانند کسی خواهید بود که با خدا دیگري را خوانده باشد
مترجم گوید که: اختلاف کرده اند مفسران در تأویل مساجد که در این آیه کریمه وارد
ص: 264
.«1» شده است: بعضی گفته اند مواضعی است که از براي عبادت بنا شده است و در بعضی اخبار نیز وارد شده است
و در احادیث بسیار از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام و امام محمد تقی علیه
السّلام منقول است که: مراد به مساجد، هفت عضو است که می باید با آنها سجده کنند: پیشانی و کفها و زانوها و دو انگشت
.«2» مهین پاها
و امّا تأویلی که در آن اخبار وارد شده است، چند وجه احتمال دارد:
اول آنکه: مراد خانه هاي ایشان در حال حیات و روضات مقدسه ایشان بعد از وفات بوده باشد، پس تقدیر مضافی در اخبار
باید کرد، و بنابراین وجه ممکن است که مراد جمیع بقاع مشرّفه بوده باشد، و تخصیص این فرد به ذکر براي آن باشد که
اشرف افراد آن است.
دوم آنکه: مراد بیوت معنویّه بوده باشد چنانچه سابقا مذکور شد.
تقدیر کنند زیرا که ایشان اهل مساجدند حقیقتا. « اهل » سوم آنکه: در آیه کریمه مضافی مثل
«3» و عیاشی روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر قول حق تعالی وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ
فرمود که: یعنی «- بازدارید روهاي خود را نزد هر مسجدي- یعنی هر جاي نمازي یا وقت نمازي » : ترجمه اش آن است که
.«4» ائمه علیهم السّلام
مترجم گوید: ممکن است که مراد آن باشد که مراد به مسجد، خانه هاي ائمه علیهم السّلام است، یعنی باید که
در حال حیات به منازل شریفه ایشان رجوع کنید براي اخذ معالم دین از ایشان و انقیاد و اطاعت ایشان، و بعد از وفات به
مشاهد مشرّفه ایشان براي زیارت؛ یا مراد از مسجد، اهل مسجد باشند زیرا که ایشان عامران مساجد الهی، یا آنکه ایشان را
مسجد نامیده اند مجازا براي آنکه خدا امر کرده است به خضوع نزد ایشان و تعظیم کردن ایشان.
ص: 265
.«1» و احادیث بسیار وارد شده که مراد رو به قبله آوردن است در وقت هر نماز در مساجد یا مطلقا
«2» و ایضا عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی خُ ذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ
.«3» فرمود که: مراد ائمه علیهم السّلام اند « بگیرید زینت خود را نزد هر مسجدي » : ترجمه اش آن است که
و این حدیث را به چند وجه توجیه می توان کرد:
اول آنکه: مراد تفسیر مسجد باشد به خانه هاي منوّره و مشاهد معطّره ایشان چنانچه در بعضی احادیث وارد شده است.
دوم آنکه: مراد آن باشد که خطاب در آیه کریمه متوجه ایشان است چنانچه در احادیث وارد شده است که آیه کریمه
و با حضور ایشان مقدمند بر دیگران. ،«4» مخصوص جمعه و عیدین است
و لکن از بعضی احادیث ظاهر می ؛«5» سوم آنکه: مراد تأویل زینت باشد به ولایت، چنانچه از بعضی اخبار نیز ظاهر می شود
و از بعضی شانه کردن در ،«7» و از بعضی بوي خوش کردن ،«6» شود که مراد، جامه فاخر پوشیدن است در وقت هر نماز
.«8» وقت هر نماز
و جمع میان اخبار به این نحو به خاطر قاصر می رسد که مراد به زینت اعم از
زینتهاي روحانی و جسمانی بوده باشد و ولایت اهل بیت علیهم السّلام اشرف و افضل زینتهاي روحانی است، و در هر حدیث
آنچه مناسب فهم راوي و موافق حال او باشد بیان فرموده باشند.
فصل یازدهم در بیان آنکه ایشانند شهدا و گواهان بر خلق و آنکه اعمال عباد بر ایشان عرض می شود
امّا آیات:
.«1» حق تعالی فرموده است وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً
.«2» و فرموده است فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً
.[«3» [وَ سَیَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
و فرموده است وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَ یَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ
.«4» تَعْمَلُونَ
.«6» [«5» [وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ
ص: 267
.«1» و فرموده است وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ
و فرموده است وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ
.«2» الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ
.«3» و فرموده است وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ
.«4» و فرموده است وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِی ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
.«5» و فرموده است وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ
و فرموده است أَ
.«6» فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ
.«7» و فرموده است وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ
چنین گردانیدیم شما را امّت وسط- یعنی عدل یا متوسط میان افراط و تفریط چنانچه سابقا » : آیه اول: ترجمه اش آن است که
.« مذکور شد، یا آنکه بهترین امّتها- تا بوده باشید گواهان بر مردم و بوده باشد رسول گواه بر شما
شیخ طبرسی گفته است که: در شاهد بودن ایشان سه قول است:
اول آنکه: گواهند ایشان بر مردم به اعمالی که در آنها مخالفت حق کرده اند در دنیا
ص: 268
و آخرت چنانچه فرموده است وَ جِی ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ.
دوم آنکه: مراد آن باشد که شما حجت باشید بر مردم و بیان کنید از براي ایشان حق و دین را و رسول گواه باشد و بیان
کننده باشد دین را از براي شما.
سوم آنکه: ایشان گواهی می دهند از براي پیغمبران بر امّتهاي ایشان که تکذیب ایشان کرده اند که تبلیغ رسالت الهی نموده
اند، و گواه بودن رسول بر ایشان یا به این است که گواه بر اعمال ایشان باشد یا حجت بر ایشان شود یا آنکه در قیامت از براي
.«1» خواهد آمد « لام » به معنی « علی » ایشان گواهی دهد که آنها راست گفته اند در گواهی که دادند، پس
مترجم گوید که: احادیث بسیار وارد شده است که این خطاب در آیه متوجه ائمه علیهم السّلام است و ایشانند گواهان بر
خلق، و این احادیث بر یکی از دو وجه محمول می تواند بود:
اول آنکه: خطاب مخصوص ایشان باشد و مراد از امّت، ایشان باشند، چنانچه در بعضی از اخبار وارد شده است که آیه چنین
نازل شده:
.«2» « و کذلک جعلناکم ائمه وسطا »
دوم آنکه: خطاب متوجه جمیع امّت باشد به اعتبار آنکه ائمه در میان ایشان هستند، پس آنچه فرمودند که: مائیم امّت وسط،
مراد آن خواهد بود که به سبب ما این امّت متّصف به این صفت شده اند.
کلینی و صفار و ابن شهر آشوب و عیاشی به سندهاي بسیار از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام روایت کرده اند
.«3» که: در تفسیر این آیه فرمودند: مائیم امّت وسطی و مائیم گواهان خدا بر خلق و حجتهاي خدا در زمین
و فرات به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر این آیه فرمود که: از ما اهل بیت علیهم السّلام به
اهل هر زمان شهیدي یعنی گواهی هست، علی علیه السّلام در زمان خود و حسن علیه السّلام در زمان خود و حسین علیه
السّلام در زمان خود، و هر امامی که دعوت می کند مردم
ص: 269
.«1» را بسوي خدا در زمان خود
و ایضا در بصائر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: أُمَّهً وَسَطاً یعنی: عدلا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ
یعنی: ائمه علیهم السّلام که گواهند به مردم، وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً یعنی: گواه باشد رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«2» بر ائمه علیهم السّلام
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم گواهان بر مردم به آنچه نزد ایشان است از حلال و حرام و آنچه
.«3» ضایع کرده اند از احکام الهی
و در کافی و بصائر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که: خدا ما را مطهر گردانیده است از بدیها
و معصوم گردانیده است از گناهان و گردانیده است ما را گواهان بر خلقش و حجتهاي او در زمین، و ما را با قرآن مقرون
.«4» گردانیده است و قرآن را با ما مقرون ساخته، ما از او جدا نمی شویم و او از ما جدا نمی شود
و عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم اوسط و بهترین نمطها یعنی فرشها و مسندها که در صدر
مجلس فرش می کنند یا اصناف خلق، چنانچه حق تعالی فرموده است وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً بسوي ما می باید برگردد
.«5» غلوکننده و به ما ملحق شود تقصیرکننده
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه را تلاوت نمودند پس فرمودند که: گمان می کنی مراد از
گواهان در این آیه جمیع اهل قبله اند از آنها که به یگانگی خدا قایلند؟! چنین نیست، آیا گمان می کنی کسی که در دنیا
گواهی او را بر یک صاع خرما قبول نمی کنند حق تعالی در قیامت طلب گواهی از او خواهد کرد و گواهی او را قبول خواهد
کرد در حضور جمیع امّتهاي گذشته؟! چنین نیست، و خدا ایشان را اراده نکرده
ص: 270
است بلکه مراد آن امّتند که دعاي حضرت ابراهیم علیه السّلام در حقّ ایشان مستجاب گردیده و آنها مرادند که خدا به ایشان
یعنی: «1» خطاب نمود که کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ
بعد از آن اوصاف ایشان را فرموده که: امر می کنند به ؛« بودید شما بهترین امّتی که بیرون آورده شده است از براي مردم »
نیکیها و نهی می کنند از بدیها و مراد ائمه علیهم السّلام اند و ایشانند امّت وسطی و بهترین امّتها
.«2»
و ایضا از آن حضرت روایت کرده است که: شهدا و گواهان بر مردم نیستند مگر پیغمبران و امامان، زیرا که جایز نیست حق
تعالی گواهی بطلبد بر مردم از همه امّت حال آنکه در میان ایشان جمعی هستند که در دنیا گواهی ایشان را بر یک بسته سبزي
.«3» قبول نمی کنند
و ابو القاسم حسکانی در شواهد التنزیل روایت کرده است از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که: حق تعالی ما را اراده و به
ما خطاب فرموده در آنجا که فرموده است لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گواه است بر
ما و ما گواهیم از جانب خدا بر خلق او و حجتهاي خدائیم در زمین او، و مائیم آنها که خدا فرموده است وَ کَ ذلِکَ جَعَلْناکُمْ
.«4» أُمَّهً وَسَطاً
مفسران ؛«؟ پس چگونه خواهد بود حال کافران در وقتی که بیاوریم از هر امّتی گواهی » : آیه دوم: ترجمه اش آن است که
گفته اند: یعنی پیغمبران که گواهی براي امّت خود دهند و بر ایشان و بیاوریم تو را اي محمد بر ایشان گواه؛ و بعضی گفته اند
.«5» که: یعنی تو گواهی بر امّت خود؛ و بعضی گفته اند: تو گواهی بر آن گواهان
چنانچه کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه نازل
ص: 271
شده در امّت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بس، و در هر قرنی از ایشان امامی از ما هست که گواه است بر ایشان و
.«1» محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گواه است بر ما
و در کتاب احتجاج در حدیث
طولانی از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که فرمود در وصف اهل موقف: پس بازمی دارند رسولان را و
سؤال می کنند از ایشان که:
آیا ادا کردید رسالتها را که بسوي شما فرستاده بودیم به امّتهاي خود؟ ایشان گویند که: ادا کردیم؛ پس از امّتهاي ایشان سؤال
کنند که: آیا پیغمبران رسالتهاي ما را به شما رسانیدند؟ کافران ایشان انکار کنند چنانچه خدا می فرماید فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ
پس رسولان شهادت طلبند از رسول خدا ،«3» پس کافران گویند ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ ،«2» إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آن حضرت شهادت بدهد که راست می گویند پیغمبران و دروغ می گویند آنها که انکار تبلیغ
رسالت کرده اند از امّتهاي ایشان، پس به هر امّتی از ایشان خطاب می فرماید که فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ
حضرت فرمود ،« بلکه بتحقیق آمد بسوي شما پیغمبر بشارت دهنده و ترساننده و خدا بر همه چیز قادر است » : یعنی «4» قَدِیرٌ
که: یعنی قادر است که جوارح و اعضاي شما را به سخن آورد که گواهی دهند بر شما به آنکه رسولان خدا رسالتهاي او را به
شما رسانیده اند، و اشاره است به این قول حق تعالی فَکَیْفَ إِذا جِئْنا تا آخر آیه، پس در آن وقت نمی توانند که رد کنند
گواهی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را از ترس آنکه مهر بزنند بر دهان ایشان و گواهی دهند اعضا و جوارح بر
کرده هاي ایشان، و باز گواهی می دهد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر منافقان قوم خود
و امّت خود و کافران ایشان به آنکه ملحد شدند و از دین برگردیدند و عناد با اوصیاي آن حضرت ورزیدند و عهدها و
پیمانهاي او را شکستند و سنّتهاي او را تغییر دادند و به اهل بیت او ستم کردند و از پس به پشت برگشتند
ص: 272
و مرتد شدند و پیروي کردند امّتها را که پیشتر خیانت ورزیدند با پیغمبران و ستم کردند بر اوصیاي ایشان، پس در آن وقت
همه اقرار می کنند به کفر و ضلالت خود و می گویند:
.«2» « پروردگارا! غالب شد بر ما شقاوت ما و بودیم ما گروهی گمراهان » : یعنی «1» رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ
و بعد از وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً خدا می فرماید که یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّي بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا
در آن روز که گواهان بر ایشان گواهی دهند دوست دارند و آرزو کنند که بمیرند و به زمین » : یعنی «3» یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً
علی بن ابراهیم روایت کرده است که: مراد آن است که آرزو می کنند آنها .« فرو روند و سخنی را از خدا کتمان نکرده باشند
که حقّ علی ابی طالب علیه السّلام را غصب نمودند که در آن موضع که جمع شدند براي غصب حقّ آن حضرت، زمین ایشان
را فرو می برد و کتمان نمی کردند آنچه را حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در حق امیر المؤمنین علیه السّلام و
.«4» خلافت او گفته بود
آیه سوم و چهارم: نزدیک است مضمونشان به یکدیگر، و مضمون آیه چهارم آن است که: بگو یا محمد: بکنید آنچه مأمور
شده اید به آن،
یا آنکه امر به سبیل تهدید است پس زود باشد که خدا ببیند عمل شما را و رسول او و مؤمنان و بزودي برخواهید گشت بسوي
داناي پنهان و آشکار پس خبر می دهد شما را به آنچه کرده اید؛ و خلاف نموده اند مفسران در تفسیر مؤمنان: بعضی گفته
.«5» اند شهیدانند؛ و بعضی گفته اند ملائکه کاتبان اعمالند
و احادیث بسیار از طرق خاصه و عامه وارد شده که مراد ائمه علیهم السّلام اند، چنانچه صفار و ابن شهر آشوب و عیاشی و
کلینی و دیگران به سندهاي بسیار روایت کرده اند از حضرت
ص: 273
.«1» صادق و باقر علیهما السّلام که فرمودند: مراد از مؤمنان، مائیم
و در مجالس شیخ طوسی و بصائر الدرجات و تفسیر عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده اند که: روزي حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در میان جمعی از صحابه نشسته بود و فرمود که: بودن من در میان شما خیر است از براي
شما و مفارقت نمودن من از شما خیر است از براي شما، پس جابر انصاري برخاست و گفت: یا رسول اللّه! بودن تو در میان ما
معلوم است که خیر است از براي ما، پس چگونه مفارقت تو خیر است از براي ما؟ حضرت فرمود که: بودن من در میان شما
«2» خیر است از براي شما به جهت آنکه خدا فرموده وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
نبوده است که خدا عذاب کند ایشان را و حال آنکه تو در میان ایشان باشی، و نبوده است که خدا عذاب کننده ایشان » : یعنی
باشد و
حضرت فرمود که: یعنی عذاب ایشان به شمشیر می کنند؛ و امّا خیر بودن مفارقت من شما ،« حال آنکه ایشان استغفار می کنند
را براي آن است که اعمال شما در هر روز دوشنبه و پنجشنبه بر من عرض می شود، اگر عمل نیکی از شما می بینم حمد می
.«3» کنم خدا را بر آن، و اگر عمل بدي می بینم طلب آمرزش می کنم از براي شما
و در مجالس شیخ و بصائر به سند معتبر روایت کرده اند که: ابن اذینه از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمود از تفسیر قول
.«4» خدا وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ، فرمود که: مراد از مؤمنان، مائیم
و ایضا شیخ در مجالس و دیگران به سندهاي معتبر از داود بن کثیر روایت نموده اند که گفت: روزي در خدمت حضرت
صادق علیه السّلام نشسته بودم، حضرت ابتدا فرمود بدون آنکه من سؤال کنم: اي داود! عرض شد بر من اعمال شما در روز
پنجشنبه پس دیدم در آنچه عرض شد بر من صله و احسانی که تو نسبت به فلان پسر عمّ خود کرده اي پس شاد
ص: 274
گردانید مرا آن و دانستم که این صله تو باعث آن می شود که زودتر فانی گردد عمر او و قطع شود اجل او.
داود گفت: من پسر عمّی داشتم معاند و خبیث و به من خبر رسید که او و عیالش از پریشانی حال بدي دارند پس براتی براي
.«1» ایشان حواله کردم پیش از آنکه روانه مکه معظمه شوم، چون به مدینه رسیدم حضرت مرا خبر داد به آن
و علی بن ابراهیم به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده
.«2» است که: مراد به مؤمنون در این آیه، ائمه طاهرین علیهم السّلام اند
و ایضا از آن حضرت روایت کرده است که: اعمال بندگان در هر صباح بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض می
شود، اعمال نیکان ایشان و بدان ایشان، پس حذر کنید و شرم نمائید هر یک از شما از آنکه عرض شود بر پیغمبر او عمل قبیح
.«3» او
و ایضا از آن حضرت روایت نموده است که: هیچ مؤمنی و کافري را در قبر نمی گذارند مگر آنکه عرض شود عمل او بر
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام تا آخر ائمه که اطاعت آنها را خدا بر خلق واجب گردانیده
.«4» است، و این است معنی قول حضرت عزت وَ قُلِ اعْمَلُوا تا آخر آیه
و در معانی الاخبار و تفسیر عیاشی نقل کرده است از ابو بصیر که به خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد که: ابو
الخطاب می گفت که: در هر روز پنجشنبه اعمال امّت بر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض می شود، فرمود: نه
چنین است و لیکن عرض می شود بر آن حضرت اعمال امّت در هر صباح عمل نیک و بد ایشان پس حذر کنید؛ پس حضرت
.«5» این آیه را تلاوت نمود و ساکت شد، ابو بصیر گفت: مراد از مؤمنان، ائمه علیهم السّلام اند
ص: 275
و در بصائر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: هر صباح عمل نیک و بد بندگان بر رسول خدا صلّی اللّه علیه
.«1» و آله و سلّم عرض می شود پس حذر کنید
و
به روایت دیگر: محمد بن مسلم از آن حضرت سؤال کرد که: آیا اعمال بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض می
شود؟ حضرت فرمود که: در آن شکی نیست؛ پس از تفسیر این آیه پرسیدم، فرمود که: مؤمنون، ائمه علیهم السّلام اند که
.«2» گواهان خدایند در زمین
و ایضا از آن حضرت روایت نموده است که: اعمال عباد در هر روز پنجشنبه عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
.«3» و سلّم
و به روایت دیگر فرمود که: در هر روز پنجشنبه عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم
.«4» السّلام
و به روایت دیگر فرمود که: در هر روز پنجشنبه عرض می شود اعمال بندگان بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و
چون روز عرفه می شود حق تعالی اعمال دشمنان ما و دشمنان شیعیان ما را باطل می گرداند چنانچه فرموده است که وَ قَدِمْنا
آمدیم بسوي آنچه ایشان کرده اند از عمل پس گردانیدیم آن را مانند » : یعنی «5» إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً
.«6» « ذره ها که در هوا پهن گردیده که هیچ از آن به دست نمی آید و فایده اي بر آن مترتب نمی گردد
و به روایت دیگر در تفسیر آیه فرمود که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم السّلام عرض می شود بر
.«7» ایشان اعمال بندگان در هر روز پنجشنبه
و به روایت دیگر فرمود که: مؤمنان، ائمه علیهم السّلام اند که اعمال بندگان هر روز بر ایشان
ص: 276
.«1» عرض می شود تا روز قیامت
و ایضا روایت نموده است
که: یکی از خواص اصحاب حضرت امام رضا علیه السّلام از آن حضرت التماس نمود که: دعا کن از براي من و از براي اهل
بیت من، حضرت فرمود: مگر دعا نمی کنم؟ بخدا سوگند که اعمال شما در هر شب و روز بر من عرض می شود، راوي
.«2» گفت: من این سخن را عظیم شمردم، حضرت فرمود که: مگر نخوانده اي کلام خدا را قُلِ اعْمَلُوا تا آخر آیه
و ایضا روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام به اصحاب خود فرمود که: چرا حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم را آزرده می کنید؟ یکی از ایشان گفت: فداي تو شوم چگونه آن حضرت را آزرده می کنیم؟ فرمود: مگر نمی دانید که
اعمال شما عرض می شود بر آن حضرت و چون معصیتی و گناهی در آنها می بیند آزرده می شود؟ پس آزرده مکنید آن
.«3» حضرت را به معصیت و خوش حال نمائید او را به اعمال صالحه
و کلینی روایت کرده است که: مردي این آیه را در خدمت حضرت صادق علیه السّلام خواند، حضرت فرمود که: آیه
یعنی امین خدائیم به دین او و علوم او و شرایع «4» است و مائیم مأمونون « و المأمونون » « و المؤمنون » همچنین نیست و به جاي
و احکام او.
و سیّد ابن طاووس در رساله محاسبه النفس از تفسیر ابن ماهیار روایت کرده است که:
عمار به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد: آرزو دارم و دوست می دارم که شما در میان ما به قدر عمر
نوح زندگانی کنید، پس حضرت فرمود که: اي عمار! زندگانی من بهتر است از براي شما و وفات من بد نیست
از براي شما؛ امّا زندگانی من براي آنکه شما کارهاي بد می کنید و من استغفار می کنم از براي شما؛ و امّا بعد از وفات من،
پس از خدا بترسید و خوب بفرستید صلوات بر من و اهل بیت من، بدرستی که شما عرض کرده می شوید بر
ص: 277
من با نامهاي شما و نامهاي پدران شما، اگر امر نیکی از شما بر من عرض می شود حمد می کنم خدا را، و اگر امر بدي عرض
می شود استغفار می کنم از براي گناهان شما.
پس منافقان و آنهائی که شک داشتند و آنها که در دل ایشان مرض کفر و نفاق بود گفتند که: گمان می کنید که اعمال عباد
بر او عرض می شود بعد از وفات او با نامهاي مادران و پدران ایشان و نسبتهاي ایشان به قبیله هاي ایشان؟ این سخن نیست
مگر دروغ؛ پس خدا این آیه را فرستاد قُلِ اعْمَلُوا- تا- الْمُؤْمِنُونَ، گفتند: یا رسول اللّه! کیستند مؤمنان؟ فرمود: مراد از مؤمنان
در این آیه آل محمدند، پس گفت: وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ حضرت فرمود که: یعنی
.«1» خبر می کند شما را به آنچه می کنید از طاعت یا معصیت
و به هر یک از این مضامین احادیث بسیار هست، و به اعتبار اتحاد مضامین، به آنچه مذکور شد اکتفا نمودیم.
و یادآور روزي را که مبعوث گردانیم از هر امّتی گواهی که شهادت دهد از براي نیکان و » : آیه پنجم: ترجمه اش این است
بدان پس رخصت ندهند کافران را در عذر خواستن و از ایشان طلب بازگشت و توبه ننمایند که خدا را از خود راضی
.« گردانند
شیخ طبرسی و علی بن
ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده اند در تفسیر این آیه که: براي هر زمانی و امّتی امامی هست، و هر امّتی با
.«2» امام خود مبعوث می گردند
و در مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که حضرت فرمود:
.«3» مائیم گواهان بر این امّت
.« و یادآور روزي را که مبعوث می گردانیم در میان هر امّتی گواهی بر ایشان از صنف ایشان » : آیه ششم: ترجمه اش این است
علی بن ابراهیم گفته است: یعنی از ائمه؛ و گفته است که: پس گفت به پیغمبر خود:
ص: 278
یعنی بر ائمه، پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گواه است بر ائمه و « و بیاوریم تو را- اي محمد- گواه بر ایشان
.«1» ائمه گواهند بر مردم
جهاد نمائید در راه خدا و اطاعت او آنچه سزاوار جهاد کردن است، او برگزید شما را و » : آیه هفتم: ترجمه اش این است که
نگردانیده بر شما در دین حرج و تنگی، ملت پدر شما ابراهیم است، او مسمّی گردانیده است شما را به اسلام پیش از فرستادن
.« قرآن و در این قرآن تا آنکه بوده باشد رسول گواه بر شما و بوده باشید شما گواه بر مردم
علی بن ابراهیم روایت نموده است که: این آیه مخصوص آل محمد علیهم السّلام است، و رسول بر آل محمد گواه است، و
آل محمد گواهانند بر مردم بعد از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و حضرت عیسی علیه السّلام به خدا خواهد
گفت که: من بر امّت خود گواه بودم مادامی که در میان ایشان بودم،
و چون مرا قبض کردي تو گواه بودي بر ایشان و تو بر همه چیز گواهی، و خدا بر این امّت بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم گواه قرار داده از اهل بیت او و عترت او مادامی که در دنیا احدي از ایشان بوده باشد، پس چون ایشان برطرف
شوند اهل زمین همه هلاك می شوند.
و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانیده است و اهل بیت مرا امان اهل
.«2» زمین گردانیده است
و ابن شهر آشوب روایت کرده است که: هُوَ سَمَّاكُ مُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ اشاره است به دعاي حضرت ابراهیم و اسماعیل
علیهما السّلام از براي آل محمد علیهم السّلام که ملازم حرم بودند تا ایمان به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«3» آوردند، و پیغمبر بر آل محمد علیهم السّلام گواه است و ایشان گواهانند بر مردم بعد از او
و در تفسیر فرات روایت کرده است که: از حضرت باقر علیه السّلام سؤال کردند از تفسیر این آیات، حضرت فرمود: مائیم
مراد به این آیات و مائیم برگزیدگان و بر ما در دین حرج قرار
ص: 279
نداده؛ و حرج، شدیدترین تنگیهاست؛ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ مراد مائیم و بس و خدا ما را مسلمین نامیده؛ مِنْ قَبْلُ یعنی: در کتب
گذشته؛ وَ فِی هذا یعنی: در این قرآن؛ لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ پس رسول گواه است بر ما به آنچه رسانیدیم از جانب
خدا، و مائیم گواهان بر مردم پس هر که راست گوید در روز قیامت تصدیق او می کنیم و هر
.«1» که دروغ گوید در روز قیامت تکذیب او می کنیم
و در قرب الاسناد از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که:
حضرت عزت به امّت من سه خصلت عطا کرده که نداده است آنها را مگر به پیغمبري:
اول آنکه: خدا پیغمبري که می فرستاد به او می فرمود که: سعی کن در دین و بر تو حرجی نیست، و به امّت من خطاب فرمود
که وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ و مراد به حرج، تنگی است.
دوم آنکه: خدا پیغمبري که می فرستاد به او وحی می فرمود که: هرگاه تو را امري روي دهد که مکروه تو باشد دعا کن مرا تا
دعا کنید و » : یعنی «2» مستجاب گردانم دعاي تو را، و به امّت من این را عطا کرد در آنجا که فرمود ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
.« بخوانید مرا تا مستجاب گردانم دعاي شما را
سوم آنکه: چون خدا پیغمبري می فرستاد او را گواه بر قومش می گردانید و امّت مرا بر خلق گواه گردانید چنانچه فرموده
.«3» است لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ
و ابن بابویه در اکمال الدین روایت کرده که: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ایام خلافت عثمان در حضور جمعی از
مهاجران و انصار فرمود که: سوگند می دهم شما را بخدا که آیا می دانید که خدا در سوره حج فرستاد یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا
ص: 280
تا آخر سوره؟ پس سلمان رضی اللّه عنه برخاست و «1» رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَ قَّ جِهادِهِ
گفت: یا رسول
اللّه! کیستند آنها که تو بر ایشان گواهی و ایشان گواهانند بر مردم و خدا برگزیده است ایشان را و بر ایشان در دین حرجی
قرار نداده است و ملت پدر ایشان ابراهیم علیه السّلام را به ایشان داده است؟ حضرت فرمود که: سیزده نفرند از این امّت به
خصوص، و سایر امّت داخل نیستند؛ سلمان گفت: بیان فرما ایشان را از براي ما یا رسول اللّه، فرمود که: من و برادرم علی و
یازده نفر از فرزندان من.
.«2» همه گفتند: بلی شنیدیم
و بیرون آوریم از هر امّتی گواهی پس بگوئیم به امّتها که: بیاورید برهان خود را بر صحت » : آیه هشتم: ترجمه اش آن است
دینی که اختیار کرده بودید، پس در آن وقت بدانند که حق از خدا است و کم شود از ایشان و برطرف شود آنچه افترا می
.« کردند
علی بن ابراهیم از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که:
.«3» از هر فرقه اي از این امّت امام ایشان را حاضر می کنند که گواهی دهد بر ایشان
چنانچه مفسران گفته اند. « در روز قیامت روشن گردد زمین به نور پروردگارش به عدالت » : آیه نهم: ترجمه اش آن است که
علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: ربّ زمین، امام زمین است؛ پرسیدند: امام کی بیرون
.«4» خواهد آمد؛ چگونه خواهد بود؟ فرمود: مردم مستغنی خواهند گردید از نور آفتاب و ماه و اکتفا می کنند به نور امام
و در ارشاد مفید از آن حضرت روایت نموده است: وقتی که قائم علیه السّلام ظاهر می شود روشن گردد زمین به نور
پروردگارش و مستغنی می گردند بندگان از روشنائی آفتاب
حیاه القلوب،
ج 5، ص: 281
.«1» و ظلمت برطرف می شود
وَ وُضِعَ الْکِتابُ یعنی: واگذاشته شود کتاب و نامه حساب و بیاورند پیغمبران و گواهان را، مفسران گفته اند که: گواهان،
.«3» و علی بن ابراهیم گفته است که: شهدا، ائمه علیهم السّلام اند .«2» ملائکه اند یا مؤمنان
.« و حکم کرده شود میان ایشان به حق » : وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ یعنی
.« و ایشان ظلم کرده نشوند » وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
بگویند گواهان که: اینهایند آن جماعت که دروغ گفتند به پروردگار خود، بدرستی که » : آیه دهم: ترجمه اش این است که
.« لعنت بر ستمکاران است
علی بن ابراهیم روایت نموده که: مراد به اشهاد، ائمه علیهم السّلام اند؛ و ظالمان، آنهایند که ستم کردند بر آل محمد علیهم
.«4» السّلام و غصب نمودند حقّ ایشان را
آیا کسی که بر بیّنه و برهانی باشد از جانب پروردگار خود و » : آیه یازدهم: موافق تفسیر اکثر مفسران ترجمه اش آن است که
بعضی گفته اند: بیّنه، قرآن ؛« از پی او بیاید گواهی از جانب خدا مانند کسی است که چنین نباشد و تابع دنیا و لذات آن باشد
است؛ و گواه، جبرئیل است که تلاوت می کند قرآن را. و بعضی گفته اند که: شاهد، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.
و بعضی گفته اند: شاهد، ملکی است که او را حفظ می کند و بر حق مستقیم می دارد.
و بعضی گفته اند: شاهد، علی بن ابی طالب علیه السّلام است که شهادت می دهد بر حقیقت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
.«5» سلّم و او از آن حضرت است
و احادیث به این مضمون بسیار است، چنانچه شیخ طبرسی از حضرت امام رضا
ص: 282
و امام محمد تقی علیهما السّلام روایت
.«1» نموده است
و کلینی از امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: امیر المؤمنین علیه السّلام شاهد است بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
.«2» و سلّم، و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر بیّنه و برهان است از جانب پروردگارش
و در بصائر الدرجات روایت نموده است که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که: بخدا سوگند که آیه اي نازل نشده در کتاب
خدا در شب یا روز مگر آنکه می دانم که کی نازل شده، و کسی نیست که تیغ بر سرش گردیده باشد از صحابه مگر آنکه
آیه اي در شأن او نازل شده است که او را بسوي بهشت می برد یا بسوي جهنم. پس مردي برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین!
کدام است آن آیه که در شأن تو نازل شده؟ فرمود: مگر نشنیده اي که خدا می فرماید أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ
.«3» شاهِدٌ مِنْهُ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر بیّنه است از جانب پروردگارش، و من شاهدم بر او و من از اویم
.«4» و شیخ طوسی نیز در مجالس این مضمون را روایت کرده
و در تفسیر عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: آن که بر بیّنه است از جانب پروردگارش، رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و آن که تالی اوست بعد از او و شاهد است بر او و از اوست، حضرت امیر المؤمنین علیه
.«5» السّلام است پس اوصیاي او یکی بعد از یکی
و در این باب احادیث بسیار است و بعضی در مجلد آینده که در
بیان احوال امیر المؤمنین علیه السّلام است مذکور خواهد شد ان شاء اللّه.
.« بیاید در قیامت هر نفسی با او کشاننده اي باشد و گواهی » : آیه دوازدهم: ترجمه اش این است که
در تفسیر علی بن ابراهیم و نهج البلاغه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام منقول است که:
ص: 283
.«1» سائق می کشاند او را بسوي محشر، و شاهد گواهی می دهد بر او به اعمال او
و در کتاب تأویل الآیات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: سائق، امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ و شهید،
.«2» حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فصل دوازدهم در بیان اخباري که مشتمل است بر تأویل آیات مؤمنین و ایمان و مسلمین و اسلام به اهل بیت علیهم السّلام و ولایت
ایشان،
و تأویل آیات کفار و مشرکین و کفر و شرك و اصنام به اعداي ایشان و ترك ولایت ایشان ابن شهر آشوب از حضرت امام
زین العابدین علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی بِئْسَ مَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَ هُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ
بد چیزي است آنچه به آن خریدند جانهاي خود را آنکه کافر شوند به » : یعنی «1» یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ
حضرت فرمود « آنچه خدا فرستاده است از براي حسد بر اینکه خدا بفرستد از فضل خود وحی را بر هر که خواهد از بندگانش
.«2» که: مراد، حسد بر ولایت امیر المؤمنین و اوصیاء از فرزندان اوست
و علی بن ابراهیم روایت نموده است در تفسیر قول حق تعالی وَ کَ ذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ
و همچنین فرستادیم بسوي تو کتاب را، پس آنها که داده ایم » : یعنی «3» وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ
به ایشان کتاب را
ایمان می آورند به کتاب، و از این جماعت نیز بعضی ایمان می آورند به
ص: 285
.« کتاب، و انکار نمی کنند آیات ما را مگر کافران
علی بن ابراهیم گفته است که: مراد به اینها که کتاب به ایشان داده شده، آل محمد علیهم السّلام اند که لفظ و معنی کتاب
.«1» نزد آنها است، و از این جماعت یعنی سایر مؤمنان از اهل قبله
بتحقیق که » : یعنی «2» و ایضا روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ
فرمود: مراد از مؤمنان، آل محمد علیهم ،« منّت گذاشت خدا بر مؤمنان چون فرستاد در میان ایشان رسولی از نفسهاي ایشان
و این بهتر است از آنچه مفسران تکلف کرده اند که مراد به انفس ایشان جنس ایشان است که عرب باشند. ،«3» السّلام اند
و ایضا روایت کرده است در تفسیر آیه وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ
آنها که ایمان آوردند و تابع ایشان گردانیدیم فرزندان ایشان را در ایمان، ملحق گردانیدیم به ایشان فرزندان » : یعنی «4» شَیْ ءٍ
آنها را- در داخل شدن بهشت، یا رسیدن به درجه پدران- و کم نکردیم به این ملحق کردن از عمل پدرها و ثواب ایشان
.« چیزي را
مشهور میان مفسران آن است که این آیه در باب اطفال مؤمنان است که خدا ملحق می گرداند ایشان را به پدرهاي ایشان در
.«6» و در احادیث ما نیز این تفسیر وارد شده است .«5» بهشت
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: الَّذِینَ آمَنُوا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و امیر المؤمنین علیه
السّلام؛ و ذرّیّات ایشان، ائمه و اوصیاء از فرزندان ایشانند که در امامت و خلافت
ص: 286
ایشان را ملحق به امیر المؤمنین علیه السّلام گردانید حق تعالی؛ و آن حجت و ن ّ ص ی که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم در حقّ امیر المؤمنین علیه السّلام بیان کرد هیچ کم نکرد در حقّ ذرّیّه آن حضرت، و حجت امامت ایشان یکی است و
.«1» اطاعت همه یکی است و پیروي همه واجب است
و حق تعالی می فرماید قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ
مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَ دٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ
بگوئید: ایمان آوردیم به خدا و به آنچه نازل شده » : یعنی «2» إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَ یَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
بسوي ما- که قرآن باشد- و به آنچه نازل شده بسوي ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط- که فرزندان و فرزندزاده
هاي یعقوبند- و به آنچه داده شده است به موسی و عیسی و به آنچه داده شده اند پیغمبران از جانب پروردگار ایشان، ما
جدائی نمی افکنیم میان احدي از ایشان و ما از براي خدا انقیادکنندگانیم، پس اگر ایمان بیاورند به مثل آنچه شما ایمان
آورده اید پس بتحقیق که هدایت یافته اند، و اگر رو بگردانند و ایمان نیاورند پس ایشان در مقام شقاق و معانده اند پس
بزودي خدا کفایت شرّ ایشان می کند و خدا شنوا است گفته هاي شما را
.« و دانا است اخلاص شما را
کلینی و عیاشی و دیگران از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده اند که: خطاب قُولُوا در این آیه بسوي آل
محمد علیهم السّلام است، یعنی علی و فاطمه و حسنین و امامان بعد از ایشان علیهم السّلام، و شرط فَإِنْ آمَنُوا یعنی: اگر ایمان
.«3» بیاورند، مراد سایر مردمند که باید ایمان ایشان مثل ایمان ائمه علیهم السّلام باشد و در عقاید و اعمال متابعت ایشان کنند
گفته اند: مراد اهل کتابند « پس اگر ایمان بیاورند » و اکثر مفسران خطاب قُولُوا را متوجه جمیع مؤمنان گردانیده اند، فَإِنْ آمَنُوا
و تأویلی که در ؛«4» از یهود و نصاري
ص: 287
حدیث است ظاهرتر است از تأویل ایشان به سبب آنکه ما أُنْزِلَ إِلَیْنا به این تفسیر انسب است، زیرا که نزول قرآن اولا بر رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیت او که در خانه وحی حاضر بودند شده و بعد از آن به سایر مردم رسیده.
و ایضا مقرون ساخته اند به آنچه نازل شده بر ابراهیم و اسماعیل و سایر پیغمبران علیهم السّلام، پس همچنان که در قراین این
امثال و اضراب ایشان باشند از انبیاء و « منزل الیهم » دو فقره ذکر پیغمبران و رسولان شده، در این فقره نیز مناسب آن است که
اوصیاء علیهم السّلام.
و کلینی و نعمانی روایت کرده اند از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ
و از مردم کسی هست که می گیرد بغیر از خدا مثلی چند از آنها که دوست می دارند » : یعنی «1» أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ
ایشان
حضرت فرمود که: اینها دوستان ابو بکر و عمرند که ایشان را امام گرفته اند بغیر از امامی که خدا از ؛« را مانند دوستی خدا
براي مردم قرار داده.
و ایضا فرموده است در تفسیر این آیات وَ لَوْ یَرَي الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ
تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا
اگر ببینند آنها که ستم کرده اند بر خود- به » : یعنی «2» کَ ذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ
آنچه از براي خدا شریک قرار داده اند- در وقتی که عذاب را ببینند در قیامت آنکه قوّت و قدرت از براي خدا است همه و
آنکه خدا شدید است عقاب او، در وقتی که بیزار شوند آنها که پیشوا بوده اند از آنها که متابعت ایشان کرده اند و ببینند
عذاب را و بریده شود به ایشان سببها و وسیله ها که در میان ایشان بود در دنیا، و بگویند آنها که متابعت کرده اند: کاشکی ما
را بازگشتنی می بود به دنیا پس بیزار می شدیم از ایشان چنانچه ایشان بیزار شدند از ما، چنین می نماید خدا به ایشان عملهاي
ایشان را حسرتها بر
ص: 288
حضرت فرمود: بخدا سوگند که ایشان پیشوایان ظلمند- که غصب حقّ ،« ایشان، و ایشان بیرون آینده نیستند از آتش جهنم
.«1» اهل بیت نمودند- و تابعان ایشان
و در کتاب تأویل الآیات از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تأویل قول حق تعالی أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا
حضرت فرمود که: یعنی آیا امام ،« آیا خدائی هست با خداوند عالمیان؟ بلکه اکثر ایشان نمی دانند حق را » : یعنی «2» یَعْلَمُونَ
؟«3» هدایت با امام ضلالت شریک می تواند بود که با یکدیگر مقرون باشند
و ایضا از تفسیر ابن ماهیار به سند معتبر روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که: حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود: یا علی! نیست فاصله اي میان کسی که تو را دوست دارد و میان آن که ببیند آنچه
دیده هاي او به آن روشن شود مگر آنکه مرگ را ببیند، پس این آیه را تلاوت نمود رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِي کُنَّا
فرمود که: یعنی دشمنان ما چون داخل جهنم شوند گویند: اي پروردگار ما! بیرون آور ما را از جهنم تا عمل شایسته ،«4» نَعْمَلُ
بکنیم در ولایت علی علیه السّلام غیر آنچه می کردیم در عداوت او، پس در جواب او گویند أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ
آیا عمر ندادیم شما را آن قدر که پند گیرد کسی که خواهد پند گیرد و آمد بسوي شما ترساننده » «5» تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ
حضرت فرمود که: نیست ستمکاران آل محمد علیهم السّلام را یاوري که ایشان را یاري کند و از عذاب الهی نجات ،«؟ اي
.«6» دهد
آنها که اجتناب کردند از » : یعنی «7» و حق تعالی می فرماید وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْري
بتها و پیشوایان باطل که عبادت کنند آنها را
ص: 289
.« و بازگشت کردند بسوي خدا، از براي ایشان است مژده و بشارت
ابن ماهیار روایت کرده است از حضرت
صادق علیه السّلام که خطاب کرد به شیعیان که:
شمائید آنها که اجتناب نمودید از عبادت طاغوت که ترك اطاعت خلفاي جور کرده اید و هر که اطاعت کند جباري را پس
.«1» بتحقیق که او را پرستیده است
و ایضا ابن ماهیار روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام از تفسیر قول حق تعالی سؤال کردند لَئِنْ أَشْرَکْتَ
مفسران گفته اند: ،«2» لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ
مراد آن است که اگر با خدا شریک قرار دهی هرآینه حبط و باطل می شود عمل تو و البته خواهی بود از جمله زیانکاران- و
در بعضی احادیث وارد شده که: ظاهر خطاب به آن حضرت است و مقصود تنبیه دیگران است چنانچه می گویند: تو را می
در این حدیث فرمود حضرت که: مراد آن نیست که شما گمان کرده اید و فهمیده اید، حق تعالی ،-«3» گوئیم همسایه بشنود
در وقتی که وحی نمود بسوي پیغمبرش که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را علم و نشانه هدایت مردم گرداند و او را وصی
و جانشین خود قرار دهد، معاذ بن جبل پنهان کسی را به خدمت آن حضرت فرستاد گفت: شریک کن در ولایت علی علیه
السّلام دیگران را تا مردم میل کنند به قول تو و تصدیق تو را نمایند، پس خدا در باب نصب حضرت امیر علیه السّلام آیه اي
اي رسول! برسان به مردم آنچه نازل شده است بسوي تو از جانب » : یعنی «4» فرستاد یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ
در آن وقت حضرت شکایت کرد بسوي جبرئیل و گفت: مردم در باب خلافت علی مرا تکذیب می کنند و ،« پروردگار تو
قبول قول من نمی کنند،
پس خدا این آیه را فرستاد که: اگر با علی در خلافت، دیگري را شریک گردانی عمل تو حبط می شود؛ و نمی تواند بود که
خدا پیغمبري را بسوي اهل عالم بفرستد و او شفیع گنهکاران باشد و ترسد که او شریک با خدا قرار دهد؛
ص: 290
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اوثق و امین تر بود نزد خدا از آنکه به او بگوید که: اگر شریک بیاوري به من و حال
آنکه او از براي باطل کردن شرك و ترك نمودن بتها و هر معبودي که غیر از خدا باشد آمده بود، پس مراد آن است که:
.«1» شریک گردانی در ولایت علی علیه السّلام مردان دیگر را
و ایضا به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تأویل این آیات وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ
و همچنین واجب شده است حکم پروردگار تو بر آنها که کافر شدند آنکه ایشان اصحاب » : کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ یعنی
حضرت فرمود که: یعنی بنی امیّه ایشانند که کافر شدند و ایشانند اصحاب جهنم؛ پس حق تعالی فرمود الَّذِینَ ،« آتش جهنمند
حضرت فرمود که: یعنی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاي او ،« آنها که برمی دارند عرش را » یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ
فرمود که: یعنی ملائکه؛ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... ،« و آنها که بر دور عرشند » : که حاملان علم الهی اند، وَ مَنْ حَوْلَهُ یعنی
،« تنزیه و ثنا می کنند پروردگار خود را و طلب آمرزش می کنند براي آنها که ایمان آورده اند » : وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا یعنی
حضرت فرمود که: ایشان شیعه آل محمد علیهم السّلام اند؛ رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ
فَاغْفِرْ ؛« اي پروردگار ما! فرا گرفته اي همه چیز را به رحمت و علم » شَیْ ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا یعنی: می گویند
فرمود که: یعنی توبه کردند از ولایت و محبت ابو بکر و عمر و عثمان و ،« پس بیامرز آنها را که توبه کردند » : لِلَّذِینَ تابُوا یعنی
فرمود که: یعنی متابعت امیر المؤمنین علیه السّلام کردند و او سبیل خدا ،« و پیروي نمودند راه تو را » بنی امیّه؛ وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ
است؛ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَ لَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ
نگاه دار ایشان را از عذاب جهنم اي پروردگار ما، و داخل کن ایشان را در باغستانهاي » : الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ یعنی
اقامت که از آنجا بیرون نیایند، آن باغستانهائی که وعده داده اي ایشان را و هر که شایسته است از پدران و زنان و فرزندان
ایشان بدرستی که
ص: 291
حضرت فرمود که: مراد از سیئات و بدیها، بنی امیّه اند و سایر خلفاي جور و « توئی غالب و حکیم، و نگاه دار ایشان را از بدیها
شیعیان ایشان؛ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ
و» : أَنْفُسَ کُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ. قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ یعنی
هر که را نگاه داري از بدیها در روز جزا پس بدرستی که رحم کرده اي او را و این است فیروزي عظیم، بدرستی که آنان که
کافر شدند ندا کرده شوند در قیامت: هرآینه دشمنی خدا بزرگتر
است از دشمنی شما مر نفسهاي خود را در وقتی که خوانده می شوید بسوي ایمان پس کافر شدید و نگرویدید به آن، گویند:
اي پروردگار ما! میرانیدي ما را دو مرتبه یکی در دنیا و یکی در قبر بعد از سؤال، و زنده گردانیدي ما را دو مرتبه یکی در دنیا
حضرت ،«؟ و یکی در قیامت یا در قبر، پس اعتراف کردیم به گناهان خود پس هیچ راهی هست به بیرون رفتن از جهنم
فرمود: مراد از آنان که کافر شدند، بنی امیّه اند؛ و مراد به ایمان، ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام است.
این لازم بودن عذاب شما را به » : یعنی «1» ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ
سبب آن است که هرگاه اهل ایمان خدا را به وحدانیت و یگانگی می خواندند در دنیا، کافر می شدید، و اگر مشرکان
حضرت فرمود ،« شریک با خدا می خواندند ایمان می آوردید، پس حکم امروز از براي خداوند بلند مرتبه و بزرگوار است
که: این خطاب با سنّیان است که چون خدا را به ولایت علی علیه السّلام به تنهائی می خواندند کافر می شدید، اگر با علی
علیه السّلام در خلافت شریک قرار می دادند و امامی غیر او را نام می بردند ایمان می آوردید و قبول می کردید امامت او را
.«2»
و ایضا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدِیداً وَ
لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي کانُوا یَعْمَلُونَ. ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ
ص: 292
البته بچشانیم » فرمود که: یعنی ،«1» اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِیها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ
آنان را که کافر شدند به ترك ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام عذابی سخت در دنیا و هرآینه جزا دهیم ایشان را بدترین آنچه
می کردند- در آخرت- این است جزاي دشمنان خدا آتش جهنم، ایشان راست در جهنم سراي جاوید یعنی هرگز بیرون
حضرت فرمود که: آیات خدا ائمه علیهم ،« نیایند، این جزا به سبب آن است که بودند در دنیا که انکار می کردند آیات ما را
.«2» السّلام اند
و ابن ماهیار روایت کرده است از حضرت علی بن الحسین علیه السّلام که فرمود: مائیم اولاي مردم به خدا و سزاوارترین مردم
به دین خدا و مائیم آنها که مقرر کرده است و بیان نموده از براي ما دین خود را، پس فرمود که شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ یعنی:
آنچه وصیت کرد به آن نوح را که بعمل آورد » اي آل محمد ما وَصَّی بِهِ نُوحاً « بیان کرد و ظاهر گردانید از براي شما از دین »
و آنچه » حضرت فرمود که: پس خدا وصیت کرد ما را به آنچه وصیت کرد به آن نوح را؛ وَ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ « و حفظ کند
و آنچه وصیت کردیم به آن ابراهیم و موسی و » اي محمد؛ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی « وحی کردیم بسوي تو
حضرت فرمود: ما دانستیم علم ایشان را و رسانیدیم آنچه دانستیم و به ما سپردند علم ایشان را پس مائیم وارث ،« عیسی را
و متفرق و » اي آل محمد؛ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ « آنکه برپا دارید دین را » پیغمبران و وارث اولو العزم از رسولان؛ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ
کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ؛« پراکنده مشوید و مجتمع باشید در دین حق
حضرت فرمود که: یعنی ولایت علی ،« بزرگ و دشوار است بر مشرکان آنچه می خوانی ایشان را بسوي آن » ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ
خدا برمی گزیند و می کشد بسوي خود هر که انابه و » «3» علیه السّلام؛ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِي إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ
حضرت فرمود که: « بازگشت کند بسوي خدا
ص: 293
.«1» یعنی اجابت تو کند بسوي ولایت علی علیه السّلام
و ایضا ابن ماهیار روایت کرده است که حضرت باقر علیه السّلام به محمد بن حنفیه فرمود که:
محبت ما اهل بیت چیزي است که خدا در جانب راست دل مؤمن می نویسد، و هر که این محبت را خدا در دل او نوشت
و محبت ما اهل «2» کسی محو نمی تواند کرد، مگر نشنیده اي که حضرت عزت می فرماید أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ
.«3» بیت، ایمان است
و ایضا به سندهاي بسیار از حضرت صادق و امام رضا علیهما السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه أَ رَأَیْتَ الَّذِي یُکَ ذِّبُ
فرمودند که: مراد به دین، ولایت ،«؟ آیا دیدي آن کسی را که تکذیب کرد به دین و آن را به دروغ نسبت داد » «4» بِالدِّینِ
.«5» علی علیه السّلام است
«6» و فرات بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه صِ بْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِ بْغَهً
یعنی: طلب کنید رنگ کردن خدا را و کیست نیکوتر از خدا از براي رنگ کردن به دین و ایمان؛ نه اینکه ترسایان فرزندان
خود را در آب فرو می بردند و می گفتند: رنگ می کنیم به رنگ نصرانیّت، حضرت فرمود که: مراد رنگ کردن مؤمنان
است به ولایت اهل بیت و اقرار
.«7» به امامت ایشان در روز الست که پیمان ولایت از ایشان گرفتند
و ایضا روایت کرده است از ابان بن تغلب که گفت: از حضرت باقر علیه السّلام پرسیدم از تفسیر این آیه که الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ
آنان که ایمان آوردند و مخلوط نکردند ایمان خود را به ظلم، » : یعنی «8» یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ
این
ص: 294
حضرت فرمود: اي ابان! شما می گوئید که ظلم در این آیه شرك به ،« گروه مر ایشان را است ایمنی و ایشانند هدایت یافتگان
خدا است و ما می گوئیم این آیه در شأن علی بن ابی طالب و اهل بیت او علیهم السّلام نازل شده است زیرا که ایشان یک
چشم زدن به خدا شرك نیاورده اند هرگز و عبادت لات و عزّي نکردند چنانچه آن سه خلیفه ناحق کردند، و حضرت امیر
.«1» علیه السّلام اول کسی بود که با پیغمبر نماز کرد و تصدیق او کرد پس این آیه در شأن او نازل شده است
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: مراد آن است که ایمان آوردند به آنچه محمد
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده است از ولایت و امامت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و ذرّیّه او و مخلوط نگردانند به
.«2» ولایت ابی بکر و عمر و عثمان، پس ایمان ملبس به ظلم آن است که به ولایت ایشان مخلوط گردانند
و ایضا در تفسیر فرات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا
بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ
آنان که ایمان آوردند و آرام گرفت دلهاي ایشان به یاد خدا، بدانید که به یاد خدا آرام می گیرد و ساکن » : یعنی «3» الْقُلُوبُ
حضرت فرمود که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به جناب امیر علیه السّلام فرمود: ،« می شود دلها
می دانی این آیه در شأن که نازل شده است؟ عرض کرد: خدا و رسول خدا داناترند، فرمود: در شأن کسی نازل شده که
تصدیق کند مرا و ایمان آورد به من و دوست دارد تو را و فرزندان تو را بعد از تو و تسلیم کند امامت را از براي تو و امامان
.«4» بعد از تو
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر این آیه که: ذکر خدا، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«5» است و دلها به او مطمئن می گردد، و آن حضرت ذکر خداست و حجاب خداست
ص: 295
.«1» و علی بن ابراهیم روایت کرده است که الَّذِینَ آمَنُوا شیعیانند؛ و ذکر خدا، امیر المؤمنین است و ائمه علیهم السّلام
و ایضا فرات از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: محبت ما ایمان است، و بغض و عداوت ما
کفر است، پس این آیه را خواند لکِ نَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْ یانَ
و لیکن خدا دوست گردانیده بسوي شما ایمان را و زینت داده است آن را در دلهاي شما، و » : یعنی «2» أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
مکروه کرده بسوي شما کفر و فسوق و معصیت را، آن گروه ایشانند راه یافتگان به طریق صلاح و
.«3» « رستگاري
و کلینی و علی بن ابراهیم روایت کرده اند در تأویل این آیه که: ایمان، امیر المؤمنین علیه السّلام؛ و کفر، ابو بکر است؛ و
.«4» فسوق، عمر؛ و عصیان، عثمان است
و کلینی روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر قول حق تعالی وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی
هدایت یافته شده اند مؤمنان بسوي پاکیزه و نیکوئی از گفتار و هدایت یافته شدند به راه خداوند » : یعنی «5» صِراطِ الْحَمِیدِ
فرمود که: این آیه در شأن حمزه و جعفر و عبیده و سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار نازل شده که « مستحقّ حمد و ستایش
.«6» هدایت یافتند بسوي ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام
یعنی: «7» و علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر قول رب العزه إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً
حضرت فرمود: مراد ابو بکر و عمر است و سایر منافقانند که مکر کردند با رسول خدا ،« کافران مکر می کنند مکرکردنی »
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و با امیر
ص: 296
به آنکه در دنیا حکم « و من مکر با ایشان می کنم مکرکردنی » «1» المؤمنین علیه السّلام و با فاطمه علیها السّلام؛ و أَکِیدُ کَیْداً
اسلام را به ایشان جاري می کنم و در آخرت با کافران ایشان را به جهنم می برم یا جزاي مکر ایشان را می دهم؛ فَمَهِّلِ
حضرت فرمود که: چون حضرت قائم « پس مهلت ده کافران را، مهلت ده ایشان را اندك زمانی » «2» الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً
مبعوث گردد و ظاهر شود انتقام می کشد براي من از جباران و پیشوایان باطل از قریش و بنی امیّه و
سایر مردم
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ
حضرت فرمود که: مراد ،« آنها که کافر شدند از اهل کتاب و مشرکان در آتش جهنم اند » : یعنی «4» الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ
آن جماعتند که قرآن بر ایشان نازل شد پس مرتد شدند و کافر شدند به آنکه بعد از رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«5» معصیت امیر المؤمنین علیه السّلام کردند
و به روایت دیگر: الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ* آنهایند که تکذیب شیعه می کنند؛ و مشرکان، آنهایند که با امیر المؤمنین
علیه السّلام در خلافت شریک قرار داده اند، یعنی: نبوده اند آنان که کافر شده اند از تکذیب کنندگان شیعه و آنها که امیر
المؤمنین علیه السّلام را از مرتبه اول خلافت به مرتبه چهارم قرار داده اند جدا از کفر و شرك تا بیاید بسوي ایشان بیّنه، فرمود
یعنی «6» که: یعنی واضح شود حق از براي ایشان؛ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یعنی محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یَتْلُوا صُ حُفاً مُطَهَّرَهً
حضرت فرمود که: یعنی دلالت می کند مردم را بر اولو الامر بعد از خود که ائمه ،« تلاوت می کند صحیفه هاي پاکیزه را »
علیهم السّلام اند و ایشانند صحف مطهّره؛
ص: 297
متفرق نشدند آنها که » : فرمود که: یعنی نزد ایشان است حقّ واضح؛ وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یعنی «1» فِیها کُتُبٌ قَیِّمَهٌ
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ ؛« مگر بعد از آنکه حق به نزد ایشان آمد » «2» إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَهُ « تکذیب شیعه کردند
مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فرمود که: یعنی
مأمور نشده اند این اصناف مسلمانان مگر از براي آنکه عبادت کنند خدا را در حالتی که خالص گردانیده باشند از براي خدا »
فرمود که: « و این است دین قیّمه » «3» به آنکه ایمان بیاورند به خدا و رسول و ائمه علیهم السّلام، وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ « دین را
قیّمه، فاطمه زهرا علیها السّلام است- و به روایت دیگر: حضرت قائم علیه السّلام است-؛ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
فرمود: یعنی آنها که ایمان آورده اند به خدا و رسول و به اولو الامر و اطاعت نموده اند ایشان را در آنچه امر کرده اند،
.«5» « ایشان بهترین خلایقند » : یعنی «4» أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ
.«6» و به روایت دیگر فرمود که: این آیه در شأن آل محمد علیهم السّلام نازل شده است
و در امالی شیخ از جابر انصاري روایت کرده است که: روزي نزد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشسته بودیم
ناگاه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آمد، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: آمد بسوي شما برادر من،
پس فرمود: بحقّ آن خداوندي که جانم بدست قدرت اوست او و شیعیانش رستگارانند در روز قیامت، پس فرمود که: بدانید
بخدا قسم بدرستی که ایمان او به خدا بیش از همه شما است و او برپادارنده تر است امر خدا را از شما و وفاکننده تر است به
عهد خدا از شما، و او داناتر است به حکم خدا از شما و قسمت بالسویّه را بیش از همه رعایت می نماید، و عدالتش در میان
رعیت بیش از همه شما است
ص: 298
و مزیّت و فضیلتش نزد خدا از همه
بیشتر است؛ گفت جابر که: پس این آیه نازل شد، و هرگاه آن حضرت پیدا می شد اصحاب محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
.«1» می گفتند: آمد خیر البریّه
و ایضا از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که:
.«2» هیچ هدهد نیست مگر آنکه بر بالش نوشته به خط و زبان سریانی که آل محمد خیر البریّه
و ایضا از یعقوب پسر میثم تمار روایت نموده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السّلام و گفتم:
فداي تو شوم اي فرزند رسول خدا، در کتابهاي پدر خود یافتم که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به پدرم میثم گفت:
دوست دار دوست آل محمد را هر چند فاسق و زناکار باشد، و دشمن دار دشمن آل محمد را هر چند بسیار روزه گیرد و
بسیار نمازکننده باشد که من شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که این آیه را خواند إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا- تا- خَیْرُ
الْبَرِیَّهِ پس رو به جانب من گردانید که: ایشان و اللّه تو و شیعیان تواند یا علی، و وعده گاه تو و ایشان حوض کوثر است،
خواهند آمد با روهاي نورانی و دست و پاهاي نورانی و تاجها بر سر.
.«3» پس حضرت امام محمد باقر علیه السّلام فرمود که: در کتاب علی علیه السّلام چنین نوشته شده است
و بعضی در مجلد ،«4» و احادیث بسیار در باب نزول این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است
احوال آن حضرت مذکور خواهد شد.
و بعد از این حق تعالی
خدا از » : یعنی «5» فرموده است رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
ص: 299
.« ایشان راضی شد و ایشان از خدا راضی شدند
از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که: خدا راضی است از مؤمنان در دنیا و آخرت، و مؤمن هر چند در دنیا از
خدا راضی است امّا در دلش چیزي هست براي آنچه می بیند از تمحیص و ابتلاء و امتحان، و چون در روز قیامت ثوابهاي
.«1» خدا را که براي او مقرر کرده می بیند در آن وقت راضی می شود از خدا آنچه حق و سزاوار رضا و خشنودي است
و ایضا روایت کرده است از ابان بن تغلب که: حضرت صادق علیه السّلام این آیه را تلاوت نمود وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ. الَّذِینَ لا
یعنی: «2» یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ
پس فرمود که: ،« واي بر مشرکان! آنان که نمی دهند زکات را و ایشان به آخرت کافرند »
اي ابان! آیا گمان می کنی که خدا از بت پرستان و مشرکان زکات اموال ایشان را طلب می کند و ایشان با خدا خداي دیگر
می پرستند؟ ابان گفت: پس کیستند ایشان؟ حضرت فرمود که: یعنی واي بر آنها که با امام اول شریک قرار دادند و رد
.«3» نکردند بسوي امام آخر آنچه گفت در حقّ او امام اول و ایشان به او کافرند
و علی بن ابراهیم روایت نموده است در تفسیر قول خدا وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِي واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ
،« یاد کنید نعمت خدا را بر شما و پیمان او را که بر شما محکم گرفت چون گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم » : یعنی «4» أَطَعْنا
فرمود که:
چون حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیمان گرفت بر ایشان به ولایت و امامت حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام گفتند: شنیدیم و
.«5» اطاعت کردیم، پس شکستند پیمان را بعد از آن حضرت
«6» و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول خدا هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ
اوست که خلق کرده است شما را، پس بعضی از » : یعنی
ص: 300
فرمود که: دانست خدا ایمان ایشان را به ولایت ما و کفر ایشان را به ولایت ما در روزي که پیمان ،« شما کافرند و بعضی مؤمن
.«1» از ایشان گرفت در صلب آدم و ایشان ذرّه اي چند بودند
و ایضا روایت کرده است از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام که: خدا خطاب کرده است جناب امیر علیه السّلام را در قرآن
در آنجا که فرموده است وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً. فَلا وَ
اگر آنان » : یعنی «2» رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً
که ایشان چون ستم کردند بر نفسهاي خود می آمدند بسوي تو پس طلب آمرزش می کردند از خدا و طلب آمرزش می کرد
براي ایشان رسول، هرآینه می یافتند خدا را قبول کننده توبه و مهربان، پس نه بحقّ پروردگار تو که ایمان ندارند ایشان تا
آنکه حکم سازند تو را در آنچه نزاع و اختلاف افتد میان ایشان پس نیابند در خاطر خود تنگی از آنچه حکم کنی تو و انقیاد
حضرت ،« کنند حکم تو را انقیادکردنی
فرمود: این خطاب با جناب امیر علیه السّلام است در باب صحیفه ملعونه که ابو بکر و عمر و جمعی از منافقان نوشتند و با
یکدیگر عهد کردند که هرگاه خدا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را از دنیا ببرد نگذارند که خلافت به بنی هاشم برسد
مراد از فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ این است که ستمی بر خود کردند، یعنی ایشان کافر شدند به این عمل و ایمان ایشان درست نمی ،«3»
شود مگر آنکه بیایند به نزد جناب امیر علیه السّلام پس استغفار کنند و طلب مغفرت کند از براي ایشان رسول خدا صلّی اللّه
« و استغفرت لهم » علیه و آله و سلّم، و این قرینه است براي آنکه مخاطب به این خطاب حضرت رسول نیست و اگر نه بایست
بگوید، هرآینه توبه ایشان قبول خواهد شد؛ پس بعد از آن بیان فرمود کیفیت توبه ایشان را که توبه ایشان مقبول نیست و
ایمان ایشان درست نیست مگر آنکه به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بیایند و اقرار به گناه خود بکنند و آن
حضرت را حکم
ص: 301
نمایند که: اگر می خواهی ما را به تلافی این خطا که کرده ایم بکش و خواهی عفو کن و ببخش، پس هر حکمی که از اینها
بکند در حقّ ایشان راضی باشند و دلتنگ نباشند، هرگاه چنین کنند توبه ایشان مقبول می شود.
حضرت فرمود: یعنی اگر بکنند آنچه پند داده شدند به «1» پس بعد از این فرمود وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ
آن در باب علی علیه السّلام که در آیه سابقه مذکور شد هرآینه بهتر خواهد
.«2» بود از براي ایشان
بلکه اختیار می » : یعنی «3» و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر این آیه بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا
حضرت فرمود که: یعنی ولایت ابو بکر و عمر و عثمان و سایر خلفاء جور که دنیا با ایشان بود، وَ ،« کنید زندگانی دنیا را
حضرت فرمود که: مراد ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام ،« و سراي آخرت بهتر و باقی تر است » «4» الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی
.«5» است که ثواب آخرت مترتب است بر آن
پس » : یعنی «6» و ایضا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً
«7» فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها « راست گردان روي خود را براي دین حق در حالتی که میل کننده باشی از دینهاي باطل
.«8» « از خلقتی که خدا مردم را بر آن خلق کرده » : یعنی
و علی بن ابراهیم و صفار و ابن بابویه به سندهاي بسیار از حضرت امام رضا و حضرت صادق علیهما السّلام روایت نموده اند
که: مراد آن است که مفطور گردانیده ایشان را بر معرفت در
ص: 302
و هر که اقرار ،«1» است، تا اینجا داخل توحید است « لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه و علی ولیّ اللّه » روز الست به توحید که
به امامت علی بن ابی طالب علیه السّلام نکرده است به یگانگی خدا اقرارش درست نیست و مشرك است.
و ایضا به سند معتبر روایت نموده است از حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر قول حق تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ
آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ
آنان که ایمان آوردند، پس کافر شدند، پس ایمان آوردند، پس کافر شدند، پس » : یعنی «2» لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا
،« زیاده کردند کفر را، نخواهد بود که خدا بیامرزد ایشان را و نه آنکه هدایت کند ایشان را به راهی از راههاي خیر و نجات
حضرت فرمود: این آیه در حقّ ابو بکر و عمر و عثمان نازل شده که ایمان آوردند به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در اول
امر یعنی به زبان، و کافر شدند یعنی کفر خود را ظاهر کردند در وقتی که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض
هر که من مولا و صاحب اختیار » : یعنی « من کنت مولاه فعلیّ مولاه » : کرد بر ایشان ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را و فرمود
پس چون حضرت تکلیف بیعت به آنها کرد به ناچار به زبان اقرار کردند و بیعت با امیر المؤمنین ،« اویم علی مولاي اوست
علیه السّلام نمودند، پس کافر شدند در وقتی که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از دنیا رحلت فرمود پس اقرار به
بیعت نکردند پس کفر را زیاد کردند و آنها را که با امیر المؤمنین علیه السّلام در روز غدیر بیعت کرده بودند جبر کردند که
با ابو بکر بیعت کنند، یا آنکه حضرت امیر علیه السّلام را جبر به بیعت کردند، پس باقی نماند از براي این گروه هیچ جزو و
.«3» بهره اي از ایمان
یعنی: «4» و فرمود در تفسیر این آیه إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَي الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ
بدرستی آنها که »
برگشتند از دین بر پشتهاي
ص: 303
خود- یعنی به کفري که در آن بودند- بعد از آنکه ظاهر شده بود از براي آنها هدایت، شیطان زینت داد براي ایشان ضلالت
حضرت فرمود که: ایشان ابو بکر و عمر و عثمانند که از ایمان برگشتند به ترك ،« ایشان را و دراز گردانید آرزوهاي ایشان را
.«1» ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام
هر که اراده کند در جرم کاري که » : یعنی «2» و ایضا فرمود در تفسیر این آیه وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ
حضرت فرمود که: این آیه در باب ابو بکر و عمر و ابو ،« میل کند از حق و مقرون باشد به ستم، بچشانیم او را عذاب دردناك
عبیده که کاتب ایشان بود در وقتی که داخل کعبه شدند و عهد و پیمان بستند بر کفر خود و انکار آنچه نازل شده بود در
شأن امیر المؤمنین علیه السّلام، پس ملحد شدند در میان خانه خدا به ظلمی که کردند بر حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
.«3» سلّم و ولیّ آن حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام پس دورند از رحمت خدا گروه ستمکاران
یعنی: «4» و ایضا روایت نموده است از حضرت صادق علیه السّلام در آیه کریمه إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ. یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ
فرمود که: ،« بدرستی که شما در قول مختلفید »
گفتار مختلف ایشان در ولایت علی علیه السّلام بود، برگردانیده می شود از بهشت هر که برگردد از ولایت علی علیه السّلام
.«5»
فأبی » و ایضا کلینی و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: این آیه چنین نازل شد
.«6» یعنی: ابا کردند اکثر مردم مگر انکار ولایت علی علیه السّلام را « اکثر الناس بولایه علیّ الّا کفورا
ص: 304
و قل الحق من ربکم فی ولایه علی فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر انّا اعتدنا » و فرمود: این آیه نیز چنین نازل شده است
یعنی: « للظالمین آل محمد نارا احاط بهم سرادقها
بگو: حق و قول درست از جانب پروردگار شما است در ولایت علی علیه السّلام، پس هر که خواهد ایمان بیاورد و هر که
خواهد کافر شود، ما آماده کرده ایم از براي ستمکاران به آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آتشی که احاطه کرده به
.«1» ایشان پرده هاي آن
و در کتاب تأویل الآیات از اخطب خوارزم که از علماي سنّیان است روایت کرده که او از ابن عباس روایت کرده است که:
جماعتی از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدند که: این آیه در حقّ که نازل شده است وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
وعده کرده است خدا آنها را که ایمان آورده اند و عملهاي شایسته » : یعنی «2» عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً
حضرت فرمود که: چون روز قیامت شود بسته شود علمی از نور سفید و ؟« کرده اند از ایشان آمرزش گناهان و مزدي عظیم را
ندا کند منادي که: برخیزد سیّد مؤمنان و برخیزد با او آنها که ایمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم، پس برخیزد علی علیه السّلام و علمی از نور سفید بدست او دهند و در زیر آن علم جمیع سابقان اوّلان از مهاجران و
انصار باشند، مخلوط نمی شوند
با ایشان غیر ایشان تا آنکه بنشینند بر منبري از نور رب العزه و عرض نمایند جمیع را بر آن حضرت یکی یکی و هر یک را
مزدش و نورش را به او عطا می کند، پس چون تا آخر ایشان می رسد به ایشان گویند: دانستید صفت خود را و منازل خود را
در بهشت؟ بدرستی که پروردگار شما می گوید که: شما را نزد من آمرزش و مزد عظیم هست، یعنی بهشت؛ پس حضرت
برخیزد و این گروه در زیر علم او باشند تا ایشان را داخل بهشت گرداند و غیر آنها را داخل جهنم گرداند. پس این است
«3» معنی قول حق تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ
ص: 305
آنان که ایمان به خدا و رسولهاي او آوردند، این جماعت ایشان بسیار تصدیق کنندگانند پیغمبران را و شهیدان یا » : یعنی
حضرت فرمود که: یعنی سابقین اوّلین و مؤمنان و ،« گواهانند نزد پروردگار ایشان، مر ایشان را است اجر ایشان و نور ایشان
یعنی: «1» آنها که ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام دارند. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ
فرمود که: ،« و آنان که کافر شدند و تکذیب کردند به آیات ما، ایشانند اصحاب جهنم »
.«2» یعنی کافر شدند و دروغ پنداشتند ولایت را و انکار کردند حقّ علی علیه السّلام را
و بعضی در مجلد احوال «3» ذکر شده « بحار الانوار » مترجم گوید که: احادیث در تأویل این نوع آیات بسیار است که در
حضرت امیر علیه السّلام است که مذکور خواهد شد ان شاء اللّه.
و تأویل ایمان به ولایت اهل بیت
علیهم السّلام ظاهر است زیرا که جزو عمده ایمان است و مستلزم سایر اجزاء نیز هست، و اصول و فروع ایمان به بیان ایشان
معلوم می شود، و تأویل ایمان به ایشان به اعتبار همین جهات و کمال ایمان در ایشان واضح است؛ و تأویل کفر به انکار
ولایت نیز معلوم است زیرا که جزو عمده ایمان از ایشان مسلوب است، و ایضا انکار آنچه پیغمبر آورده است عین کفر است و
تأویل شرك به شریک گردانیدن در ولایت یا انکار ولایت به چند وجه است:
اول آنکه: در برابر امامی که خدا نصب کرده دیگري را نصب نمودن با خدا شریک شدن است.
دوم آنکه: اطاعت کسی کردن که خدا نفرموده باشد، حکم پرستیدن او دارد چنانچه حق تعالی مکرر در قرآن فرموده که:
عبادت شیطان مکنید؛ اطاعت او را عبادت فرموده و فرموده که: اهل کتاب و علما و رهبانان خود را خدایان گرفته اند بغیر از
خدا، اطاعت ایشان را در باطل پرستیدن شمرده.
ص: 306
سوم آنکه: حق تعالی بسیاري از چیزها که نسبت به دوستانش واقع شده به خود نسبت داده، چنانچه ظلم بر ایشان را ظلم بر
خود شمرده، و اطاعت و بیعت ایشان را اطاعت و بیعت خود قرار داده، پس می تواند بود که شریک با ایشان قرار دادن را
شریک با خود قرار داده باشد.
فصل سیزدهم در بیان احادیثی که دلالت می کند بر آنکه ایشان ابرارند و متقیان و سابقان و مقرّبان، و شیعیان ایشان اصحاب یمینند؛ و
دشمنان ایشان اشرار و فجّار و اصحاب شمالند
مفسران گفته اند که: یعنی آنها که -«1» ابن ماهیار در تفسیر قول خدا السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ. فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ
سبقت گرفته اند به ایمان و اطاعت به رسول خدا سبقت خواهند گرفت در آخرت بسوي بهشت، ایشانند مقرّبان در بهشتهاي
از حضرت امیر -«2» نعیم
.«3» علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: من اسبق سابقانم بسوي خدا و رسول
و از ابن عباس روایت کرده است که: سبقت گیرندگان سه کسند: حزقیل علیه السّلام مؤمن آل فرعون که پیش از همه ایمان
آورده به حضرت موسی علیه السّلام؛ و حبیب صاحب یاسین که پیش از همه ایمان آورد به حضرت عیسی علیه السّلام؛ و علی
.«4» بن ابی طالب علیه السّلام که پیش از همه ایمان آورد به محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و او افضل ایشان است
ص: 308
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم سابقون- که پیشی گرفته ایم بر همه امّت در همه
.«1» - کمالات-، و مائیم آخرون- که دولت ما بعد از همه خواهد بود
و ابن ماهیار از شیخ طوسی روایت کرده است به سند او از ابن عباس که گفت: پرسیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم از تفسیر آیه کریمه وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ، حضرت فرمود که: جبرئیل گفت: ایشان علی و شیعیان اویند
.«2» که سبقت می گیرند بسوي بهشت و مقرّبند بسوي خدا به گرامی داشتن خدا ایشان را
و ایضا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر آیه مبارکه فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ. فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ
اگر میّت از جمله مقرّبان است پس از براي او روح هست- یعنی یا استراحت یا نسیم بهشت- و ریحان- » : یعنی «3» وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ
یعنی رزق طیّب و نیکو، یا گل بهشت که در وقت مردن می آورند که او ببوید- و بهشتی که در آن
.«4» حضرت فرمود که: این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است و امامان بعد از او علیهم السّلام ،« تنعّم کند
و در عیون اخبار الرضا علیه السّلام از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:
.«5» در شأن من این آیه نازل شده است وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ
و در کتاب سلیم بن قیس هلالی روایت کرده است که: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در حجتها که بر مهاجران و انصار
تمام نمود فرمود که: سوگند می دهم شما را بخدا که آیا می دانید در وقتی که نازل شد وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ
«6» الْأَنْصارِ
ص: 309
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ پرسیدند از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از تفسیر این دو آیه، حضرت
فرمود که: خدا فرستاده است در شأن پیغمبران و اوصیاء ایشان پس من بهترین پیغمبران خدا و رسولان اویم، و وصیّ من
.«1» بهترین اوصیاء است که علی بن ابی طالب باشد؟ همه گفتند: بلی شنیدیم
و شیخ طبرسی در مجمع البیان از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که: سابقان، چهار کسند: پسر آدم که کشته شد؛
و سابق امّت موسی و او مؤمن آل فرعون است؛ و سابق امّت عیسی و او حبیب نجار است؛ و سابق امّت محمد صلّی اللّه علیه و
.«2» آله و سلّم و او علی بن ابی طالب است
و کلینی روایت کرده است که: حضرت امام محمد باقر علیه السّلام به جماعتی از شیعه خطاب نمود که: شما شیعیان خدائید و
شما یاوران خدائید و شمائید سابقون اوّلون و سابقون آخرون و سابقون
در دنیا و سابقون در آخرت بسوي بهشت، ما ضامن شده ایم از براي شما بهشت را به ضامنی خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه
.«3» و آله و سلّم
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: اصحاب میمنه مؤمنانند که گناهان کرده اند و ایشان را در موقف حساب بازمی
.«4» دارند، و سابقون آنهایند که سبقت می نمایند بسوي بهشت بی حساب
و کلینی از اصبغ بن نباته روایت نموده است که: مردي آمد به خدمت حضرت امیر علیه السّلام و عرض نمود: یا امیر المؤمنین!
جماعتی می گویند بنده زنا نمی کند در حالتی که مؤمن باشد و دزدي نمی کند و شراب و ربا نمی خورد و خون حرام نمی
ریزد در حالتی که مؤمن باشد، و این سخن سنگین است بر من و سینه ام تنگی می کند که بگویم این بنده نماز را مثل من می
خواند و مردم را دعوت به اسلام مثل من می کند و او دختر به من می دهد و من دختر به او می دهم و او میراث از من می برد
و من از او، از براي گناه اندکی که کند از ایمان بدر می رود.
ص: 310
حضرت فرمود که: راست است آنچه گفتی و من شنیدم از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که چنین می گفت و
دلیل بر این کتاب خدا است، حق تعالی مردم را بر سه طبقه خلق نموده و سه منزلت براي ایشان قرار داده است در قرآن:
اصحاب میمنه و اصحاب مشئمه و سابقون؛ پس آنچه ذکر کرده است از امر سابقین پس ایشانند پیغمبران، بعضی مرسل و
بعضی غیر مرسل، و در ایشان پنج روح قرار داده است:
روح القدس، و روح الایمان، و روح القوّه، و روح الشهوه، و روح البدن.
پس به روح القدس مبعوث گردیدند پیغمبران، بعضی مرسل و بعضی غیر مرسل، و به این روح چیزها را می دانند.
و به روح ایمان عبادت می کنند خدا را و شریک نمی گردانند به او چیزي را.
و به روح قوّت جهاد می کنند با دشمن خود و تحصیل معاش خود می کنند.
و به روح شهوت طعام لذیذ میل می نمایند و به حلال از زنهاي جوان نکاح می کنند.
و به روح بدن راه می روند.
پس این جماعت آمرزیده اند یعنی معصومند، و اگر به ندرت ترك اولی و مکروهی بکنند خدا عفو می کند و اثرش با ایشان
نمی ماند؛ پس حضرت فرمود که: خدا می فرماید تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْ َ ض هُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْ َ ض هُمْ
این پیغمبران را فزونی و زیادتی دادیم بعضی از ایشان » : یعنی «1» دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ
بر بعضی به فضایل، از پیغمبران کسی بود که خدا با او سخن گفت چون حضرت موسی علیه السّلام و محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم، و بلند کرد بعضی از ایشان را پایه هاي بسیار- که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است- و دادیم عیسی پسر مریم
یعنی: «2» و در باب جمیع پیغمبران فرمود وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ،« را معجزه هاي واضح و قوّت دادیم او را به روح مقدس پاکیزه
یعنی برگزیده اوست یا از عطاهاي اوست، « و تقویت کرد ایشان را به روحی که از اوست »
ص: 311
حضرت فرمود: یعنی گرامی داشت ایشان را به آن روح پس زیادتی داد ایشان را بغیر
ایشان.
پس ذکر کرد اصحاب میمنه را و ایشان مؤمنانند چنانچه سزاوار ایمان است، و در ایشان چهار روح قرار داده: روح ایمان، روح
قوّت، روح شهوت، روح بدن؛ پس پیوسته بنده این چهار روح را کامل می گرداند تا آنکه حالتی بر او وارد شود.
پس آن مرد گفت: یا امیر المؤمنین! آن حالت کدام است؟
حضرت فرمود: امّا اول آنها پس چنان است که حق تعالی فرموده وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً
و بعضی از شما برمی گردد به خسیس ترین عمرها- که عمر خرافت باشد- تا آنکه نداند بعد از دانستن، هیچ » : یعنی «1»
حضرت فرمود: پس این مرد کم می شود از او جمیع ارواح و از دین خدا بدر نمی رود زیرا که خدا او را وارد ،« چیزي را
کرده است بسوي خرافت، پس او نمی داند وقت نماز را و نمی تواند در شب و روز از براي نماز برخیزد و در صف جماعت با
مردم بایستد، پس این نقصانی است از روح ایمان و هیچ ضرر به او نمی رساند، و بعضی از ایشان هستند که کم می شود از او
روح قوّت پس نمی تواند با دشمنان جهاد کند و قدرت بر طلب معاش ندارد، و بعضی کم می شود از او روح شهوت به
حیثیتی که اگر خوش روترین دختران آدم بر او بگذرد میل نمی کند بسوي او و برنمی خیزد و روح البدن در او می ماند و راه
می رود و حرکت می کند تا ملک موت بسوي او بیاید، و این مرد حالش خوب است زیرا که خدا این را نسبت به او نموده؛ و
گاه هست حالتی چند او را عارض می شود در
ایام توانائی و جوانی او پس قصد گناه می کند پس روح قوّت او را شجاع می گرداند و روح شهوت از براي او زینت می دهد
و روح بدن او را می کشد تا او را به گناه می افکند و مرتکب زنا می شود، پس چون دست بر حرام گذاشت روح ایمان از او
مفارقت می کند و برنمی گردد بسوي او تا توبه کند، پس اگر توبه کند خدا توبه اش را قبول می کند، و اگر توبه نکند و باز
عود کند به آن گناه خدا او را
ص: 312
داخل آتش جهنم می کند.
فرمود «1» و امّا اصحاب مشئمه پس یهودند و نصاري، خدا می فرماید که الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ
که: یعنی می شناسند محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را و ولایت او و اهل بیت او را در تورات و انجیل چنانکه می شناسند
و بدرستی که جماعتی از ایشان » : یعنی «2» فرزندان خود را در خانه هاي خود؛ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
که تو رسولی بسوي « حق از جانب پروردگار توست » : فرمود که «3» الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ ؛« می پوشانند حق را و حال آنکه می دانند
پس چون آنچه را می دانستند دانسته انکار ،« پس مباش تو البته از جمله شک کنندگان » «4» ایشان؛ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
کردند خدا ایشان را به این مبتلا کرد، پس سلب کرد از ایشان روح ایمان را و ساکن گردانید در بدن ایشان سه روح را: روح
«5» قوّت، و روح شهوت؛ و روح بدن را، پس اضافه کرد و نسبت داد ایشان را به چهار پایان، پس فرمود إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ
نیستند آنها » : یعنی
زیرا که چهار پا بار برمی دارد به روح قوّت، و علف می خورد به روح شهوت، و راه می رود به روح « مگر مانند چهار پایان
بدن.
.«6» پس آن سائل گفت: زنده گردانیدي دل مرا به اذن و توفیق خدا اي امیر المؤمنین
تا آخر، «7» و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ
پس سلام بر تو باد اي صاحب الیمین از جانب اصحاب الیمین که « پس اگر بوده باشد آن میّت از اصحاب یمین » : یعنی
برادران تواند سلام می کنند بر
ص: 313
و حضرت در این حدیث فرمود که: اصحاب الیمین شیعه اند، حق تعالی به پیغمبرش می ؛«1» تو، چنانچه اکثر مفسران گفته اند
.«2» گوید: پس سلام مر تو را باد از اصحاب یمین یعنی تو سالمی از ایشان که فرزندان تو را نمی کشند
.«3» و در روایت دیگر فرمود که: ایشان شیعیان و دوستان مایند
متوجه نشد «4» [: و در کتاب تأویل الآیات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: [خداي عز و جل می فرماید
بسوي من احدي از خلق من که محبوبتر باشد بسوي من از دعاکننده که بخواند مرا و سؤال کند بحقّ محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم و اهل بیت او، بدرستی که کلماتی که آدم علیه السّلام اخذ کرد از پروردگارش و به آن توبه اش مقبول شد این
اللّهمّ انت ولیّی فی نعمتی و القادر علی طلبتی و قد تعلم حاجتی فاسئلک بحقّ محمّد و آل محمّد الّا رحمتنی و » : بود که گفت
خداوندا! توئی صاحب اختیار من در نعمت من، » : یعنی « غفرت زلّتی
و توئی قادر بر طلب و سؤالی که از تو می کنم، و بتحقیق که می دانی حاجت مرا، پس سؤال می کنم از تو بحقّ محمد و آل
.« محمد که البته مرا رحم کنی و بیامرزي لغزش مرا
پس حضرت عزت وحی کرد بسوي او که: اي آدم! من ولیّ نعمت توام و قادرم بر دادن مطلوب تو و بتحقیق می دانم حاجت
تو را، پس بگو چرا سؤال کردي از من بحقّ این جماعت؟
آدم گفت: اي پروردگار من! چون دمیدي در من روح را سر بلند کردم بسوي عرش تو ناگاه دیدم که بر دور آن نوشته بود
پس دانستم که محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گرامی ترین خلق است نزد تو، پس نامها را بر « لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه »
من عرض کردي، پس از جمله آنها که بر من گذشتند از اصحاب یمین آل محمد علیهم السّلام و شیعیان ایشان بودند پس
دانستم که ایشان نزدیکترین خلقند بسوي تو.
ص: 314
.«1» حق تعالی فرمود که: راست گفتی اي آدم
و ایضا روایت کرده است از آن حضرت که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به حضرت امیر علیه السّلام که: توئی
که خدا حجت گرفت به تو در ابتداي آفرینش در وقتی که ایشان را بازداشت نزد خود و ایشان شبحی چند بودند پس به
ایشان فرمود که: آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلی، فرمود که: آیا محمد رسول من نیست؟ گفتند: بلی، فرمود که: آیا
علی امیر مؤمنان و پادشاه ایشان نیست؟ پس همه خلق ابا کردند و تکبر ورزیده طغیان کردند از ولایت تو
.«2» مگر نفر قلیلی و ایشان در نهایت قلّت و کمی اند و ایشانند اصحاب یمین
فرمود که: ،«3» و ایضا روایت کرده است که: از حضرت باقر علیه السّلام پرسیدند از تفسیر قول خدا فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
مقرّبان آنهایند که نزد امام قربی و منزلتی دارند؛ پس پرسیدند از اصحاب الیمین، فرمود که: هر که اقرار به امامت ائمه حق
اگر باشد میّت از تکذیب » : یعنی «4» دارد داخل اصحاب الیمین است؛ پرسیدند از تفسیر وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ
پس از براي اوست نزلی و پیشکشی از حمیم گرم جهنم و در آوردن در آتش سوزان، « کنندگان پیغمبران و از گمراهان
.«5» حضرت فرمود که: ایشان جماعتی اند که تکذیب امام کنند
و کلینی روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند از تفسیر قول خدا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَکُ
چه چیز درآورد شما را در جهنم؟ ایشان جواب » یعنی: اصحاب الیمین سؤال می کنند از مجرمان و کافران که «6» مِنَ الْمُصَلِّینَ
گویند: نبودیم از
ص: 315
بنا بر مشهور یعنی از نمازگزارندگان، و در این روایت حضرت فرمود که: « مصلّیان
و در گرو تاختن اسبان، ده اسب می باشند که ؛«1» است « سابق » در این آیه به معنی نمازگزارنده نیست بلکه در برابر « مصلّی »
است که « مصلّی » نیز می گویند، و بعد از آن « مجلّی » می نامند، و « سابق » هر یک نامی دارند، آن که پیش از همه است آن را
است؛ پس سابقون، ائمه علیه السّلام اند که بر همه امّت پیشی گرفته « سابق » سرش محاذي دو استخوان جانب راست و چپ دم
اند در عقاید و اعمال؛ و مصلّی،
شیعه ایشان است که می خواهد خود را به ایشان ملحق نماید و متابعت ایشان می نماید امّا در درجه از ایشان پست تر است، و
این معنی انسب است به سیاق آیه، زیرا که مخالفت در اصول دین انسب است به احوال مجرمان و مشرکان از مخالفت در
فروع که نماز باشد.
آن نیز در حدیث وارد شده است که مراد دادن ،« طعام نمی دادیم درویش را » یعنی «2» و همچنین وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ
پس آن را نیز به اصول دین می توان برگردانید. ،«3» خمس است به آل محمد علیهم السّلام
و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود در تفسیر آیه کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَ بَتْ رَهِینَهٌ. إِلَّا أَصْحابَ
حضرت فرمود که: ،« هر نفسی به آنچه کرده است از اقوال و اعمال مرهون است، مگر اصحاب الیمین » : یعنی «4» الْیَمِینِ
است که: حضرت رسول «5» اصحاب یمین شیعیان ما اهل بیتند؛ و فرمود در تفسیر تتمه آیه فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ. عَنِ الْمُجْرِمِینَ
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حضرت امیر علیه السّلام فرمود: یا علی! مجرمان آنهایند که انکار ولایت و امامت تو کرده اند؛ و
فرمود که: چون از ایشان بپرسند که چه چیز شما را به جهنم درآورد؟ گویند: نبودیم از نمازگزارندگان و طعام نمی دادیم به
درویشان و شروع
ص: 316
می کردیم در باطل با شروع کنندگان، چون اینها را گویند به ایشان، اصحاب یمین به ایشان گویند که: اینها باعث دخول
جهنم و خلود در آن نمی شود، دیگر بگوئید که چه می کردید؟
و بودیم که تکذیب می کردیم » یعنی «1» ایشان گویند: وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ. حَتَّی أَتانَا الْیَقِینُ
حضرت فرمود که: چون این را گویند، اصحاب یمین به ایشان گویند که: این است که ،« به روز جزا تا آمد ما را مرگ متیقّن
شما را به جهنم آورده اي اشقیا؛ و فرمود که: یوم الدین روز میثاق است که پیمان ولایت تو را از ایشان گرفتند و ایشان
.«2» تکذیب کردند و باور نداشتند و طغیان و تکبر نمودند
و علی بن ابراهیم از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر آیه کریمه کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی
چنین نیست که شما گمان می کنید که قیامت نخواهد بود، بدرستی که نامه اعمال فجور کنندگان در سجّین » : یعنی «3» سِجِّینٍ
یا در نامه ایشان نوشته شده است که روح ایشان در آنجا است و آن در هفتم طبقه زمین است یا چاهی است در جهنم، « است
یا آنکه سجّین نامه عمل ایشان است؛ حضرت فرمود که: مراد از فجّار که در این آیه مذکور شده ابو بکر و عمر و اتباع ایشان
واي در آن روز بر تکذیب کنندگان که » : یعنی «4» است؛ بعد از این فرموده وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ. الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ
حضرت فرمود که: ایشان ابو بکر و عمرند؛ وَ ما یُکَ ذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ ،« تکذیب می کنند و دروغ می پندارند روز جزا را
و تکذیب نمی کند به روز جزا مگر هر تجاوزکننده از حد و گناهکار، » : یعنی «5» أَثِیمٍ. إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ
«6» تا آنجا که فرمود ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ ؛« هرگاه خوانده می شود بر او آیات ما می گوید: این افسانه هاي پیشینیان است
،« بدرستی که ایشان افروزنده آتش جهنمند » : یعنی
ص: 317
حضرت
فرمود که: این آیات همه در شأن ابو بکر و عمر است که ایشان تکذیب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می کردند؛
حضرت فرمود که: مقرّبون حضرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و ،«1» و بعد از این فرموده است عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ
.«2» سلّم و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام اند
و ایضا به سند معتبر دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: خدا خلق کرد ما را از بلندترین مراتب علّیّین و خلق کرد
دلهاي شیعیان ما را از آنچه بدنهاي ما را از آن خلق کرد، پس دلهاي ایشان میل می کند بسوي ما زیرا که خلق شده است از
آنچه دلهاي ما از آن خلق شده، پس این آیه کریمه را تلاوت فرمود کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ. وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیُّونَ.
نه چنین است، بدرستی که نامه هاي اعمال ابرار و نیکوکاران در علّیّین است، و چه » : یعنی «3» کِتابٌ مَرْقُومٌ. یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ
خبر داده است تو را که چه چیز است علّیّون؟ نامه اي است نوشته شده و واضح که حاضرند نزد آن نامه و حفظ می کنند آن
یا آنکه علّیّون نام محل آن کتاب است که آسمان هفتم باشد یا سدره « را یا در روز قیامت گواهی می دهند بر آن مقرّبان
می آشامانند به ایشان از شراب خالص مهر » : یعنی «4» المنتهی یا بهشت؛ پس فرمود یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ. خِتامُهُ مِسْکٌ
حضرت فرمود که: آبی است که هرگاه بیاشامد آن را مؤمن بوي مشک از آن می آید؛ « کرده اي که مهر به آن به مشک زده
وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ
حضرت فرمود: یعنی در اینکه ذکر کردیم ثوابی هست که ،« در این باید رغبت کنند رغبت کنندگان » : یعنی «5» الْمُتَنافِسُونَ
آنچه با آن ممزوج می گردانند، از چشمه تسنیم » : یعنی «6» طلب می نمایند آن را مؤمنان؛ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ
ص: 318
بهترین شرابهاي اهل بهشت است و آن را براي آن تسنیم می نامند که از مکان بلندي می « تسنیم » : حضرت فرمود که ،« است
حضرت فرمود که: یعنی تسنیم چشمه اي است که مقرّبان خالص آن را ،«1» ریزد در خانه هاي ایشان؛ عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ
می آشامند و ممزوج به چیز دیگر نمی گردانند، و مقرّبان، آل محمد علیهم السّلام اند، خدا می فرماید وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ.
یعنی: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و خدیجه کبري و علی بن ابی طالب علیه السّلام و امامان از «2» أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ
ملحق گردانیدیم به ایشان ذرّیّات ایشان » : یعنی «3» ذرّیّه ایشان نیز ملحقند به ایشان، خداي تعالی می فرماید أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ
.«4» و مقرّبان از تسنیم می نوشند بحت و صرف آن را و سایر مؤمنان ممزوج آن را می آشامند ،« را
پس علی بن ابراهیم گفته که: پس از این جهت وصف کرد خدا مجرمانی را که استهزا می کنند به مؤمنان و می خندند به
آنها که مجرم » یعنی «5» ایشان و چشمک می زنند به ایشان، پس فرمود که: إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ ،« شدند و شرك آورده بودند، بر آنها که ایمان آوردند می خندیدند
و چون » «7» وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ ،« و چون مؤمنان می گذشتند به ایشان به چشم اشاره ها می کردند » «6»
بازمی گردیدند بسوي اهل خود بازمی گردیدند تنعّم کنندگان به
و چون می دیدند مؤمنان را » «8» وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ ،« مذمّت ایشان
ص: 319
فرستاده نشدند ایشان بر مؤمنان » : حق تعالی می فرماید که «1» وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظِینَ ،« می گفتند: این جماعت گمراهانند
پس امروز- که قیامت باشد- آنان که ایمان » «2» فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْ حَکُونَ ،« حفظ کنندگان اعمال ایشان
به احوال « در حالتی که بر تختها تکیه زده اند و نظر می کنند » «3» عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ ،« آوردند به حال کافران می خندند
« آیا جزا دادم کافران را به آنچه کرده بودند ایشان » حضرت فرمود که: یعنی ،«4» اهل جهنم، هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ
.«5»
و به روایت دیگر فرمود که: الَّذِینَ أَجْرَمُوا ابو بکر و عمر و اتباع ایشانند که می خندیدند و به چشم اشاره می کردند به رسول
.«6» خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اتباع آن حضرت
و در مجمع البیان روایت کرده است که: کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْ حَکُونَ در شأن علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شده، و
سببش آن بود که روزي در میان جمعی از مسلمانان بود و آمدند به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پس
استهزاء کردند به ایشان منافقان و خندیدند و اشاره ها به چشم به یکدیگر کردند پس برگشتند بسوي اصحاب خود و گفتند:
دیدیم امروز اصلع را (یعنی امیر المؤمنین که موي پیش سر کم داشت)، پس خندیدیم بر او؛ در آن وقت این آیه نازل شد. این
.«7» را از مقاتل و کلینی روایت کرده
و ابو القاسم حسکانی در شواهد التنزیل روایت نموده است از ابن عباس که: الَّذِینَ أَجْرَمُوا منافقان
.«8» قریشند، و الَّذِینَ آمَنُوا علی بن ابی طالب علیه السّلام است
ابن شهر آشوب روایت کرده است که حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمود که: هر چه
ص: 320
در کتاب خدا إِنَّ الْأَبْرارَ* واقع شده پس بخدا سوگند که اراده نکرده است مگر علی بن ابی طالب و فاطمه و من و حسین
علیهم السّلام را، زیرا که ما نیکوکارانیم با پدران و مادران خود و دلهاي ما بلند شده به طاعتها و نیکیها و بیزار شده از دنیا و
محبت آن و اطاعت کرده ایم خدا را در جمیع فرایض او و ایمان کامل آورده ایم به یگانگی او و تصدیق تمام کرده ایم
.«1» رسول او را
آنهایند که فجور کرده اند در حقّ ائمه علیهم السّلام و عدوان و « فجّار » : و از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده است که
.«2» طغیان کرده اند در حقّ ایشان
پست تر چاهی است در جهنم « سجّین » : و در مجمع البیان از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که
.«3» چاهی است در جهنم که سرش پوشیده است « فلق » که سرش گشوده است؛ و
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است: امّا مؤمنون پس بالا می برند اعمال ایشان و ارواح ایشان را بسوي آسمان پس
گشوده می شود براي ایشان درهاي آسمان؛ و امّا کافر پس عمل و روح او را بالا می برند تا آنکه به آسمان می رسد پس
منادي ندا می کند که:
.«4» ببرید آن را بسوي سجّین و آن وادیی است در حضرموت که آن را برهوت می گویند
و علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: سجّین، زمین هفتم
.«5» است؛ و علّیّون؛ آسمان هفتم است
و از حضرت امام حسن علیه السّلام روایت کرده است که: مردم محشور می شوند نزد صخره بیت المقدس پس اهل بهشت از
جانب راست صخره محشور می گردند و جهنم را از جانب چپ صخره در منتهاي زمین هفتم قرار می دهند، و فلق و سجین
.«6» در آنجا است
ص: 321
و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود
که: ملک عمل بنده را بالا می برد شاد و خرم، و چون حسناتش را بالا برد حق تعالی فرماید: ببرید عملش را بسوي سجّین که
.«1» غرض او از این عمل، غیر من بود
و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ. وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ
حضرت فرمود که: ،« بدرستی که ابرار و نیکوکاران در نعیم بهشتند و فجّ ار و کافران در آتش افروخته جهنمند » : یعنی «2»
.«3» ابرار، مائیم؛ و فجّار، دشمنان مایند
تا آخر آیه، یعنی مرقوم است به خیر که محبت «4» و ایضا روایت کرده است در تفسیر وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیُّونَ. کِتابٌ مَرْقُومٌ
.«5» محمد و آل محمد علیهم السّلام است
و ایضا روایت کرده است از ابن عباس در تفسیر آیه کریمه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ
آیا می گردانیم آنان را که ایمان آورده اند و کرده اند اعمال شایسته مانند افساد کنندگان » : یعنی «6» نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ
.« در زمین یا می گردانیم پرهیزکاران را مانند بدکاران
ابن عباس گفت که: آنها که ایمان آورده اند
و اعمال صالحه کرده اند، علی علیه السّلام و حمزه و عبیده است؛ و افساد کنندگان در زمین، عتبه و شیبه و ولیدند که بدست
.«7» آنها کشته شدند؛ و پرهیزکاران، علی علیه السّلام و اصحاب اویند؛ و فجّار، معاویه و اصحاب او
فصل چهاردهم در بیان اخباري که در باب تأویل صراط و سبیل و اشباه اینها به ائمه هدي علیهم السّلام وارد شده است
در تفسیر حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام و معانی الاخبار مذکور است که: حضرت فرمود در تفسیر قول حق تعالی
یعنی: دائم گردان از براي ما توفیق خود را که به آن اطاعت تو کردیم در ایّام گذشته خود تا «1» اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
اطاعت کنیم تو را در آینده عمرهاي خود، و صراط مستقیم یعنی راه راست و آن دو صراط است: یکی صراط دنیا است و
دیگري صراط در آخرت؛ امّا صراط مستقیم دنیا آن است که از غلو پست تر باشد و از تقصیر بلندتر باشد و راست باشد و میل
بسوي چیزي از باطل نداشته باشد، و صراط دیگر راه مؤمنان است بسوي بهشت در آخرت که راست است و میل نمی کند از
بهشت بسوي جهنم و نه غیر جهنم.
حضرت صادق علیه السّلام فرمود که: یعنی ارشاد کن ما را بسوي راه راست و بسوي ملازمت راهی که می رساند این کس را
بسوي محبت تو و می رساند به دین تو و مانع است از آنکه متابعت خواهشهاي نفس خود بکنیم یا عمل کنیم به رأیهاي خود
.«2» و هلاك شویم
فرمودند که: یعنی بگوئید: هدایت کن ما را به راه آن جماعتی که انعام کرده اي بر ایشان به «3» صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ
توفیق دادن از براي دین خود و طاعت خود،
ص: 323
و ایشان آن جماعتند که
خدا در شأن ایشان فرموده وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ
هر که اطاعت کند خدا و رسول را پس این جماعت با آنهایند که خدا انعام کرده » : یعنی «1» الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً
.«2» « است بر ایشان از پیغمبران و بسیار تصدیق کنندگان ایشان و شهیدان و صالحان
و حضرت امیر علیه السّلام روایت فرموده است که: نیستند این جماعت که خدا انعام کرده است بر ایشان به مال و صحت بدن
اگر چه اینها نیز نعمتهاي ظاهره خدا است، مگر نمی بینید که این جماعت این نعمتهاي ظاهره را می دارند بعضی کافر می
باشند و بعضی فاسق، و خدا شما را امر نمی کند که شما دعا کنید تا خدا شما را به راه ایشان ارشاد نماید بلکه امر نموده است
شما را که دعا کنید تا شما را ارشاد نماید به راه آن جماعتی که خدا انعام کرده است بر ایشان به ایمان به خدا و تصدیق
رسولان خدا و ولایت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل طیبین او را و اصحاب نیکان و برگزیدگان او، و به تقیه نیکوئی
که سالم مانند به آن از شرّ بندگان خدا و زیادتی در گناهان دشمنان خدا و کفر ایشان به اینکه با ایشان مدارا کنید و ایشان را
تحریص به آزار خود و آزار مؤمنان دیگر نکنید، و بشناسید حقوق برادران مؤمن خود را زیرا که هیچ بنده و کنیزي از بندگان
و کنیزان خدا نیست که دوستی با محمد و آل محمد بکند و دشمنی با دشمنان آنان
بکند مگر آنکه از عذاب خدا قلعه منیعی و سپر حصینی اخذ کرده است، و هر بنده و کنیزي که مدارا کند با بندگان خدا به
بهترین مداراها که داخل نشود به سبب آن در باطلی و بیرون نرود به سبب آن از حقّی البته حق تعالی هر نفس او را ثواب
تسبیحی دهد و عملش را قبول کند و عطا کند او را به صبري که بر کتمان اسرار ما کرده و خشمی که فرو برده به سبب آنچه
از دشمنان ما شنیده ثواب کسی که در راه خدا به خون خود بغلطد، و هر بنده اي که حقوق برادران مؤمن خود را به قدر
طاقت خود ادا کند و عطا نماید به ایشان آن قدر که او را ممکن باشد و راضی شود از آنها به آنکه عفو کند از بدیهاي ایشان
و لغزشی که از ایشان صادر شود در جزاي آنها مبالغه نکند و بیامرزد
ص: 324
بدیهاي ایشان را، خداوند عالم در روز قیامت به او گوید که: اي بنده من! ادا کردي حقوق برادران مؤمن خود را و بر ایشان
تنگ نگرفتی در حقوقی که به آنها داشتی و من بخشنده تر و کریمتر و سزاوارترم به آنچه تو کرده اي از مسامحه و کرم، پس
من امروز به تو عطا می کنم آنچه تو را وعده داده بودم و زیاده بر آن عطا می کنم از فضل واسع خود و بر تو تنگ نمی گیرم
در تقصیراتی که کرده اي در بعضی از حقوق من. پس خدا ملحق می گرداند او را به محمد و آل او و قرار خواهد داد او را
در میان نیکان
.«1» شیعیان ایشان
و در معانی الاخبار به سند معتبر روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند از صراط، فرمود: آن طریق
بسوي معرفت خداست، و صراط دو صراط است:
صراط دنیا و صراط آخرت؛ امّا صراط دنیا، پس آن امام است که اطاعت او واجب است، کسی که او را بشناسد در دنیا و
پیروي کند هدایت او را می گذرد بر صراطی که آن جسر جهنم است در آخرت، و هر که نشناسد او را در دنیا می لغزد قدم
.«2» او از صراط در آخرت و می افتد در آتش جهنم
و ایضا به سند حسن از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ ترجمه اش آن است
فرمود که: ،« هدایت کن ما را به راه راست » : که
صراط مستقیم، امیر المؤمنین علیه السّلام است و شناختن او، و دلیل بر این، آن است که حق تعالی می فرماید وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ
یعنی امیر المؤمنین علیه السّلام در امّ الکتاب که سوره حمد است مذکور است در آیه اهْدِنَا «3» الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ
و صراط مستقیم، علی علیه السّلام است که عالم است به حکم و معارف ربانی، و مفسران ضمیر را ؛«4» الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
یعنی قرآن در لوح محفوظ که ،«5» راجع به قرآن گرفته اند و امّ الکتاب را به لوح محفوظ تفسیر نموده اند
ص: 325
نزد ماست بلند مرتبه و محکم است، یا ظاهر کننده حکمت است، و بنا به آنچه ما سابقا تحقیق کردیم که علی علیه السّلام
کتاب ناطق است می توان با ظاهر آیه نیز منطبق ساخت.
و ایضا به سند معتبر از حضرت امام زین
العابدین علیه السّلام روایت نموده است که: میان خدا و حجت او که امام زمان است حجابی و پرده اي نیست، مائیم درهاي
علم الهی و مائیم صراط مستقیم و مائیم صندوق علم خدا و بیان کننده وحی خدا و مائیم ارکان توحید خدا و مائیم محلّ
.«1» رازهاي خدا
راه آن » : و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر صِ راطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ یعنی
.«2» فرمود که: مراد محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و ذرّیّه او « جماعتی که انعام کرده اي بر ایشان
و علی بن ابراهیم به سند کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: مائیم بخدا سوگند آنها که خدا امر
کرده است به اطاعت ایشان، هر که خواهد از این راه برود و هر که خواهد از آن راه، و بخدا سوگند که چاره اي نمی یابند از
.«3» بازگشت بسوي ما، مائیم و اللّه آن سبیل و راهی که خدا امر کرده است شما را به متابعت آن، و مائیم و اللّه صراط مستقیم
اهدنا الصراط المستقیم » : و ایضا روایت کرده است به سند کالصحیح از آن حضرت که: آخر سوره حمد را چنین خواندند
یعنی: هدایت کن ما را به راه راست راه آنها که انعام کرده اي بر « صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
ایشان، نه راه آنها که غضب نموده اي بر ایشان و نه راه گمراهان؛ حضرت فرمود: آنها که غضب کرده اي بر ایشان،
ناصبیانند- یعنی مجموع سنّیان غیر مستضعفین یا آنها که عداوت اهل بیت علیهم السّلام دارند- و گمراهان یهودند و نصاري
.«4»
، حیاه القلوب، ج 5
ص: 326
و ایضا به سند کالصحیح دیگر از آن حضرت روایت نموده است که: مغضوب علیهم ناصبیانند، و ضالّین شک کنندگانند که
.«1» امام را نمی شناسند
و ابن شهر آشوب از تفسیر وکیع که از مفسران عامه است روایت کرده از ابن عباس در تفسیر اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ که:
.«2» یعنی بگوئید اي گروه بندگان: ارشاد و هدایت کن ما را بسوي محبت پیغمبر و اهل بیت او علیهم السّلام
.«3» و از تفسیر ثعلبی روایت کرده است از ابی بریده که: صراط مستقیم، راه محمد و آل اوست
.«4» و در کشف الغمه از محدث حنبلی روایت کرده است از بریده مثل این را
و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ
بدرستی که این راه من است راه راست پس متابعت کنید آن را و متابعت » : یعنی «5» سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
مکنید راههاي مختلف را که آن راهها جدا کند شما را از راه حق، این اتّباع را وصیت کرد خدا شما را به آن شاید شما
.« بپرهیزید از گمراهی
حضرت فرمود که: صراط مستقیم در این آیه، امام است؛ و سبل که نهی از متابعت آنها در آیه مذکور شده، راه غیر امام
.«6» است؛ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ یعنی: پراکنده شوید و اختلاف کنید در امام
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: مائیم سبیل خدا؛ هر که
ص: 327
.«1» نخواهد، در آن راههاي دیگر سبلی است که خدا نهی از متابعت آنها کرده است
و ایضا روایت نموده است
بتحقیق که خدا هدایت کننده است آنها را » : یعنی «2» در تفسیر قول حق تعالی وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی صِ راطٍ مُسْتَقِیمٍ
.«3» فرمود که: یعنی هدایت می کند بسوي امام یقین ،« که ایمان آورده اند بسوي راه راست
و در کتاب تأویل الآیات به سند کالصحیح از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تأویل وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً
.«4» که مراد راه امامت است، پس متابعت کنید او را، وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ مراد راههاي دیگر است غیر راه امامت
و از کتاب نهج الایمان روایت کرده است از ابو بریده اسلمی که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از نزول این آیه
.«5» فرمود که: از خدا سؤال نمودم که این آیه را در شأن علی قرار دهد و خدا چنین کرد
و در تفسیر فرات از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تأویل وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً که: مراد علی بن ابی طالب
.«6» و امامان از فرزندان فاطمه علیهم السّلام است، ایشانند صراط خدا و کسی که ایشان را بخواهد، به راههاي دیگر نمی رود
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ: مائیم راه خدا
.«7» براي کسی که اقتدا به ما کند و مائیم هدایت کنندگان بسوي بهشت و مائیم حلقه ها و عروه هاي اسلام
و ایضا از آن حضرت روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا
ص: 328
،« و آنها که جهاد کردند در راه دین ما هرآینه بنمائیم به ایشان راههاي خود را » : یعنی «1» لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا
.«2» فرمود که: این آیه در شأن آل محمد و شیعیان ایشان نازل شده است
متابعت و پیروي کن راه آن کسی را » : یعنی «3» و ایضا از آن حضرت روایت نموده است در تفسیر وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ
فرمود که: ،« که بازگشت می کند بسوي من
.«4» یعنی پیروي کن راه محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام را
و بدرستی که تو » «5» و علی بن ابراهیم روایت نموده است در تفسیر قول حق تعالی وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِ راطٍ مُسْتَقِیمٍ
.«6» فرمود که: یعنی بسوي ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام ،« هرآینه می خوانی ایشان را بسوي صراط مستقیم
و بدرستی که آنها » : یعنی «7» و ایضا روایت کرده است در تفسیر قول الهی وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ
.«8» فرمود که: یعنی از امام عدول می کنند ،« که ایمان نمی آورند به آخرت، ایشان از راه راست عدول کنندگانند
.«9» و در مناقب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد آن است که عدول کنندگان از ولایت ما
.«10» و محمد بن العباس به سندهاي بسیار روایت کرده است که: مراد از صراط، ولایت اهل بیت علیهم السّلام است
ص: 329
و ایضا در مناقب از ابن عباس روایت کرده است در تفسیر آیه کریمه مبارکه فَسَ تَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ
حضرت فرمود که: اصحاب ،« زود باشد که بدانید که کیست اصحاب راه راست و کیست راه یافته به حق » : یعنی «1» اهْتَدي
.«2» صراط سويّ و اللّه محمد است و اهل بیت او؛ و هدایت یافته، اصحاب محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اند
و
در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام مروي است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر بنده اي از بندگان
خدا و هر کنیزي از کنیزان خدا که با امیر المؤمنین علیه السّلام در ظاهر بیعت کند و در باطن بیعت را بشکند و بر نفاق خود
ثابت بماند، چون ملک موت براي قبض روح او بیاید متمثل شوند براي او شیطان و اعوان او، و متمثل گردد براي او آتشهاي
جهنم و اصناف عذابهاي آن، و متمثل گردانند ایضا از براي او بهشتها و منازلی که از براي او مقرر کرده بودند در آنها، اگر
وفا می کرد به بیعت خود و باقی می ماند بر ایمان خود در آن منازل ساکن می شد، پس ملک موت به او می گوید که: نظر
کن بسوي آن بهشتها که قدر حسن و بهجت و سرور آن را نمی داند بغیر پروردگار عالمیان، از براي تو مهیّا بود اگر باقی می
ماندي بر ولایت خود نسبت به برادر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بازگشت تو بسوي این منزلها بود در روز قیامت،
و لیکن بیعت را شکستی و مخالفت کردي پس این آتشها و اصناف عذابهاي آن و زبانه هاي آن و افعی هاي دهان گشاده آن
و عقربهاي دمها بلند کرده آن و درنده هاي نیشها آویخته آن و سایر اصناف عذابهاي آن، آنها همه از توست و بازگشت تو
اي کاش که اخذ کرده بودم با رسول » : یعنی «3» بسوي آنهاست، پس در این وقت می گوید یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا
و کاش که قبول کرده بودم آنچه مرا به آن امر « راهی
.«4» کرده بود و بر خود لازم ساخته بودم از موالات علی علیه السّلام آنچه لازم کرده بود
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت این آیه را
ص: 330
یعنی: «1» تلاوت فرمود وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَ ذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا. یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا
روزي که بگزد ستمکار از روي پشیمانی بر دستهاي خود و بگوید: اي کاش که فرا گرفته بودم با پیغمبر خدا راهی که »
حضرت فرمود که: ابو بکر این سخن را نسبت به ،« فرموده بود، اي واي بر من کاش که نمی گرفتم فلان را دوست و یار خود
.«2» عمر می گوید
و در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: بخدا سوگند که حق تعالی در قرآن کنایه به عنوان
یعنی بجاي فلان، اسم عمر مذکور است، و زود باشد که آن « لیتنی لم اتخذ الثانی خلیلا » : فلان نفرموده بلکه چنین است که
.«3» قرآن ظاهر شود و مردم به این روش بخوانند
و کلینی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام خطبه اي خواندند و در آن خطبه
فرمودند که: اگر آن دو شقی ترین مردم پیراهن خلافت را از بر من کندند و خود پوشیدند و با من منازعه کردند در امري که
در آن حقّی نداشتند و مرتکب آن شدند از روي گمراهی و نادانی، پس بر بد جائی وارد شدند و بد عذابی از براي خود مهیّا
کردند، یکدیگر را لعن خواهند کرد در خانه هاي خود و بیزاري خواهند جست هر
یک از ایشان از دیگري، عمر به قرین خود ابو بکر خواهد گفت وقتی که یکدیگر را ملاقات کنند:
اي کاش که میان من و تو دوري میان مشرق و مغرب بود، پس بد » : یعنی «4» یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ
یا لیتنی لم اتّخذك خلیلا لقد اضللتنی » : پس جواب می گوید آن شقی تر در نهایت بد حالی ،« همنشینی بودي تو از براي من
یعنی: اي کاش که نمی گرفتم تو را یار خود، بدرستی که گمراه « عن الذّکر بعد اذ جاءنی و کان الشّیطان للانسان خذولا
کردي مرا از یاد خدا بعد از آنکه آمده بود بسوي من، و هست شیطان
ص: 331
پس حضرت فرمود که: منم آن یاد خدا که از آن گمراه شدند، و منم سبیل و راه خدا که از آن میل .« مر آدمی را فروگذارنده
کردند، و منم ایمانی که به آن کافر شدند، و منم قرآنی که از آن دوري نمودند، و منم آن دینی که به آن تکذیب کردند، و
.«1» منم آن راه راست که از آن برگردیدند
و در مناقب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبا عَلی وَجْهِهِ أَهْدي أَمَّنْ
آیا کسی که می رود بر رو در افتاده و سرنگون، هدایت یافته تر » : ترجمه اش آن است که «2» یَمْشِی سَوِیا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
حضرت فرمود: آن که کورانه و سرنگون می رود دشمنان مایند، و «؟ است یا آن کسی که می رود راست ایستاده به راه راست
.«3» آن که راست می رود سلمان و مقداد و عمار و خواصّ اصحاب امیر المؤمنین اند
و محمد بن العباس از حضرت
باقر علیه السّلام روایت کرده است: آن که درست به راه راست می رود، بخدا سوگند علی است و اوصیاي او علیهم السّلام
.«4»
و علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است در این آیه وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً. انْظُرْ
و گفتند ظالمان: متابعت نمی کنید مگر مردي را که جادو کرده » : یعنی «5» کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا
حضرت فرمود که: آیه « اند او را، بنگر چگونه زدند براي تو مثلها، پس گمراه شدند پس نمی توانند راهی یافت بسوي طعن تو
گفتند آنها که ستم کردند بر آل محمد و حقّ ایشان را غصب » : یعنی « و قال الظالمون لآل محمد حقهم » چنین نازل شده است
و فرمود که: ،« کردند
نمی یابند بسوي » : یعنی « فلا یستطیعون الی ولایه علی سبیلا » آخر آیه دوم چنین است
ص: 332
.«1» « ولایت علی علیه السّلام راهی، و علی علیه السّلام سبیل و راه خداست
مترجم گوید که: می تواند بود که مراد این باشد که این آیه به این معنی نازل شده نه آنکه لفظ آیه چنین بوده باشد.
و کلینی به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده در تفسیر قول خدا قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی
بگو- یا محمد:- این راه من است می خوانم مردم را بسوي خدا با بصیرت و بینائی من و هر » : یعنی «2» بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی
حضرت فرمود که: مراد از کسی که متابعت آن حضرت کند جناب امیر المؤمنین علیه السّلام و سایر ،« که پیروي من کند
که پیش از همه کس و «3» اوصیا و امامان بعد از اوست
پیش از دیگران متابعت آن حضرت را کرده و ایشان به نیابت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردم را به دین دعوت
می نمایند.
و در تفسیر فرات از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد از سبیل در این آیه، ولایت اهل بیت
.«4» علیهم السّلام است، انکار نمی کند آن را احدي مگر گمراهی، و مذمت علی علیه السّلام نمی کند مگر گمراهی
و به سند دیگر روایت کرده است که: مراد آن جماعتند که متابعت می کنند از اهل بیت من، پیوسته مردي بعد از مردي از
.«5» اهل بیت دعوت می کند بسوي آنچه من دعوت می کنم بسوي آن
و کلینی به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است در تفسیر آیه فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی
حضرت ،« پس چنگ زن به آنچه وحی کرده شده است بسوي تو، بدرستی که تو به راه راستی » : یعنی «6» صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
فرمود که: یعنی تو بر ولایت
ص: 333
.«1» جناب امیري، و علی علیه السّلام صراط مستقیم است
به فتح لام و یاء مشدد است، و « علیّ » و در اکثر قراءات ،«2» و در سوره حجر حق تعالی می فرماید هذا صِ راطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ
به کسر لام و « علیّ » گفته اند که یعنی: توحید خدا راهی است که بر من لازم است رعایت آن؛ و در بعضی از قراءات شاذه
.«3» رفع یاء با تنوین خوانده اند یعنی این راه بلندي است
و در طرایف از حسن بصري روایت کرده است که او به کسر لام و تشدید یاء مکسوره می خوانده است و می گفته که: مراد
این است که این راه علیّ
بن ابی طالب است و راه او و دین او مستقیم است و واضح است و کجی در آن نیست، پس متابعت کنید راه او را و متمسک
.«4» شوید به او
.«5» و کلینی نیز این قرائت را از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است
و در سوره حم سجده می فرماید إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ
یعنی: «6» الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ
بدرستی که آنها که گفتند: پروردگار ما خداست، پس راست ایستادند بر توحید یا بر عبادات، فرود آیند بر ایشان فرشتگان و »
گویند که: مترسید و غمگین مشوید و بشارت باد شما را به بهشتی که وعده داده شده اید به زبان پیغمبران، مائیم دوستان شما
در زندگانی دنیا و آخرت و از براي شما حاصل است در آخرت آنچه آرزو کند نفسهاي شما و از براي شماست در آن آنچه
.« خواهید
مترجم گوید: بدان که احادیث مختلفه اي در تأویل این آیه کریمه وارد شده است، از
ص: 334
بعضی احادیث ظاهر می شود که این آیه در شأن اهل بیت علیهم السّلام و خطاب ملائکه به ایشان در دنیا است، چنانچه در
بصائر به سند معتبر روایت نموده است که: حمران از حضرت صادق علیه السّلام پرسید که: فداي تو شوم به ما خبر رسیده
است که ملائکه بر شما نازل می شوند، حضرت فرمود: بلی و اللّه نازل می شوند و بر روي فرشهاي ما راه می روند، مگر
کتاب خدا را نخوانده اي که می فرماید إِنَّ
.«1» الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ تا آخر آیه
و بعضی از اخبار در این باب در باب نزول ملائکه بر ایشان مذکور خواهد شد ان شاء اللّه، پس بنابراین مراد از استقامت
عصمت خواهد بود.
و از بعضی روایات ظاهر می شود که این آیه در شأن شیعیان نازل شده است و خطاب ملائکه با ایشان در وقت مرگ است یا
در قبر و یا در روز قیامت، چنانچه ابن ماهیار از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر آیه إِنَّ الَّذِینَ
قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا یعنی کامل گردانیدند اطاعت خدا و رسول او را و ولایت آل محمد پس ثابت و مستقیم ماندند بر
آنها، تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ تا آخر آیه، فرمود که: اینها آن جماعتند که چون ترسند در روز قیامت در وقتی که مبعوث شوند و
از قبرها بیرون آیند، ملائکه ایشان را استقبال کنند و گویند به ایشان که: مترسید و اندوهناك مباشید، مائیم آنها که بودیم با
شما در زندگانی دنیا، از شما مفارقت نمی کنیم تا داخل بهشت شوید و بشارت باد شما را به بهشتی که شما را وعده داده
.«2» بودند
و ایضا ابن ماهیار و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر این آیه که: مراد استقامت بر
یعنی اعتقاد کنید به امامت همه ائمه. ؛«3» ولایت ائمه یکی بعد از دیگري
و ابن ماهیار به سند معتبر دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: فرمود که:
بخدا سوگند که مراد این مذهب حقّی است که شما شیعیان بر آن هستید و نزول ملائکه
ص: 335
و بشارت
.«1» دادن ایشان در وقت مرگ است و در روز قیامت
.«2» و در مجمع البیان از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: مراد شیعیان است
.«3» و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: بشارت ملائکه در وقت مرگ است
و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ
.«4» یعنی: حراست و محافظت می کنیم شما را در دنیا وقت مرگ و در آخرت
و در تفسیر حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام روایت کرده است از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که: پیوسته
مؤمن ترسان است از بدي عاقبت، و یقین ندارد به رسیدن به خشنودي خدا تا وقتی که روح او را خواهند قبض نمایند و ملک
موت بر او ظاهر گردد، زیرا که ملک موت وارد می شود بر مؤمن در وقتی که آزارش بسیار شدید است و سینه اش بسیار
تنگ است به سبب مفارقت از اموال و عیال خود و به جهت آنچه در آن هست از اضطراب احوال او در حقّ آنها که با او
معامله دارد و در دل او مانده است حسرت عیال و آرزوها که در آن داشته و بعمل نیامده.
پس در این حال ملک موت به او می گوید که: چرا این غصه ها را فرو می بري؟ در جواب می گوید که: به سبب اضطراب
احوال من و بر هم خوردن آرزوهاي من.
ملک موت به او می گوید که: آیا عاقلی جزع می کند از تلف شدن یک درهم ناروائی هرگاه به عوض آن هزار هزار برابر
دنیا به او دهند؟ می گوید: نه.
ملک موت می گوید: نظر
کن به جانب بالا، چون نظر می کند درجات بهشتها را و قصرهاي آنها را می بیند که فوق آرزوي آرزو کنندگان است؛ پس
ملک موت به او می گوید: اینها منزلها و نعمتها و مالها و زنان و عیال تواند، و هر که از زنان و فرزندان تو
ص: 336
صالح و شایسته اند در این منزلها با تو خواهند بود، آیا راضی می شوي که بدل آنچه در دنیا می گذاري اینها را بگیري؟ می
گوید: بلی و اللّه راضیم.
پس ملک موت به او می گوید که: باز نظر کن، چون نظر می کند محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام و آل
طیّبین ایشان را در اعلی علّیّین مشاهده می کند، پس ملک موت به او می گوید که:
اینها آقایان و پیشوایان تواند و در این بهشتها همنشین و انیس تو خواهند بود، آیا راضی نیستی که اینها از براي تو بدل
مصاحبان دنیا بوده باشند؟ می گوید: بلی بحقّ پروردگارم راضیم.
پس این است معنی قول حق تعالی تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا یعنی: مترسید از اهوالی که در پیش دارید که کفایت شرّ
آنها از شما شده است، وَ لا تَحْزَنُوا یعنی:
غمگین مباشید بر آنچه در دنیا گذاشته اید از فرزندان و عیال و اموال زیرا که آنچه دیدید در بهشتها بدل آنهاست از براي
شما و شاد باشید به آن بهشتی که وعده داده اند شما را، این منزلهاست که دیدید و آن بزرگواران انیس و جلیس شما خواهند
.«1» بود
اگر مستقیم » : یعنی «2» و حق تعالی در سوره جن می فرماید وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً. لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ
بمانند بر طریقه ایمان، هرآینه می آشامانیم
.« ایشان را- یعنی می فرستیم از آسمان براي ایشان- آب بسیاري از براي آنکه امتحان کنیم ایشان را در آن
و در احادیث اهل بیت علیهم السّلام در تأویل این آیه دو وجه وارد شده است:
و ارواح در وقتی «3» اول آنکه: ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی اگر ایشان در عالم اظلال
که حق تعالی پیمان از ایشان گرفت به وحدانیّت خود و رسالت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امامت ائمه علیهم السّلام،
اگر ایشان بر ولایت ثابت می ماندند هرآینه در
ص: 337
نه از آب شور و تلخ که در طینت کافران و منافقان می ریزیم. ،«1» طینت ایشان آب شیرین بسیار می ریختیم
و از حضرت باقر علیه السّلام نیز روایت کرده است همین مضمون را و در آخرش فرموده است که: افتتان و امتحان ایشان در
.«2» ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام است
دوم آنکه: آب کنایه از علم است، زیرا که علم باعث حیات روح است چنانچه آب باعث حیات بدن است، چنانچه در چندین
روایت معتبر از حضرت صادق علیه السّلام وارد شده است که: یعنی اگر ایشان بر ولایت اهل بیت علیهم السّلام مستقیم بمانند
.«3» هرآینه بر ایشان می ریزیم علم بسیاري که از ائمه علیهم السّلام یاد گیرند
راجع به منافقان است یعنی براي آنکه منافقان را به آن امتحان کنیم « لنفتنهم » و در بعضی از روایات وارد شده است که: ضمیر
.«4»
فصل پانزدهم در تأویل آیاتی که مشتمل است بر صدق و صادق و صدّیق
و آنها آیات بسیار است:
اي گروهی که ایمان آورده اید! بترسید از خدا و باشید با » : یعنی «1» اول: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ
.« راستگویان
است، یعنی: باشید از « و کونوا من الصادقین » شیخ طبرسی گفته است که: در مصحف ابن مسعود و قرائت ابن عباس
و گفته است: یعنی بوده باشید بر مذهب کسی که راستی بکار برد در همه اقوال و افعال خود و با ایشان ،«2» راستگویان
.«3» مصاحبت و رفاقت کنید
.«4» و از ابن عباس روایت کرده است که: یعنی بوده باشید با علی علیه السّلام و اصحاب او
.«5» و از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی بوده باشید با آل محمد علیهم السّلام
.«6» و در بصائر از حضرت باقر علیه السّلام روایت است که: مراد از صادقان، مائیم
ص: 339
و از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که: صادقون، ائمه علیهم السّلام اند که بسیار تصدیق کنندگانند خدا و
.«1» رسول را به اطاعت خود
و در مناقب از طریق مخالفان از ابن عمر روایت کرده است که: یعنی بوده باشید با محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل
.«2» بیت او
و در کتاب کمال الدین از جناب امیر علیه السّلام روایت کرده است که: چون این آیه نازل شد سلمان رضی اللّه عنه گفت: یا
رسول اللّه! این آیه عام است یا خاص است؟ فرمود که: مأمورون عامند و جمیع مؤمنان مأمور به این شده اند، و امّا صادقون
.«3» پس مخصوص برادرم علی و اوصیاي بعد از اوست تا روز قیامت
و شیخ طوسی در مجالس روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام: وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ یعنی: باشید با علی بن ابی
.«4» طالب علیه السّلام
و علی بن ابراهیم گفته است که: صادقون، ائمه علیهم السّلام اند
.«5»
مترجم گوید که: این آیه کریمه از جمله آیاتی است که علما استدلال کرده اند به آنها بر اطاعت ائمه معصومین علیهم السّلام،
و وجه استدلال آن است که: حضرت عزت امر کرده است کافه مؤمنان را به بودن با صادقون؛ و ظاهر است که مراد، بودن با
ایشان به جسم و بدن نیست بلکه مراد ملازمت طریقه ایشان و متابعت ایشان در عقاید و اعمال و اقوال، و معلوم است که حق
تعالی امر نمی فرماید عموما به متابعت کسی که داند که فسق و معصیت از او صادر می شود با آنکه نهی کرده است از فسوق
و معاصی، پس باید که البته ایشان معصوم باشند از فسوق و معاصی و مطلقا در اقوال و افعال خطا نکنند تا آنکه متابعت ایشان
در جمیع امور واجب باشد.
ص: 340
و ایضا اجماع کرده اند امّت بر آنکه خطابهاي قرآن عام است و شامل جمیع زمانها است و مخصوص به زمانی دون زمانی
و در کتاب ؛«1» نیست، پس ناچار است که در هر زمان امام معصومی بوده باشد که مؤمنان آن زمان مأمور باشند به متابعت او
احوال جناب امیر علیه السّلام مبسوطتر از این ان شاء اللّه مذکور خواهد شد.
آیه دوم: وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ
و هر که اطاعت کند خدا و رسول را پس آن گروه با آن جماعتند که انعام کرده خدا بر ایشان از » : یعنی «2» أُولئِکَ رَفِیقاً
پیغمبران و بسیار تصدیق کنندگان پیغمبران و شهیدان یا گواهان و نیکوکاران، و چه نیکویند این
.« جماعت به جهت رفاقت
و در کتاب مصباح الانوار از انس روایت کرده که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روزي نماز صبح را با ما بجا آورد
« صدّیقون » منم، و « نبیّون » : پس روي خود را بسوي ما گردانید، من از تفسیر این آیه از آن حضرت سؤال کردم، فرمود که
.«3» دختر من فاطمه و فرزندان اوست حسن و حسین علیهم السّلام « صالحون » عمّم حمزه است، و « شهداء » برادرم علی است، و
و کلینی و فرات بن ابراهیم از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده اند که: هرگاه خدا جمع نماید پیشینیان و پسینیان را،
بهترین ایشان هفت نفر از ما خواهند بود که فرزندان عبد المطّلبیم: پیغمبران گرامی ترین خلقند نزد خدا، و پیغمبر ما صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم بهترین پیغمبران است؛ پس اوصیاي پیغمبران بعد از ایشان بهترین امّتهایند، و وصیّ پیغمبر ما بهترین
اوصیاست؛ پس شهیدان، بهترین امّتهایند بعد از اوصیاء: حمزه سیّد و بزرگ شهداء است، و جعفر صاحب دو بال است که با
ملائکه در بهشت پرواز می کند و خدا پیش از او به دیگري این عطا را نکرده است و این امري است که خدا محمد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم را به آن گرامی داشته است؛ پس دو سبط و فرزندزاده محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است حسن و حسین
علیهما السّلام؛ و مهدي این امّت
ص: 341
است که خدا هر یک از اهل بیت را که خواهد مهدي می گرداند. پس این آیه را خواند فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ
.«1» النَّبِیِّینَ تا آخر آیه
و ایضا
روایت کرده اند از سلیمان دیلمی که گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم ناگاه ابو بصیر که از اکابر اصحاب
آن حضرت بود داخل شد و نفس او تنگ شده بود، چون به جاي خود نشست حضرت فرمود که: اي ابو محمد! این نفس بلند
چیست؟ گفت: فداي تو شوم اي فرزند رسول خدا! سنّ من بالا رفته و استخوانم باریک شده است و اجلم نزدیک رسیده و
نمی دانم که در آخرت حال من چگونه خواهد بود؟ حضرت فرمود که:
اي ابو محمد! تو این سخن را می گویی؟ گفت: چگونه نگویم؟ حضرت فرمود: اي ابو محمد! خدا شما را یاد کرده است در
کتابش در آنجا که فرموده فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ تا آخر آیه، پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این
.«2» آیه نبیّین است، و مائیم صدّیقین، و شمائید صالحین، پس نام خود را صالح گردانید چنانچه خدا شما را صالح نامیده
و ایضا کلینی به سند معتبر از ابو الصباح روایت کرده است که حضرت باقر علیه السّلام به او فرمود که: اعانت نمائید ما را به
ورع و پرهیزکاري از گناهان، بدرستی که هر که از شما خدا را ملاقات کند با ورع، او را نزد حق تعالی فرجی خواهد بود زیرا
.«3» که حق تعالی می فرماید وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ تا آخر آیه، پس از ماست نبیّ و صدّیقان و شهیدان و صالحان
و از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده که: بر خدا لازم است که دوست و شیعه ما را در قیامت با پیغمبران و صدّیقان
و شهیدان و صالحان
.«4» محشور گرداند و نیکو رفیقانند ایشان
و در کتاب خصال از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که: صدّیقان سه نفرند: علی
ص: 342
.«1» بن ابی طالب علیه السّلام، و حبیب نجّار، و مؤمن آل فرعون
و در عیون اخبار الرضا از آن حضرت روایت نموده است که جناب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که: در هر امّتی
.«2» صدّیقی و فاروقی بوده است، صدّیق و فاروق این امّت علی بن ابی طالب است
و علی بن ابراهیم روایت نموده است که: نبیّین، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و صدّیقین، علی بن ابی طالب
علیه السّلام است؛ و شهداء، حسن و حسین علیهما السّلام اند؛ و صالحین، ائمه معصومین علیهم السّلام اند؛ و حسن اولئک
.«3» رفیقا، قائم آل محمد علیه السّلام است
و ابن ماهیار از ابو ایوب انصاري روایت کرده که: صدّیقان سه کسند: حزقیل مؤمن آل فرعون، و حبیب صاحب یاسین، و علی
.«4» بن ابی طالب است و او بهترین سه نفر است
و ایضا روایت نموده است از حضرت صادق علیه السّلام که: ملکی بر حضرت رسول نازل شد و بیست هزار سر داشت،
حضرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواست که دست او را ببوسد، او نگذاشت و گفت: تو گرامی ترین خلقی نزد خدا از همه
اهل آسمانها و زمینها؛ نام آن ملک محمود بود، چون ملک پشت کرد حضرت دید که در میان دو کتف او نوشته شده است
حضرت فرمود که: اي حبیب من ،« لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه علیّ الصّدّیق الاکبر »
محمود! چند گاه است که این کلمات در میان دو کتف تو نوشته شده است؟ گفت: پیش از آنکه خدا آدم را بیافریند به
.«5» دوازده هزار سال
از » : یعنی «6» آیه سوم: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَ دَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
مؤمنان مردانی هستند که راست گفتند
ص: 343
آنچه را عهد بستند با خدا بر آن، پس بعضی از ایشان کسی هست که وفا کرد به عهد خود و جنگ کرد تا شهید شد، و از
.« ایشان کسی هست که انتظار شهادت می کشد و تغییر ندادند عهد را تغییر دادنی
و در مورد نزول آیه، احادیث بر دو وجه وارد شده است:
اول آنکه: این آیه در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام و اقارب او نازل شده چنانچه در مجمع البیان از حضرت امیر علیه السّلام
.«1» روایت نموده است که: در شأن ما نازل شده این آیه و منم و اللّه که انتظار می کشم و تبدیل نکردم تبدیل کردنی
و در خصال از آن حضرت روایت کرده است که: بودیم با خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم من و عمّ من حمزه و برادر
من جعفر و پسر عمّ من عبیده بر امري که وفا کردیم به آن از براي خدا و از براي رسول او، پس سبقت گرفتند یاران من و
پیشتر شهید شدند در راه خدا و من ماندم بعد از ایشان براي امري چند که خدا خواست که آنها از من بعمل آید، پس خدا
این آیه را فرستاد مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ تا آخر آیه، پس آنها که
قضاي نحب کرده بودند: حمزه و جعفر و عبیده بودند، و منم و اللّه که انتظار شهادت دارم و بدل نکردم هیچ امري از امور
.«2» دین را بدل کردنی
و مثل این را ابن ماهیار و علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند، و در روایت علی بن ابراهیم نحب را به
.«3» اجل تفسیر کرده است
دوم آنکه: در شأن مؤمنان کامل است یا مطلق مؤمنان، چنانکه کلینی از حضرت صادق علیه السّلام به سندهاي معتبر روایت
کرده است که: مؤمن دو مؤمن است؛ پس مؤمنی است که تصدیق کرده است به عهد خدا و وفا کرده است به شرطی که با
خدا کرده است چنانچه خدا می فرماید رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ و این است مؤمنی که به او نمی رسد اهوال دنیا و نه
اهوال آخرت؛ و مؤمن دیگر آن است که مانند گیاه زراعت است که به بادها
ص: 344
گاه کج می شود گاه راست می ایستد، آن مؤمن نیز گاه تابع هواهاي نفسانی می شود و گاه ثابت می گردد، پس این است
.«1» که به او می رسد هولهاي دنیا و آخرت و محتاج است به شفاعت و او شفاعت دیگري نمی کند امّا عاقبتش به خیر است
و ایضا روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام به ابو بصیر گفت که: خدا شما را در کتاب خود یاد کرده است در
آنجا که گفته است مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ تا آخر آیه، پس فرمود که: بدرستی که شما وفا کردید به آنچه خدا پیمان شما را به
آن گرفته است که آن ولایت ماست و بدل ما غیر ما را اختیار نکرده اید
.«2»
و ایضا روایت کرده است به سند معتبر از آن حضرت که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
یا علی! هر که تو را دوست دارد پس بمیرد بتحقیق که قضاي نحب خود کرده است، و هر که تو را دوست دارد و نمیرد پس
.«3» او انتظار می کشد، و آفتاب هر روز که بر او طالع می گردد مقرون است به روزي و ایمان
و احادیث بسیار وارد شده است که: حضرت امام حسین علیه السّلام در صحراي کربلا هر یک از اصحاب آن حضرت که
.«4» شهید می شد و دیگري رخصت جهاد می طلبید حضرت این آیه را تلاوت می فرمود
آنها که » : یعنی «5» آیه چهارم: وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ
ایمان آوردند به خدا و رسول او، ایشانند بسیار تصدیق کنندگان به پیغمبران و شهیدان یا گواهان نزد پروردگار خود، ایشان را
.« است اجر ایشان و نور ایشان
و در خصال از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: هیچ شیعه اي نیست که
ص: 345
مرتکب شود امري را که ما نهی کردیم او را از آن، پس بمیرد مگر آنکه به بلائی مبتلا شود که کفاره گناهان او باشد، یا در
مالش که تلف شود یا در فرزندش که بمیرد یا بیماري که به او برسد یا در جان و بدنش، تا آنکه چون خدا را ملاقات کند
هیچ گناه بر او نباشد، و اگر گناهی بر او باقی بماند جان کندن را بر او سخت می کند؛ هر که از شیعیان ما بمیرد صدّیق و
شهید است زیرا
که تصدیق به امر ما کرده است و دوستی او از براي ماست و دشمنی او از براي ماست و غرضش از اینها رضاي خداست و
.«1» ایمان درست به خدا و رسول آورده است، حق تعالی می فرماید وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ تا آخر آیه
و در مجمع البیان از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ
.«2» نُورُهُمْ یعنی: از براي ایشان است ثواب طاعت ایشان و نور ایمان ایشان که به آن نور هدایت می یابند بسوي راه بهشت
و عیاشی روایت کرده است از منهال قصاب که: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم که:
دعا کن که خدا مرا شهادت روزي کند، حضرت فرمود که: مؤمن به هر حال که بمیرد شهید است؛ پس این آیه را از براي
.«3» استشهاد تلاوت نمود
و ایضا از حارث بن مغیره روایت کرده است که گفت: روزي در خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السّلام بودیم فرمود که:
هر که از شما عارف به دین تشیع و منتظر فرج ما باشد و در آن حال کارهاي خیر کند چنان است که در خدمت قائم آل
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به شمشیر خود جهاد کند بلکه بخدا سوگند مانند کسی است که در خدمت رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به شمشیر خود جهاد کرده باشد بلکه و اللّه مثل کسی است که شهید شده باشد با رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم در خیمه آن حضرت، و در شأن شما آیه اي هست از کتاب خدا.
راوي گفت: فداي تو شوم کدام آیه است؟ گفت: قول خدا وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ تا آخر آیه، پس فرمود:
ص: 346
.«1» بخدا سوگند که گردیدید شما صادقان و شهیدان نزد پروردگار خود
و در تهذیب روایت کرده است که شخصی گفت: در خدمت امام زین العابدین علیه السّلام بودم شهدا مذکور شدند، بعضی
از حاضران گفتند که: کسی که به اسهال بمیرد شهید است، و دیگري گفت: کسی که او را درنده بخورد شهید است، و
دیگري چیزي دیگر گفت؛ پس مردي گفت که: من گمان ندارم که شهید غیر کسی که در راه خدا کشته شده تواند بود،
حضرت فرمود که: اگر چنین باشد شهدا بسیار کم خواهند بود؛ پس حضرت این آیه را خواند و فرمود که: این آیه در شأن ما
.«2» و شیعیان ماست
و برقی در محاسن به سند معتبر از حضرت امام حسین علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:
هیچ شیعه اي از شیعیان ما نیست مگر آنکه صدّیق و شهید است؛ زید بن ارقم گفت: فداي تو شوم چگونه شهیدند و حال
آنکه اکثر ایشان در میان رختخواب خود می میرند؟
حضرت فرمود: مگر قرآن نخوانده اي؟ خدا در سوره حدید می فرماید وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ تا آخر آیه، پس زید گفت:
گویا من هرگز این آیه را نخوانده بودم، پس حضرت فرمود که: اگر شهید منحصر باشد در آنچه ایشان می گویند شهیدان
.«3» بسیار کم خواهند بود
آیه پنجم: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَ ذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ کَ ذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْکافِرِینَ. وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ
«4» صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
پس کیست ستمکارتر از کسی که دروغ گوید بر خدا و تکذیب نماید سخن صدق و راست را چون به نزد او آید، آیا » : یعنی
.« نیست در جهنم جایگاهی براي کافران؟ و آن که بیاید با صدق و راستی و تصدیق به آن کند، ایشان خود پرهیزکارانند
در مجالس شیخ و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده اند که: مراد
ص: 347
.«1» به صدق، ولایت ما اهل بیت است
و علی بن ابراهیم گفته است که: پس ذکر کرد دشمنان آل محمد علیهم السّلام را و کسی را که بر خدا و رسولش دروغ بندد
و دعوي کند مرتبه اي را که حقّ او نباشد، پس فرمود فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ فرمود که: یعنی
تکذیب کند به آنچه پیغمبر آورده است از حق و ولایت حضرت امیر علیه السّلام، پس ذکر کرد رسول خدا صلّی اللّه علیه و
.«2» آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام را پس گفت وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ یعنی حضرت امیر علیه السّلام
و در مجمع البیان از ائمه علیهم السّلام روایت کرده است که: الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، وَ
.«3» صَدَّقَ بِهِ علی بن ابی طالب علیه السّلام است
بشارت ده آنها را که ایمان آورده اند که ایشان را منزلت » : یعنی «4» آیه ششم: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ
.« نیکوئی هست نزد پروردگار ایشان
رسول خدا صلّی « قدم صدق » کلینی و علی بن ابراهیم و عیاشی به سند حسن کالصحیح روایت کرده اند که: مراد به
.«6» و گویا مراد ولایت یا شفاعت ایشان باشد ،«5» اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیه السّلام اند
و .«8» روایت کرده است که: مراد، ولایت جناب امیر علیه السّلام است «7» چنانچه کلینی به سند معتبر دیگر از آن حضرت
.«9» عیاشی نیز چنین روایت کرده است
فصل